به گزارش خبرگزاری مهر، انتشارات کتاب طه بهتازگی کتاب «درباره شر» را روانهی بازار کتاب کرده است. این مجموعهی دوجلدی منتخبی از متون و مقالات کلاسیک و معاصر دربارهی شر است که زیر نظر نعیمه پورمحمدی انتخاب و ترجمه شده است. جلد نخست این مجموعه به الهیات سنتی اختصاص دارد که در آن تئودیسههای سنتی در ادیان و عوامل ناکامی آنها از نظر متفکران مدرن پیگیری میشود. جلد دوم به بازنمایی پاسخهای جدید الهیات به شر اختصاص دارد. در اینجا، کوشش خلاقانه و تحولخواه الهیات مدرن برای پاسخ دادن به مسالهی شر بررسی شده است.
نشست هفتگی شهر کتاب در روز سهشنبه ۱۶ مهر به نقد و بررسی کتاب «دربارهی شر» اختصاص داشت و با حضور مهراب صادقنیا، محسن جوادی، نعیمه پورمحمدی و محمد حقانی در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
در ابتدای این نشست، علیاصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب، اظهار داشت: یکی از مسائل مهم در حوزهی دینپژوهی و فلسفهی دین بررسی، تحلیل و تبیین مسالهی شر است. پرسش از لزوم وجود شر برای جهان مادی، عدمی بودن شر، لزوم وجود شر برای اختیار و آزادی انسان، نقش انسان در شر، ارتباط شر با جزئینگری و کلینگر نبودن قضاوتهای انسانی در این حوزه مطرح است.
او ادامه داد: برخی از منتقدان وجود شر در جهان را منافی خداباوری میدانند و برآناند که وجود خداوند قادر مطلق، خیرخواه مطلق، عالم مطلق، با مسالهی سر در جهان توجیهشدنی نیست. مسالهی شر در فلسفهی غرب، فلسفههای دیگری ازجمله هندی، بودایی و در حوزهی فلسفه و کلام اسلامی مهم بوده است. در فلسفهی غرب، شخصیتهایی مانند اپیکور، هیوم، کانت، لایبنیتس، نیچه، آگوستین و سوئینبرن دربارهی مسالهی شر بحثهای مهمی مطرح کردهاند. همچنین، در حوزهی فلسفه و کلام اسلامی نیز از ابنسینا و فارابی و ملاصدرا و خواجهنصیر گرفته تا علامه طباطبایی دلایل و مباحثی را دربارهی شر در جهان مطرح کردهاند.
او افزود: متفکران و فیلسوفان شرور را به انحای گوناگون تقسیم کردهاند. مثلاً در مورد چرایی وجود شرور طبیعی مانند زلزله، سیل یا شرور در رابطهی انسانی مانند کشتار، بیماری، ظلم یا نادانی، معلولیت و جنگ سخن گفتهاند. در این میان، کسانی مانند فارابی، ابنسینا، خواجهنصیر و آگوستین و توماس آکویناس و لایبنیتس شر را امری عدمی میدانند؛ یعنی بر این باورند که نمیتوان شر را به خداوند انتساب داد.
محمدخانی در پایان گفت: کتاب «دربارهی شر» شامل مقالاتی مهم دربارهی شر در فلسفه و الهیات است. این ۶۱ مقاله از رویکردهای مختلف انتخاب شدهاند. نعیمه پورمحمدی یک مقدمهی تحلیلی ۱۲۰ صفحهای به این کتاب افزوده است که خود کتابی جدا است و میتواند بهخوبی رویکردهای موجود در این حوزه را برای مخاطب تبیین کند. بااینحال، به نظر جای چند مقالهی تألیفی در مورد شر در دیدگاههای حوزهی فلسفه یا تفکر اسلامی در این مجموعهی خوب خالی است.
در پی تسلی الهی
نعیمه پورمحمدی، استادیار فلسفهی دین در دانشگاه ادیان و مذاهب قم، اظهار داشت: من این ۶۱ مقاله را انتخاب کردم و فصلبندی و چیدمانی به آنها دادم. بعضی از این مقالات به دلیل نگاه انتقادیشان به الهیات سنتی و پاسخهایشان به مسالهی شر انتخاب شدند. این مقالات پاسخهای الهیات سنتی به شر را ناکافی، دچار اشکالات اخلاقی و گفتمانی و بیتوجه به جنبههای اگزیستانسی وجود انسان میدانند. دستهی دیگر این مقالات، از الهیات سنتی عبور کرده بودند و پاسخهای مدرنی به مسالهی شر میدادند. این مقالات در حوزههایی چون الهیات خدای گشوده، الهیات پویشی، الهیات اعتراض، الهیات روایی، الهیات فمینیستی، الهیات صلیب، الهیات ضعف خدا، الهیات مرگ خدا بودند. پس، نگاه انتقادی به پاسخهای الهیات سنتی و تحول و گذر به الهیات مدرن اساس شکلگیری این مجموعه بود.
