خبرگزاری مهر- گروه هنر- محمد صابری: پرونده برگزاری جشنواره سیودوم فیلم کودک و نوجوان در حالی شب گذشته در اصفهان بسته و منتخبان این رویداد معرفی شد که به نظر میرسد حواشی یکی از فیلمهای جنجالی این دوره کماکان ادامه دارد؛ فیلم «منطقه پرواز ممنوع» که به استناد آمار ثبتشده در دبیرخانه بیشتر سئانس فوقالعاده را در طول برگزاری این رویداد از آن خود کرده و همزمان گلایههای تهیهکننده و خبرسازی طیف مخالف فیلم، حاشیههایی را در فضای رسانهای به نام این فیلم ثبت کرده است.
فیلم سینمایی «منطقه پرواز ممنوع» هر چند شب گذشته دوشنبه 4 شهریورماه در آیین اختتامیه سیودومین جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان، توانست پروانه زرین بهترین بازیگر نوجوان و نیز جایزه ویژه دبیر جشنواره بهعنوان در حوزه «رونق اکران و ترغیب مخاطبان» را کسب کند اما حامد بامروتنژاد تهیهکننده آن نسبت به کیفیت حضور فیلمش در جشنواره گلهمند است و بخشی از این گلایه را هنگام دریافت جایزه ویژه دبیر روی سن اختتامیه نیز به نمایش گذاشت.
در استمرار حواشی نمایش فیلم در طول برگزاری جشنواره وقتی بامروتنژاد در مقام تهیهکننده، پشت تریبون اختتامیه قرار گرفت و گفت «حرفهای زیادی برای گفتن دارم» خیلیها گوش تیز کردند تا حرفهای جنجالی از او بشنوند اما او به چند جمله کوتاه و کنایهآمیز قناعت کرد؛ پس از اتمام اختتامیه فرصتی دست داد تا درباره همه حواشی حضور «منطقه پرواز ممنوع» در این دوره از جشنواره گفتگویی صریح با تهیهکنندهاش داشته باشیم و طبیعتا بهترین آغاز برای گفتگو همین سخنان بامروتنژاد در آیین اختتامیه بود.
ماحصل گفتگوی صریح خبرگزاری مهر با تهیهکننده فیلم «منطقه پرواز ممنوع» را که ساعتی پس از برگزاری آیین اختتامیه انجام شد، در ادامه میخوانید؛
* در مراسم اختتامیه وقتی پشت تریبون قرار گرفتید اعلام کردید که حرفهای زیادی دارید اما چند جمله کوتاه بیشتر نگفتید؛ چه شد که از طرح کردن حرفهایتان کوتاه آمدید و آیا دچار محافظهکاری و خودسانسوری شدید؟
نه واقعاً محافظهکاری نکردم و به جای آنکه حرفم را صریح بگویم، از این طرف، بهصورت کنایه حرفم را مطرح کردم. به جای آنکه بگویم چرا جشنواره چنان، گفتم سپاس که اجازه دادید مردم فیلم ما را ببینند و قضاوت واقعی داشته باشند...
* اگر بخواهید حرفتان را صریح بگویید، منظورتان چه بود؟
نکتهام این بود که جشنواره فیلمهای کودک و نوجوان اصفهان از ابتدا بهعنوان جشنواره کودک و خانواده شناخته و معرفی شده است. تفاوت این رویداد با جشنواره فجر همین است که آنجا فقط رسانهها، منتقدان و اهل فن حضور دارند و مردم عادی کمتر با آن درگیر میشوند اما در اصفهان ویژگی جشنواره کودک این است که کل شهر درگیر آن میشوند. سوالم از آقای تابش بهعنوان دبیر جشنواره این بود که چقدر باید فاصله باشد میان داوری جشنواره و نظر و سلیقه خانوادهها؟
در این جشنواره، کجا و به چه صورت نظر مخاطبان عادی و خانوادهها ثبت و ضبط میشود؟ بهجز ۳۰ داور نوجوان که آنها هم انتخابشان سازوکار خاص خود را دارد، باقی مردم کجا نظر میدهند؟اساساً در این جشنواره، کجا و به چه صورت نظر مخاطبان عادی و خانوادهها ثبت و ضبط میشود؟ بهجز ۳۰ داور نوجوان که آنها هم انتخابشان سازوکار خاص خود را دارد، باقی مردم کجا نظر میدهند؟ اتفاقاً این جشنواره نیاز به جایزه مردمی دارد...
