خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ
قیام حضرت سیدالشهدا امام حسین بن علی (ع) در منظومه فکری متفکران و علمای شیعه بازتابهای گوناگون داشته است. تاکید بر مبارزه با ظلم به عنوان پیام اصلی، فصل مشترک همه تحلیلهایی است که تاکنون از رخداد کربلا شده است. در این میان نکته مهم این است که قیام عاشورا همیشه به عنوان خاستگاه نظریه انتقادی در تفکر شیعه مطرح بوده و فعل امام معصوم در این رخداد همیشه در تفکر سیاسی شیعه نقش مهمی را ایفا کرده است.
در عصر جدید امام خمینی (ره) به عنوان یکی از بزرگان مذهبی و سیاسی مکتب امامیه در عصر جدید فرمودهاند: «رمز پیروزی اسلام بر کفر جهانی را در این قرن که پانزدهم خرداد ۴۲ سرآغاز آن بود، در دوازدهم محرّم حسینی (ع) جستوجو کنید، که انقلاب اسلامی ایران، پرتوی از عاشورا و انقلاب عظیم الهی آن است.» (صحیفه امام، ج ۱۷) امام خمینی (ره) نهضت و قیام انقلابی خود را برگرفته و مقتبس از قیام حضرت سیدالشهدا (ع) میداند.
به باور امام موسی صدر خطرناکترین دشمنان امام حسین (ع) کسانی هستند که واقعه کربلا را در عزاداریهای دهه اول محرم نگه داشته و آن را محدود به گریه و اشک میکنند در کلامی مشابه، امام موسی صدر چنین گفته است: «من حسینیهای را قبول دارم که قهرمانانی بپرورد که با دشمن اسرائیلی در جنوب بجنگند.» (گام به گام با امام، ج ۴) همچنین اندیشهها و جملات دیگری نیز قریب به این مضامین توسط علمای دیگر مطرح شده است. نکته مهم در این سخنان این است که ما در قرن حاضر که مقتضیات خاصی دارد، نیز میتوانیم بهرههایی از رخداد کربلا و قیام سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) بگیریم. نکته سلبی این سخنان نیز در تقلیل دادن عزاداریها به گریه و اشک صرف است. امام موسی صدر همچنین اشاره کرده که اتفاقاً خطرناکترین دشمنان امام حسین (ع) کسانی هستند که واقعه کربلا را در عزاداریهای دهه اول محرم نگه داشته و آن را محدود به گریه و اشک میکنند. در کلام صدری این گروه از دشمنان حتی خطرناکتر از کسانی هستند که در عاشورای ۶۱ هجری سلاح برداشته و به قتال امام (ع) و پسر پیغمبرشان (ص) برخواستند.
فهم عصری از عاشورا
۱) در جریان قیام امام حسین (ع) درسهای بسیاری وجود دارد. با این اوصاف اما بسیاری از مسائلی که در زمینه این نهضت مطرح میشود معمولاً جنبه تاریخی و تحلیلی دارد. سوال مهم اینجاست که تبعیت و پیروی از امام حسین (ع) چگونه است؟ آیا ما هم موظفیم که همیشه و همه جا به همان شیوهای که امام حسین (ع) عمل کرد، عمل کنیم و کنش ما عیناً باید شبیه فعل امام (ع) باشد؟ این تبعیت مسالهای است که جنبه کاربردی دارد و بیش از آنکه معطوف به گذشته باشد معطوف به امروز است که چه اتفاقی باید بیفتد و ما امروز چه باید بکنیم؟ یک استفاده از واقعه عاشورا میتواند فقهی باشد، چرا که به هر حال فعل امام معصوم هم در کنار قول و گفتار وجهی از سنت است و میتواند مورد واکاوی فقیه قرار بگیرد، اما در اینجا یک دشواری هم وجود دارد و آن این است که هر عملی از امام در ظرف شرایط خاص خودش باید شناخته شود، یعنی باید درک کرد که عمل امام به اقتضای یک اصل عام و کلی بوده یا به اقتضای شرایط خاص. مثلاً امام ممکن است وضو بگیرد و ممکن است تیمم کند که با توجه به عصمت امام هر دو صحیح است و حجت، اما باید بفهمیم که اولی در شرایط عادی است و دیگری در شرایط اضطراری. اگر عملی از امام در شرایط اضطراری است، قهرا ما هم فقط در همان شرایط اضطراری می توانیم به آن استناد کنیم و از همین جاست که استفاده از تاریخ در کار استنباط احکام دشواری میآفریند، چون گاه قواعد عمومی در ظاهر با عمل خاص امام سازگار نیست و فقیه باید تلاش کند تا فلسفه آن عمل خاص و همچنین ظرف خاص آن را تشخیص دهد.