او ادامه داد: مراحل اولیهی تولد این کتاب با تولدی دیگر گره خورد و آن تولد پسرم بود. با بیمار متولد شدن پسرم دغدغهی مسالهی شر در من بهوجود آمد. پیش از آن، به شر و رنج نمیاندیشیدم. اما حالا به دنبال پاسخی بودم که ازلحاظ ذهنی اقناعم کند و روحم را تسکین دهد. ولی هر چه در پاسخهای سنتی میگشتم، ناامیدتر میشدم. هر پاسخی برای مدتی کوتاه کمک میکرد، اما وقتی کار بالا میگرفت این پاسخها همه ناچیز میشدند و در مقابل مشکلات نگهداری از کودکی بیمار ارزش خودشان را از دست میدادند. من در پس سازگار کردن ایمانم با مسالهی رنج و شر بودم. خلاصه، این کار آفاقی با دغدغههای سنگین اَنفسی انجام شد.
او در ادامه بخشی از مقدمهی کتاب را خواند و افزود: من تسلی الهی را از لابهلای سنت اسلامی دریافت کردم. با این پاسخها بین ایمان و رنجم جمع کردم. ولی این تسلیها مادرانه و انسانی نبود. همچنین، شرور الهیات سنتی خیلی عادی هستند. شرور وحشتناک، ساختاری یا متافیزیکی در این بحثها جایی ندارند. وقتی الهیات سنتی از تئودیسهی پرورش روح سخن میگوید، شرهای وحشتناکی مانند تجاوز یا گسیختگی شخصیت بر اثر بیماریهای عصبی و روانی را نمیبیند. نه در آن دختری که مورد تجاوز واقع شده ظرفیت معناسازی مانده و نه آنکه شخصیتش ازهمگسیخته میتواند پاسخی از جنس اختیار بگیرد. افزون بر این شرور وحشتناک، الهیات سنتی به شرور ساختاری علیه زنان، معلولان، سیاهپوستان، طبقات پایین جامعه توجهی ندارد. چراکه الهیات سنتی خیلی وارد الهیات اجتماعی نشده است. همچنین، الهیات سنتی شرور متافیزیکی یا تأملات اگزیستانسی انسان، مانند محدود بودن وجود انسان، مرگ و محکوم بودن او به اختیار و نیستی را نادیده میگیرد.
پورمحمدی ادامه داد: الهیات سنتی به این مساله توجه ندارد که شرور فراوان، متنوع و دارای گستردگی و پراکندگی نامتناسباند. بحث الهیات سنتی تاریخی نیست. الهیات سنتی از مفهوم شر سخن میگوید و نه از شر بهمنزلهی چیزی که در بافت زمان و مکان شکل میگیرد و در زمان و مکان قربانیهایی میگیرد. به بیانی، الهیات سنتی درگیر شرور عینی و تاریخی نشده و دربارهی شر انتزاعی بحث میکند. این الهیات بیشتر در پی آن است که متفکر اسلامی یا مسیحی بتواند شر را در ذهن خود حل کند، نه اینکه قربانی یا ابژهی درد پاسخ بگیرد. این پاسخها بیشتر سوژهمحورند، نه ناظر بر زندگیهای واقعی رنجبران. به بیانی دیگر، از اشکالات گفتمانی الهیات سنتی در مورد شر این است که ذهنی، سوژهمحور، انتزاعی، مفهومی و غیروابسته به موقعیت و تاریخ است.