* چیزی شبیه سیمرغ بهترین فیلم از نگاه مخاطب که در فجر اهدا میشود؟
بله. اتفاقا جای چنین جایزهای در جشنواره اصفهان است. فارغ از این، آیا مشخص نیست کدام فیلم در جشنواره پرمخاطب بوده است؟ حرف من این است در شرایطی که فیلمها بدون هیچ برنامهای در جشنواره اکران میشوند و غالبا هم هیچ یک از عوامل فیلمها خودشان را به جشنواره نمیرسانند، من از روز اول و دو ساعت پیش از اکران فیلمم، کار تبلیغاتی طراحی کردم.
در تمام سئانسهای نمایش فیلم، اجرای سرود در نظر گرفتیم و به تعبیری کمپین تبلیغاتی داشتیم. به جز سینمای ساحل که جشنواره اجازه نداد و گفتند سینمای مخصوص رسانهها است، ما در تمام سینمای دیگر پس از پایان فیلم هم اجرای سرود داشتیم.
* اتفاقا همین کمپین پروپیمان و غیرمعمولی که فیلم «منطقه پرواز ممنوع» داشت باعث ایجاد شائبههایی شد و برخی از کانالهای فضای مجازی آن را مصداق ریختوپاش برای یک فیلم خاص در جشنواره کودک دانستند. توزیع بستههای تبلیغاتی، حضور نوجوانانی که تیشرت متحدالشکل با نشان فیلم را به تن داشتند و مواردی از این دست فکر نمیکنید کمی بیش از حد معمول هزینه تبلیغاتی یک فیلم آن هم نه در بازه اکران که به بهانه حضور در جشنواره بود؟
چنین واکنشهایی برایم عجیب بود. در یکی از سینماها که فیلم ما اکران داشت، مسئول سینما آمد پیشنهاد داد که ما گروه سرودمان را بهگونهای در پیادهرو بچینیم که راه بسته شود و بهواسطه شلوغی مردم کنجکاو شوند و به سالن بیایند. او میگفت این کاری است که جشنواره موظف است انجام دهد.باید سروصدا به راه بیندازیم تا فیلمها دیده شود.
لباسهایی که به آن اشاره کردید مگر کلاً چند دست بود؟ سرجمع ۲۰ دست تیشرت با لوگوی فیلم آماده کردیم که هزینه هر کدامشان زیر ۲۰ هزار تومان بود. مجموع هزینهای که برای تبلیغ فیلم در ایام این جشنواره داشتیم، به یک میلیون تومان هم نمیرسدنکته من دقیقاً همین است و از جهت اجرایی به جشنواره نقد دارد. کار جشنواره و روابط عمومی آن باید تسهیل فرآیند عرضه و تبلیغات فیلمها کودک باشد. این عجیب است که به من ایراد میگیرند در حالی که مرسوم و قاعده باید این باشد...
* به تعبیری قائل به این نیستید که برای تبلیغ فیلمتان ریخت و پاشی صورت گرفته و آن را یک ایده تبلیغاتی معمول میدانید؟
بله. اصلاً مگر هزینه این کارها چقدر میشود؛ بیایید حساب کنیم. خلاقیت در تبلیغات به معنای ریخت و پاش نیست. من بروشوری طراحی کردم که روی کاغذ A۴ بود و اگر میخواستم همان را روی کاغذ و فرم معمول بروشورهای تبلیغاتی بزنم، هزینهاش حداقل دو برابر میشد. گروه سرودی که من آوردهام هزینهای بابتش پرداخت نشده، گروه سرود یک مسجد بود که از خدایشان بود در کار تبلیغات این فیلم همراه ما باشند.
لباسهایی که به آن اشاره کردید مگر کلاً چند دست بود؟ سرجمع ۲۰ دست تیشرت با لوگوی فیلم آماده کردیم که هزینه هر کدامشان زیر ۲۰ هزار تومان بود. مجموع هزینهای که برای تبلیغ فیلم در ایام این جشنواره داشتیم، به یک میلیون تومان هم نمیرسد. اما در نشست خبری فیلم آقای درستکار بهعنوان منتقد بهگونهای سوال ساده یک نوجوان را میچرخاند و تغییر میدهد که گویی ما از جایی پول گرفتهایم تا کاری انجام دهیم!