آیا ما هم موظفیم که همیشه و همه جا به همان شیوهای که امام حسین (ع) عمل کرد، عمل کنیم و کنش ما عیناً باید شبیه فعل امام باشد؟
۲) کلام الله مجید و حجم عمده گفتار، قول و فعل ائمه معصومین (ع) زمانمند و مکانمند نیستند و در همه اعصار و قرون و در همه جوامع قابلیت استفاده را دارند. مواجهه ما در طول قرون گذشته و در پیشینه تمدنی اسلام نسبت به کلام الله و سنت متفاوت بوده است. دستهای قائل به قابل فهم نبودن این متون برای عامه مردم بوده و هستند، دستهای دیگر به رمزی بودن این متون اعتقاد دارند و دستهای دیگر فهمی مبتنی بر جمود از آن را تبلیغ میکردند. در مقابل همه اینها فهمی در معاصریت از متون مقدس مطرح شده که از آن به «فهم عصری» مراد میشود. فهم عصری در مقابل غیرقابل فهم بودن متون (رخداد عاشورا را نیز بر اساس دستاوردهای جدید علوم انسانی میتوان به مثابه یک متن تلقی کرد) مقاومت میکند و همچنین نمیگذارد که آنها را بر اساس ظواهرشان بفهمیم. عنصر اصلی در فهم عصری مواجهه مساله محور با متون است. به عبارتی ما یک دغدغه اصلی داریم و بر اساس این مساله و دغدغه به سراغ رخداد کربلا در سال ۶۱ هجری میرویم. همچنین در فهم عصری باید به وجود لایههای معنایی در متن نیز باور داشت. یعنی نباید صرفاً به ظاهر اکتفا کرد. در نهایت مولفه دیگر فهم عصری این است که این فهم آگاه به زمان حاضر و اصطلاحاً «در زمان» است و در معاصریت اتفاق میافتد. شاید این فهم دچار تفسیر به رای شود و واقعیت این است که اگر درک و فهم و استنتاج نهایی با کلیت معنای ظاهری آن واقعه همخوان نباشد، فهم عصری اتفاق نیفتاده و استنتاج نهایی در ورطه تفسیر به رای میافتد. به عبارتی نمیتوان مثلاً از گفتوگوهای امام (ع) پیش از آغاز جدال و قتال، معنای «خواهش» در جهت جلوگیری از هر جنگی در همه زمانها را برداشت کرد، چرا که آن گفتوگوها ذیل کلیتی به نام رخداد عاشورا قرار میگیرند.