وی گفت: الهیات سنتی از شر بهمنزلهی یک حقیقت کلی جهانی حرف میزند، ولی ما رنج میکشیم. انسانها بهصورت شخصی با رنج روبهرویند، نه بهمانند امری عمومی در خارج. ازاینرو، چرخشی گفتمانی در پاسخهای مدرن شکل گرفت. حالا بیشتر در مورد رنج انسان سخن گفته میشود. چراکه سخن گفتن از شر بهمنزلهی حقیقتی جدا از ما به درد زندگی انسانها نمیخورد. الهیات سنتی خدا، شر، عدالت الهی را در نظر دارد. در این الهیات شر وجودی خارج از ما است که ما از آن تأثیر نمیپذیریم، به ما حمله نمیکند و خشن نیست. اما شر در زندگی اینچنین نیست. الهیات مدرن در مورد انسان، رنج و عدالت بشری سخن میگوید. این الهیات با سخن گفتن از الهیات بشری مسئولیت انسانها را پررنگ میکند و انسانها را در ساختن شرها و جبران آنها مسئول میبیند. اگر گفتمان سنتی به دنبال تببین و درکپذیرکردن شرور بود، گفتمان مدرن بر آن است که اینها را مهندسی، مدیریت و اصلاح کند. متون دینی به انسانها توصیه میکنند در اجتماعشان حضور مؤثر داشته باشند و مصلح اجتماعشان باشند. این گفتمان مدرن میتواند از دل متون دینی برآید. چنانکه بهترین تئودیسههای مدرن دینیاند. همینطور، در دوران مدرن شاهد شکلگیری آنتروپودیسه بهجای تئودیسه (در این اصطلاح «تئو» به معنای خدا و «دیسه» به معنای عدل) هستیم. نشستن «آنترو/انسان» بهجای «تئو» در این اصطلاح بدین معناست که حالا دیگر انسانها نباید چشمانتظار خداوند باشند، بلکه باید خودشان دستبهکار شوند و با الهام از دین تغییراتی صورت دهند.
او توضیح داد که افزون بر اصرار بیمورد بر توانایی توجیه همهی شرور، الهیات سنتی با اشکالهایی چون بیتوجهی به کودک، معلول یا حیوان، یکدست دیدن خصلت روانی انسانها، بیتوجهی به کرامت انسانی یا نگاه ابزاری به او درگیر است و گفت: الهیات سنتی باید به این مشکلات توجه کند و تئودیسههای جدیدی بجوید. مراجعه به متون دستاول دینی مانند قرآن کریم یا سنت عرفانی عطار و مولانا بسیار نویدبخش خواهد بود.
نقشههایی برای مطالعات شر
محمد حقانیفضل، مدرس پژوهشکدهی ادیان و مذاهب، دربارهی فایدهی دانشگاهی «دربارهی شر» گفت: در این کتاب با دو نقشهی راه مواجهیم. یک نقشه در مقدمه معرفی شده است و دیگری در نوع فصلبندی کتاب. جغرافیای این بحث بسیار گسترده است و خیلی وقتها در مواجهه با یک مساله بهدرستی نمیدانیم در کجای این پهنه قرارگرفتهایم. شاید یکی از مهمترین مسائل در مواجهه با هر مقالهای منظر و بحث موردنظر باشد. در مقدمه، نقشهی محتوایی این بحث به ما نشان داده شده است. دستهبندی شر، انواع شرور، مباحث و پاسخهایی که تاکنون مطرح شده ارائه شده است. اگر گرافی از این مقدمه تهیه شود میتواند بسیاری از پرسشها در مواجهه با شر را جانمایی کند. این به فهم بهتر هر مقالهای در این حوزه کمک میکند.
او ادامه داد: نقشهی دوم، در فصلبندیها ارائه شده است. میتوان گفت این نقشهی منظرها، چشماندازها و مبادی حرکت برای پرداختن به این بحثها است. در اینجا میتوان فهمید که چه کسانی با چه دغدغهها و پیشفرضهایی به این مبحث پرداختهاند. قاعدتاً این نقشه هنوز کامل نیست. ولی، نویسنده در جانمایی و دستهبندی این مقالات جسارت علمی ارزندهای به خرج داده است. امیدوارم این کار راه ما را برای جانمایی مباحث علمی در مبحث شر و رنج هموار کند.
او گفت: به نظر من این کتاب صرفاً دانشگاهی نیست و خیلی اوقات میتوان آن را به آدمهای معمولی هم توصیه کرد. ترم پیش، با دوستی که آمده بود فلسفهی دین بخواند گفتوگو میکردم. میگفت من روحانی بودم و در بیمارستان با کسانی سروکار داشتم که به بیماریهای سختی مبتلا بودند. بهزودی متوجه شدم یک جواب به درد همهی این افراد نمیخورد و منِ روحانی اگر میخواهم اینجا باشم، باید جیبم پر از جواب باشد. حالا من از دیدگاه هر کسی که دچار رنج میشود به موضوع مینگرم. در دنیای مدرن این بحران معنا و مسالهی شر و رنج است که همچنان ما را به دین و الهیات و فلسفه بازمیگرداند. این رنجی که میکشیم سوالهایی پیشرویمان میآورد که جوابشان برای همهی آدمها یکسان نیست. خود من بیشتر در بخش روایتپویشی ترجمه کردم و این بخش برایم بسیار جذابتر بود. آن منظومهای که در ذهن من شکسته بود، اینجا بهتر جواب میگرفت. در این کتاب، جدای از اینکه منظرها اعلام میشود، مجموعهای از پاسخها ارائه میشود. این برای هر کسی که نیازمند فهمیدن دیدگاهی جدید است، میتواند مفید باشد. افزون بر این، جانمایی این مباحث میتواند به ردگیری مطالب و مطالعهی بیشتر علاقهمندان در هر شاخهای کمک کند.