مسئله من همین است که چرا در یک نشست حکومتی، در یک جشنواره حکومتی، کارشناس همین جشنواره حکومتی باید چنین نگاهی داشته باشد؟ اینکه بگوید شما که فیلمی با این مضامین ساختهاید از کجا پول گرفتهاید! بهنوعی من در جشنواره حکومتی دارم به چیزی متهم میشوم که شخصاً به آن افتخار میکنم.
* پس الزاماً پرسش از منبع تأمین مالی فیلم خود را توهین نمیدانید بلکه مدل و ادبیات طرح سوال برایتان برخورنده بود.
بله. چنین سوالی یک جواب ساده دارد و آن اینکه انتهای تیتراژ فیلم مثل همه فیلمهای دیگر آمده که پولش از کجا تأمین شده و صراحتاً نام مدرسه سینمایی عمار درج شده است. این که دیگر سوال ندارد! اما طرح کنایی این سوال به نظرم توهینآمیز میشود. به همین دلیل هم خطاب به آقای درستکار گفتم اگر برای پول فیلم را ساخته بودم، اینگونه پای تبلیغ آن تا کف خیابان نمیایستادم. اتفاقاً من کار طبیعی را میکنم و سوالم از کسانی است که این کارها را برای فیلمشان نمیکنند! آنها پول از کجا آوردهاند که نگران فروش و دیده شدن آثارشان نیستند؟!
* ما به ازای این تلاشها هم بود که دبیر جشنواره یکی از سه جایزه ویژه خود را با توجه به رویکرد «رونق اکران و ترغیب مخاطبان» به فیلم شما اهدا کرد. پس جشنواره متوجه این تلاشها بوده است؛ از چه چیزی گلهمند هستید؟
من منتقد سازوکار جشنواره هستم. کمااینکه تا مراسم اختتامیه هم حاضر نشدند رسما اعلام کنند «منطقه پرواز ممنوع» بیشترین مخاطب را در طول برگزاری جشنواره داشته است! اتفاقا هم با حبیب ایلبیگی و هم با علیرضا تابش دبیر جشنواره شرط کرده بودم که جایزه ویژه دبیر را نمیخواهیم و جایزه واقعی میخواهیم، چه اینکه فیلم من شایستگیهای واقعی داشته است. باید اعلام میشد که فیلم من پرمخاطبترین فیلم بوده است. در جشنوارهای که فیلمها به زحمت به یک سئانس فوقالعاده میرسیدند، فیلم ما حداقل ۸ سئانس فوقالعاده تنها در اصفهان داشت.
* یعنی توقع دارید جشنواره جایزهای تحت عنوان «پرمخاطبترین فیلم» داشته باشد و به فیلم شما اهدا کند؟
نه، نقدم این است که واکنش و رضایت مخاطبان از فیلمها کجا ثبت میشود؟ چگونه میتوانید در جریان موضع مخاطب قرار بگیرید؟ این یک بخش انتقادات من است. کار روابطعمومی اطلاعرسانی درباره آثار حاضر در جشنواره است. حس من از همان روز اول این بود که جشنواره نسبت به «منطقه پرواز ممنوع» نگاه یک غریبه را دارد! گویی فیلم ما هووی جشنواره بود! از روز اول هم حرف من این بود که من دارم با فیلمم ویترین رویداد شما را گرم میکنم، چرا باید در هر مرحله این میزان دستانداز پیش رویم باشد!
* مستند به چه دلایلی میگویید فیلمتان در جشنواره غریبه بود!؟
نشست خبری فیلم...
* پس مشخصاً حواشی نشست خبری شما را گلهمند کرده است چون علیالظاهر و مستند به اخبار موجود در سایت و کانال رسمی جشنواره اطلاعرسانی درباره همه فیلمها کاملاً مساوی و یکسان بوده است.
آفرین. اتفاقاً نقد من به همین عدالت کمونیستی است! حرف من همین است که هم برای فیلمی که ۱۴ سئانس فوقالعاده داشته یک خبر میرویم و هم برای فیلمی که به زور یک سئانس را پر کرده است! چرا باید چنین عدالت کمونیستیای حاکم باشد. فیلم من ۱۴ سئانس فوقالعاده داشت، حتی حاضر نشدند خبرش را اعلام کنند.
