۳ مهر ۱۳۹۸، ۸:۴۳

فرهنگ عمومی در جامعه توده‌ای- ۵

چگونه طبقه متوسط با کورش هویت می‌سازد/ناسیونالیسم توده‌وار ایرانی

چگونه طبقه متوسط با کورش هویت می‌سازد/ناسیونالیسم توده‌وار ایرانی

ناسیونالیسم جدید و توده‌وار امروز در ایران خود نظیر مبتذل شده و دستمالی شده همان چیزی است که به گفته آنها به همین وضعیت دامن زده است.

خبرگزاری مهر – سرویس فرهنگ

چند سال پیش برگزاری مراسم سالروز بزرگداشت «کورش» پادشاه هخامنشی یا عنوانی که احتمالا خودش علاقه‌ داشته با آن شناخته شود «شاه شاهان»، در منطقه پاسارگاد استان فارس تبدیل به سوژه‌ بسیاری از رسانه‌ها شد و فضای مجازی در جامعه ایرانی را تسخیر کرد. هزاران ایرانی که عموما متعلق به طبقه متوسط شهری بودند از شهرهای مختلف کشور خود را به پاسارگاد و محل ساخت بنای یادبود «کوروش» رسانده بودند تا روز بزرگداشت پادشاه و اسطوره ایران باستان را بزرگ دارند! در حین این رویداد که خودش فی‌نفسه اصلا عجیب و غریب نبود، رویدادهای عجیب و غریب بسیاری رخ داد که نهایتا به خشونت هم کشیده شد.

برجسته‌ کردن نوعی تقدس برای پادشاه هخامنشی یا همان «شاه شاهان» و به زبان آوردن ادبیات مقدس‌مابانه و انجام کنش‌های تعبدی در برابر آرامگاه او، یکی از این کنش‌ها بود که هر چه جلوتر می‌رفت شیوه‌ای رادیکالتر و حادتر پیدا می‌کرد تا احیانا «لج» جریانات مخالف با این حرف‌ها و کنش‌ها را درآورد! بعد از مدتی این کنش‌ها در میان جمعیت فراگیرتر از ابتدا، و به طور جمعی صورت می‌گرفت و نشانگر عمق فرهنگ توده‌وار در میان طبقه متوسط جامعه‌ای بود که نشانه‌ای از «مسخ شدن» را از خود بروز می‌داد.

آنها احترام به یک «بنا» یا ساختمان را - که علاقه دارند صرفا فرم ظاهری آن «احترام» را ببینند - شدیدا نقد و نفی می‌کنند، اما به چه شیوه؟ با احترام به یک بنا یا ساختمان دیگر!

در اولین سطح قضیه، مسئله‌ای که عموم آنها را ترغیب به عزیمت به آنجا کرده بود و این را می‌شد از نوع شعارهایی که داشتند فهمید، نفی وضعیتی بود که از نظر آنها نتیجه یک «اسطوره‌گرایی ناآگاهانه» بوده است. حالا با وجود همین نفی، خود این جریان مردمی به دام همان اسطوره‌گرایی ناآگاهانه گرفتار شده است. به عبارت دیگر، اصل قضیه برای این‌ها نفی کنش‌های تعبدی نسبت به چیزها یا کسانی بوده که از نظرشان باعث بدبختی کنونی بوده‌اند و باید از آنها اسطوره‌زدایی و تقدس‌زدایی شود، اما حالا خود این جریان در فرمی کاملا اسطوره‌گرا و مقدس‌مابانه فرو رفته و همه آرمان و کارکردش چیزی جز این نیست: «این اسطوره، به جای آن اسطوره!» یا «اسطوره ما، به جای اسطوره شما!»

حتی در فرم و کنش کاربردی هم چنین القایی وجود دارد: گروه مذکور تلاش می‌کند اسطوره‌گرایی و مقدس‌سازی در خصوص امر جایگزینش را دقیقا به‌میانجی دنباله‌روی کامل در فرم و ساختار از همان جریانی پیش ببرد که در ظاهر به دنبال نفی آن است؛  انجام کنش‌های فرمال و تقلیدی از آئین‌های دینی و مذهبی که سوژه‌های مردم در آن روز به آن تن دادند چیزی جز اثبات همین امر نبود: «سجده بر بنای یادبود شاه شاهان»!