او ضمن تأکید بر اینکه دقت و روانی ترجمه در این کار حفظ شده است، اظهار داشت: در این وانفسا که مدام در مورد فضای دانشگاهی ما نقد مینویسند، این کار ازنظر من بسیار آموزنده است که تیمی دوسه سال روی کاری وقت گذاشته که در سیستم دانشگاهی هیچ امتیاز و نمرهای ندارد. اهمیت این کار در این است که این افراد بهجای اینکه وارد بازیها شوند، کاری تولید کردند که مخاطبش نه فقط دانشگاهیان، بلکه همهی مردماند.
الهیات عملی برای کاستن از رنج
محسن جوادی، معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد، ضمن قدردانی از رویکرد ارزشمند گردآورنده اظهار داشت: چیزی حدود یکسوم این کتاب را خود گردآورنده ترجمه کرده است. او اکثر این مقالات را دیده و برایشان چکیده آورده است. همچنین با اعتماد به دوستان جوان برایشان فرصتی فراهم کرده است. فکر میکنم این کار بیشتر بهصورت شخصی انجام شده است که نشان میدهد نباید کارهای بزرگ را به انتظار حمایت مراکز بزرگ واگذاشت.
او ادامه داد: من تعبیر الهیات سنتی را چندان نمیپسندم. الهیات سنتی بیشتر الهیات نظری است، نه وجودی یا عملی. فضای نظری هم در هر بحثی استدلال و نظر است و نمیتوان توقع داشت به چالشها و مسائل وجودی شخص در اینجا و اکنون توجه کند. بهطبع، نمیتوان در مورد این مسائل از آن جوابی هم گرفت. اما ما چیزی به نام الهیات عملی هم داریم.
او توضیح داد: ارسطو میگوید عقل ما فقط نظر کردن نیست. شاید سه فضیلت آن، نوس و سوفیا و اپیستمه، برای بحثهای نظری باشند، ولی عقل ما ویژگی عملی هم دارد. این همان چیزی است که ما در طول تاریخ و بحث تاریخی خودمان از آن غفلت کردهایم. یکی از ویژگیهای عقل عملی تخنه است؛ یعنی سازندگی، ساختن و صنعت. با این ویژگی میتوانیم به ساختن، درست کردن و تغییر دادن رویآوریم و مثلاً پزشکی را رونق دهیم. اما به نظر میرسد امروز حتی الهیات مدرن هم گرفتار نظر شده است، این بار نظر روی این مقولات. اما آنچه مشکل شر را در ساحت شخصی و وجودی حل میکند، از جنس عمل است. حل مشکل شخصی و وجودی شر در حوزهی الهیات اخلاقی و عملی است، نه بحث نظری.
جوادی گفت: دستهبندی سنتی و مدرن، شاید در تعبیر الهیات قدری غلطانداز باشد. چراکه الهیات سنتی، عرفان و کلام و اخلاق را هم درگیر کند. بهتر است بگوییم فلسفهی کلاسیک ما یا کلام سنتی ما خیلی برای این امر جواب ندارد. درحالیکه عرفان سنتی ما جوابهایی دارد. مشکل ما سنت و مدرنیته نیست، کما اینکه خیلی از رویکردهای مدرن هم فقط حرف میزنند. درحالیکه آنچه مشکل را حل میکند، آن کاری است که انجام میشود، آن افراد یا نهادها یا تشکلهای مردمیای هستند که در زندگی رنجدیدگان ورود میکنند تا از این رنجها بکاهند.