هادی حجازیفر تنها کسی بود که بدون هیچ تردید ایفای نقش یک مدافع حرم را پذیرفت. بالاخره جنس فیلم به گونهای است که میدانید برای خیلی از بازیگران حضور در آن سنگین است. به خصوص آن سکانس طلایی رجزخوانی برای صهیونیستها که هنوز هم برخی میگویند چگونه او حاضر شد این سکانس را بازی کند و چقدر هم خوب استاین همه اتفاق ویژه که رقم خورد مگر از سر رانت بود؟ وقتی سرود تبلیغاتی برای فیلمم برگزار میکنم، این راه درست تبلیغات است. اتفاقا حرفم این است اگر سراغ رانت بخواهیم بگردیم باید سراغ کسی برویم که اصلاً کار تبلیغاتی برای فیلمش نمیکند. من که آنقدر احساس نیاز به فروش و دیده شدن دارم، همه عوامل فیلمم را به کار گرفتهام. کسی که با چنین هزینهای فیلم ساخته و نگران بازگشتش نیست، مشکوک به رانت است...
* چقدر هزینه ساخت «منطقه پرواز ممنوع» شده است؟
تقریباً یک و نیم میلیارد تومان.
* کنایهای به فیلمهایی داشتید که عوامل اصلیشان پای کار تبلیغاتشان نیستند و از حضور بازیگران نوجوان فیلم خودتان برای اکران فیلم گفتید. هم در جشنواره جهانی فجر و هم در این جشنواره جای خالی هادی حجازیفر در کنار گروه شما شائبههایی را مبنیبر ایجاد اختلاف و حتی پشیمانی این بازیگر مطرح بابت حضور در این فیلم به همراه داشته است. درباره این غیبت توضیح میدهید؟
بگذارید از ابتدا بگویم؛ هادی حجازیفر اولین گزینه ما برای ایفای این نقش بود. آن زمان بهدلیل همزمانی با فیلم «ماجرای نیمروز» و تمرین در فیلم «قصر شیرین» رضا میرکریمی، وقتش بسیار محدود بود، اما فیلمنامه را خواند، مذاکره هم کرد اما گفت به دلیل تداخل شاید زمان مناسب همکاری نداشته باشد. بعدها ولی آخرین گزینه ما هم شد. ضبط «ماجرای نیمروز» با تأخیر شد و حضورش در «قصر شیرین» هم با انتخاب حامد بهداد، منتقی شد. به همین دلیل وقت هادی حجازیفر آزاد شد و به کار ما پیوست. پس به معنای واقعی گزینه اول و آخر ما برای این نقش هادی حجازیفر بود.
جالب است بدانید تنها بازیگری هم بود که بدون هیچ انقلت و تردیدی فیلمنامه را دوست داشت و گفت پای کار هستم. بعد از ساخت فیلم اما هم در زمان جشنواره جهانی و همین این روزها که در جشنواره کودک حضور داشتیم، مشغول نقشآفرینی در فیلمهای دیگر است. همین الان که با هم صحبت میکنیم او در خوی مشغول بازی در فیلم تازه خانم نیکی کریمی است. اتفاقاً علاقمند بود بیاید و تماس هم با گروه گرفت اما به دلیل آفیش کار دیگر نتوانست همراه ما باشد.
* تعمداً این سوال را طرح کردم که پاسخ این ابهام که برخی گفتند او از حضور در این فیلم پشیمان شده است را هم داده باشید...
تأکید میکنم هادی تنها کسی بود که بدون هیچ تردیدی حضور در فیلم را پذیرفت. بالاخره جنس فیلم به گونهای است که میدانید برای خیلی از بازیگران حضور در آن سنگین است. به خصوص آن سکانس طلایی پایانی فیلم که هنوز هم برخی میگویند چگونه او حاضر شد این سکانس را بازی کند و چقدر هم خوب است...
فیلم ما توانسته است پادشاه لخت سینمای ایران را رسوا کند؛ تا پیش از این زمانی که کسی میخواست سراغ سوژههایی مانند مدافعان حرم برود، همه در سینما میگفتند «شعاری» میشود و اگر بسازی هم «مخاطب» نخواهد داشت. ما با «منطقه پرواز ممنوع» ثابت کردیم درباره چنین سوژهای هم میتوان فیلم غیرشعاری ساخت و هم میتواند مخاطب داشته باشد* اشاره به سکانس رجزخانی برای صهیونیستها آن هم در مرز سرزمینهای اشغالی دارید...