ناسیونالیسم جدید و توده‌وار امروز در ایران که معتقدانش مدعی‌اند با مطالعه و خوانش تاریخ و مقایسه گذشته و وضعیت حال به بصیرت‌هایی رسیده‌اند که نقاط نقص وضعیت کنونی و راه برون‌رفت از آن را یافته‌اند، خود نظیر همان چیزی است که به همین وضعیت دامن زده است

بدین ترتیب ما با اوج توده‌واری و عوام‌زدگی غیرخلاقانه در کنشی که از ابتدا قرار بوده شکلی انتقادی، رادیکال و تحول‌خواهانه داشته باشد مواجه هستیم که به خوبی نشان می‌دهد که طبقه متوسط شهری در ایران به دور از یک نگاه فرهنگی و انتقادی به مسائل بوده و از این نظر تا چه حد عوام‌زده و توده‌وار است. این گروه حتی در رادیکال‌ترین کنش‌هایش هم هیچ رفتار و عناصر آگاهانه و واجد ویژگی «جایگزین» ندارند تا بتوانند با آن به نقد یا نفی وضع موجودی که به هر دلیلی (اعم از دلایل ابلهانه یا تیزبینانه) مخالف آن هستند، دست بزنند. به همین دلیل است که آنها احترام به یک «بنا» یا ساختمان را - که علاقه دارند صرفا فرم ظاهری آن «احترام» را ببینند - شدیدا نقد و نفی می‌کنند، اما به چه شیوه؟ با احترام به یک بنا یا ساختمان دیگر که از نظر آنها احترام به آن، ظاهرگرایانه و مبتنی بر فریب و... نیست! عوام‌زده‌تر از این هم داریم؟

تا اینجا مربوط به فرم قضیه می‌شد، و سعی کردم نشان دهم که گروه‌های ظاهرا منتقد وضع موجود تا چه حد از نظر فرم گرفتارتر و دنباله‌روتر از گروه‌های دنباله‌روی پیشین هستند. اما همه چیز به فرم ختم نمی‌شود. طبقه متوسط شهری ایرانی پس از استقرار فرهنگ گذشته‌گرا یا باستان‌گرای مبتنی بر «گذشته طلایی» در طول چندین دهه که باید ریشه‌های آن را به‌میانجی اقتضائات سیاسی و فرهنگی در دوران پهلوی فراهم کرد هنوز با وجهی از آن نوستالژی و گذشته‌گرایی زندگی می‌کند و در این راه البته کم و بیش به محتوای آن گذشته هم سرک می‌کشد و چند خطی مثلا در حد «بیانیه حقوق بشر کورش!» (که معلوم نیست این عنوان از کجا و چگونه برساخته شده است) می‌خواند و استوری می‌کند و پست می‌سازد و برای دوستانش به اشتراک می‌گذارد و...!

به هر حال، می‌توان پذیرفت که اعضای این جریان تا حدی ورود به محتوای مورد پذیرش و اظهار شده توسط پادشاه هخامنشی داشته و در نتیجه همین ورود که البته مشخص است بسیار سطحی و نازل است، برای خود جهان‌بینی و ایدئولوژی و آرمان می‌سازد! مثلا بر مبنای همان ورود محتوایی‌اش به قضیه از «حقوق دیگران» دم می‌زند، از «احترام به دیگر اقوام و نژادها و طبقات فرودست» و «نفی نژادپرستی» و... می‌گوید و به دوستی و شرافت و مهربانی و با «دیگری» که مثلا در فرهنگ ایران باستان وجود داشته، می‌بالد و خود را واجد ویژگی‌های پررنگ فرهنگی و اخلاقی می‌نامد؛ اما در منطقه پاسارگاد چه اتفاقی می‌افتد؟ تصاوریری از آن روز و آن مراسم کذایی منتشر می‌شود که نشان می‌داد صدها یا هزاران ایرانی که خود را حامی و دنباله‌روی «کورش، شاه شاهان» و صاحب واضع نخستین «بیانیه حقوق بشری!» جهان می‌دانند، شعارهای تند نژادپرستانه و غیرانسانی بر ضد قومیت‌ها و ملیت‌هایی می‌دادند که باز از نظرشان عامل بدبختی کنونی‌مان بوده‌اند! شعارهای جمعی/ توده‌وار موهنی که ننگ آن هنوز از دامن جامعه کنونی ایران پاک نشده و شاید هیچ‌گاه هم پاک نشود. این تناقض آشکار هم که این‌بار در بستر محتوای امر تاریخی رخ داده است، باز نشان از همان تسلط فرهنگ توده‌واری دارد که اعضای گروه‌های اصطلاحاً منتقد و نافی وضع موجود باز به چیزی تن می‌دهند که خود نافی آن هستند! و در کنش‌شان نه آگاهی انتقادی ویژه‌ای در کار است، نه خلاقیت منحصربه‌فردی برای نفی یا ایجاب چیزی که به معنای واقعی اصالت تحول‌خواهانه یا انقلابی داشته باشد.