آیا فهمی مسالهمحور از واقعه کربلا داریم؟
این فهم مساله محور یا به عبارتی فهم عصری امام خمینی (ره) از متن قیام حضرت امام حسین (ع) بود که توانست بنمایه تئوریک و همچنین ضرورت عمل را برای پیروزی انقلاب اسلامی ایران فراهم آورد. سوال اینجاست که اکنون و در این روزها فهم ما از قیام حضرت سیدالشهدا (ع) چگونه است؟ آیا به سراغ فهم عصری از رخداد کربلا که فهمی مسالهمحور است رفتهایم؟
به نظر میرسد که فهم ما از این رخداد عظیم فهمی ظاهری بوده و محدود شده به صرف اشک ریختن در دهه اول محرم. بنابراین به قول امام موسی صدر ما خطرناکترین دشمن امام حسین (ع) و حتی خطرناکتر از سپاه اموی در آن عصر، هستیم. توجه بیش از حد به روایتهای فرازمینی از این رخداد (مثلاً روایتهای کمک اجنه به امام و…) بها دادن بیش از حد به جزییاتی که صرفاً باعث اشک ریختن میشود و… فهم ما از ماهیت قیام را با مشکل مواجه کرده است و همین است که حتی ظاهر ما نیز صرفاً در دهه اول محرم حسینی (ع) است. (هرچند که در این سالها این ظاهر نیز رعایت نمیشود.) بر فرض مثال اینکه عامه مردم بدانند و یقین کنند که کاروان اسرا در روز اربعین به کربلا رسیدند یا خیر، چه دردی را از آنها دوا میکند؟ متاسفانه بجز معدودی از علما هیچکس بحث نمیکند که آیا شیوهای که حضرت در پیش گرفت برای ما هم الزام آور است یا خیر؟ این در صورتی است که هیچ مسالهای جدیتر از این موضوع در تحلیل قیام حضرت سیدالشهدا (ع) نیست. سوگواری برای حضرت و اشک ریختن قطعاً دارای ثواب زیادی است، اما ثواب عظیمتر از آن برقراری ارتباط در عمل با امام (ع) است. شاید این تنها توقعی باشد که امام حسین (ع) از پیروانش دارد.
یک دلیل عزاداری و اشک ریختن شیعیان برای امام حسین (ع) در طول تاریخ، زنده نگه داشتن کینهها در سینههایشان برای مقابله با امویان هر دوره بود. به همین دلیل در سنتهای عزاداری شیعیان، اشعار نوحهها و اعمال ویژگیهای خاصی داشتند. در این وضعیت عزاداریهای کاملاً هیجانی و بروز فرمهای خاصی که کارشان صرفاً تخلیه انرژی است، نه تفکر حسینی (ع) را رواج میدهد و نه ما را به فهم عصری میرساند. حسینیهها مکان تخلیه انرژی نیست، بلکه فرد باید با حضور در آنها انرژی مضاعفی را برای پیگیری اهداف قیام حضرت سیدالشهدا (ع) بگیرد. چندی پیش در شبکههای اجتماعی روایتی دست به دست میشد که در آن از علاقهمندی یک اروپایی به موسیقی متال ایرانی خبر میداد که بعد معلوم شد چیزی که آن اروپایی به آن ابراز علاقه کرده بود و «موسیقی متال» نامیده بود، مداحی یکی از مداحان مشهور کشور است. فارغ از راست یا دروغ بودن ماجرا باید به شباهتهای این مداحیهای رایج شده در زمانه فعلی با موسیقی متال توجه کرد. یک دلیل آن روایت در همین مساله هیجان شدید و تخلیه انرژی است. هیجان شدید عنصر عقلانیت را از انسان سلب میکند. موسیقی متال نیز به باور بسیاری از منتقدان و جامعهشناسان عنصری برای نیل به وضعیت سیاستزدایانه نظام لیبرال دموکراسی از طریق تخلیه انرژی آحاد جامعه است.
فهم عصری از رخداد عظیم کربلا ما را به عقلانیت و غور در محتوای آن میکشاند و همین باعث شکوفایی است. رخداد عاشورا در طول تاریخ همیشه شیعه را به عنوان یک جماعت معترض به ظلم و پیگیر حقوق مظلوم معرفی کرده است و این اعتراض و پیگیری در چارچوبهای عقلانی صورت میگیرد. به طور کل به نظر میرسد که ما اکنون به رخ دادن قیام عاشورا و مبارزه امام ایمان داریم، اما اهداف آن را محدود به سال ۶۱ هجری میدانیم. به عبارتی از نظر ما اکنون دیگر پروبلماتیکای محرم بنیادین نیست. متاسفانه منابع مطالعاتی چندانی نیز برای درک این فهم عصری وجود ندارد و بسیاری از منابع اتفاقاً بر ظواهر تاکید داشته و آن را ترویج میکنند.
نظر شما