دقیقا. همان رجزخانی خاص و جاندار یک مدافع حرم که به بهترین شکل هادی آن را اجرا کرد.
* در نشست خبری فیلم گفتید در سینمای ایران نمیتوانید بدون سانسور سراغ زندگی یک مدافع حرم بروید، کمی بیشتر در این باره توضیح میدهید؟
وقتی میگوییم سینمای ایران منظورمان چیست؟ از همین ماهایی صحبت میکنیم که داریم فیلم میسازیم. من معتقدم فیلم ما توانسته است پادشاه لخت سینمای ایران را رسوا کند! چرا؟ برای اینکه تا پیش از این زمانی که کسی میخواست سراغ سوژههایی مانند مدافعان حرم برود، همه در سینما میگفتند «شعاری» میشود و اگر بسازی هم «مخاطب» نخواهد داشت.
ما با «منطقه پرواز ممنوع» ثابت کردیم درباره چنین سوژهای هم میتوان فیلم غیرشعاری ساخت و هم میتواند مخاطب داشته باشد. این یعنی مشکل جای دیگری و پادشاه لخت سینما آدرس اشتباه میدهد که شعاری بودن و مخاطب نداشتن را بهانه میکند!
ما معتقدیم زمانی یک کار شعاری میشود که به اندازه محتوا، فرم ندارد. شاید عدهای درباره یک موضوع عرضه ساخت فیلم خوب غیرشعاری نداشته باشند اما این دلیل نمیشود همه فیلمها درباره یک موضوع شعاری باشد. میگویند درباره «انسانیت» فیلم بسازی شعاری نیست اما درباره «مدافع حرم» شعاری میشود!
حرفی که در نشست خبری مطرح کردم از این باب بود که وقتی من میخواهم تصویر یک رزمنده مدافع حرم در سینما نشان دهم، اگر بخواهم عین زندگی او را به تصویر دربیاورم باید همه اجزای آن را نشان دهم. مگر میتوان درباره مدافع حرم فیلم بسازیم اما در خانهاش نشان دهیم عکس بزرگ آهو روی دیوار زده است! باید نشان دادن این سبک زندگی در سینما را تمرین کنیم. آنقدر ندیدهایم و عادت نداریم تا یک کاراکتری میبینیم که مدافع حرم است، در منزلش عکس شهید عطایی روی دیوار دارد، نام کارگاهش را «حسینیه» گذاشته و هیأت هم برگزار میکند، ناگهانی همه میگویند، «اوه اوه دیگر خیلی شعاری شد!» این همان سانسور است. مختصات این زندگی همین است؛ چرا اصرار دارید جور دیگری آن را نشان دهم.
این سینمای سانسورگری است که ابتدا به تو میگوید سراغ این سوژهها نباید بروی و بعد هم که بخواهی بروی مجبور میکنند آنقدر حداقلی و تقلیلگرایانه باشد که چیزی از آن باقی نماند. اتفاقاً اگر قرار بررعایت فرم و اصول شخصیتپردازی هم باشد، باید به همه این جزییات دقت کنم تا شخصیت کاملی را بسازم.
اجازه دهید همین جا دو نکته پایانی هم بگویم؛ اول اینکه ای کاش جشنواره کودک از نوجوان جدا شود تا اینجا هم لخت بودن پادشاه مشخص شود و بدانیم واقعاً چیزی به نام «سینمای نوجوان» نداریم و هر آنچه در این جشنواره است به کام کودکان است. باید در این زمینه فکر جدی کنیم. ما از زمانی که فیلمنامه «منطقه پرواز ممنوع» را مینوشتیم حواسمان بود قرار است «برای نوجوان» فیلم بسازیم، حتی «درباره نوجوان» هم نه. خیلی از جزییات با همین نگاه به روایت فیلم اضافه شد که مخاطب نوجوان با آن ارتباط برقرار کند.
نکته دوم هم اینکه اگر ما مدعی هوای تازه در سینما هستیم و میگوییم حرفهای تازهای داریم، این سینمای تازه متولدشده، مخاطب خود را هم میطلبد و مخاطبش الزاماً مخاطب تعریفشده امروز نیست. حتماً باید به فکر مخاطب تازه هم باشیم. امیدواریم که با فیلمی که ساختهایم مخاطبان نوجوان را با سینما آشتی دهیم و بتوانیم سینمای ایران را به سبد مصرفی تفریحات این گروه سنی وارد کنیم.
نظر شما