تحلیل این وضعیت که صرفاً یک مثال از میان صدها مثال در عرصه جامعه ایرانی و مشتی نمونه خروارهاست، نشان می‌دهد که گرایش‌های جدید فکری و فرهنگی در جامعه ایرانی تحت تاثیر مثلاً «مطالعات فرهنگی و اجتماعی» دنیای نو، تا چه حد نتایج بدوی و کج و معوجی داشته است. ناسیونالیسم جدید و توده‌وار امروز در ایران که معتقدانش مدعی‌اند با مطالعه و خوانش تاریخ و مقایسه گذشته و وضعیت حال به بصیرت‌هایی رسیده‌اند که نقاط نقص وضعیت کنونی و راه برون‌رفت از آن را یافته‌اند، خود نظیر همان چیزی است که به گفته آنها به همین وضعیت دامن زده است: «تسلط یک ایدئولوژی پوپولیستی و توده‌ساز که اگر چه در طول دهه‌های متوالی انوع و اقسام فرم‌ها و شکل‌ها را به خود گرفته، اما نتایجش کماکان ثابت بوده است».    

کد خبر 4727625

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha

    نظرات

    • امیرعباس IR ۱۱:۲۹ - ۱۳۹۸/۰۷/۰۳
      5 0
      مگر ایرانی تر و میهن پرست تر و مردمی تر از کوروش در تاریخ چندهزارساله مان وجود دارد ک اینگونه منتقدانه و از روی حسادت نقد میکنیدش؟ مردم عقل و شعور دارند و بهتر از هرکسی قاضی هستند.....................
    • پویا علامه IR ۱۲:۵۳ - ۱۳۹۸/۰۷/۰۳
      1 2
      سلام "علیرضا جباری دارستانی" امروز دیدم کتابم رو توی سایتتان بالا سمت چپ معرفی کردید به عنوان پیشنهاد ویژه خوبه مشکل مملکت که اجازه پیشرفت رو نمی‌دهند همین طبقه مصرف زده و تفاخرجو متوسط است.
    • IR ۱۴:۰۲ - ۱۳۹۸/۰۷/۰۳
      1 4
      بت پرستی مدرن. اینها که به آزادی های بی حد وحصر معتقدند چرا خود را در بند یه آدم مرده چندهزارسال پیش کرده اند. طرف داره سجده می کنه. خخخخ. احمق.
    • IR ۱۵:۲۴ - ۱۳۹۸/۰۷/۰۳
      1 1
      راست میگی نظرات را پخش کن
    • IR ۱۹:۰۹ - ۱۳۹۸/۰۷/۰۳
      0 4
      حماقت که شاخ و دم نداره ! خدای یکتا رو گذاشتن ، دارن به شخصیت موهوم ، سجده می کنن !!
    • IR ۰۸:۳۶ - ۱۳۹۸/۰۷/۰۴
      1 1
      باید با دیدِ باز تری به مسائل از این دست نگاه کرد . در اینکه جامعه ایرانی دچار سردرگمی هویتی شده هیچ تردیدی نیست اما از آن مهم تر، مسببینِ این گرفتاری فرهنگی هستند که باید درمان شوند
    • IR ۲۱:۲۶ - ۱۳۹۸/۰۷/۰۴
      0 2
      عده ایی فکر کرده اند برای ابد زنده اند و همه چیز رو به بازی گرفته اند در حالی که اگر به مساله مرگ که به هیچ عنوان قابل انکار نیست، اندک توجهی داشته باشند باید طوری رفتار گنند که اگر قیامتی بود پشیمان نشن