او تصریح کرد: ما باید چیستی مسالهمان را تبیین کنیم. وقتی مسالهی ما نظری است و خودمان فارغدلیم، یا فارغدلانه به مشکل خودمان نگاه میکنیم، مسیر و منطقی داریم. ولی وقتی خودمان درگیر رنجی هستیم و حرفهای نظری رنجمان را شعلهورتر میکند، وقتی شری که درگیر آن هستیم، از نوعی دیگر است، راه دیگری لازم است. اینجاست که نوعی همدلی، اخلاق و سلوک باید لحاظ شود که از آن غفلت شده است.
معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد، ادامه داد: شاید بااینکه در موردی دفاعیهای داریم، تئودیسهای برای آن نداشته باشیم. دفاعیه زمانی است که در مقابل کسانی که از بحث شر به نفع موضع الحاد استفاده میکنند، استدلال میکنیم. اما تئودیسه جایی است که من میخواهم راز شری را بفهمم و شاید نتوانم. اینجاست که الهیات عملی، عرفان یا معنویت کمک میکند. بهخصوص نه حرف معنویت و اخلاق، آن زندگی و سلوک اخلاقی میتواند در کاستن آلام کمک کند. ما کمتر به این مساله پرداختهایم. نهفقط در زندگی فعلی ما از آن غفلت شده است، تاریخ هم از آن غفلت کرده است. به قول سقراط به هر تاریخی بنگرید، تاریخ جنگها و درگیریها و رنجها است و در آن از دوستیها، همدلیها و همکاریها یا چگونگی فائق آمدن بر رنجها سخنی گفته نمیشود.
او ادامه داد: این بحث بسیار خوبی است، اما تعبیر الهیات سنتی را چندان مناسب نمیبینم. هم در الهیات سنتی میتوان زمینهها و فضاهایی پیدا کرد که با شر وجودی درگیر شوند و هم در تفکر مدرن. بازهم آنچه مشکل را حل میکند، حرفها نیستند. چنانکه ارسطو میگوید، ما از شجاعت بحث نمیکنیم که بدانیم شجاعت چیست. بحث از شجاعت وقتی فایده دارد که شجاعتی صورت بگیرد. ممکن است ما در الهیات مدرن از همدلی سخن بگوییم، ولی همدلی کردن مهم است.
جوادی گفت: این کار بسیار ارزشمندی است. من این روزها شرایط خوبی نداشتم و نتوانستم همهی مقالات را بخوانم. ترجمه روان بود، گرچه نتوانستم آن را مقابلهخوانی کنم. اینکه در یک بحث فضا را عوض کنیم و چشماندازهای تازهای ارائه کنیم. اکثر مدخلها مربوط به ۲۰۱۱ است و جلوتر نیامدهاند. شاید علت این باشد که این مقالات آن زمان انتخاب و به ترجمه سپرده شدهاند. در اینجا در عنوان و مقدمه محدودیتی مشخص نشده است. ضمناً یکی دو مقاله در مورد اسلام هم آورده شده است. پس این انتظار در مخاطب ایجاد میشود که بهاندازهی الهیات سنتی غرب به الهیات سنتی ما نیز پرداخته شود. در دستینهی راتلج ۲۰۱۹ چند مدخل مناسب این بخش ارائه شده که میتواند در ویراست یا تکملهی کار افزوده شود.
او در پایان گفت: به نظرم اینکه دفاعیهها را فقط به بحث منطقی مربوط دیدید و تئودیسهها را به بحثهای شواهدی، چندان دقیق نیست. چراکه بسیاری از تئودیسهها میتوانند دفاعیه حساب شود. افزون بر این، اصطلاح «شر اگزیستانس» یکجا به معنای شر متافیزیکی و دیگر جا به معنی شر وجودی بهکاررفته است. اما چیزی با عنوان شر اگزیستانسیال نداریم. آن رویکرد اگزیستانسیال به شر است. به نظرم، این تفاوت باید دیده شود.
زمینهای الهیات برقرارند
مهراب صادقنیا، استاد دانشگاه ادیان و مذاهب، اظهار داشت: سخنان من بیشتر به بافتاری برمیگردد که الهیات مدرن در آن قرار دارد. من قصد دارم از مفهوم الهیات سنتی و الهیات مدرن دفاع کنم. ما در اسلام هیچ حادثه یا رخداد مشخصی نداریم که مفهوم الهیات به آن اشاره بکند و بتوانیم از آن به الهیات در جهان اسلام یاد کنیم. بلکه، باید مجموعهای از رخدادها را کنار هم قرار دهیم تا معادل چیزی قرار بگیرد که در مسیحیت به آن الهیات گفته میشود. ممکن است ما تفسیر، فلسفه، عرفان، فقه، اخلاق را کنار هم بگذاریم تا چیزی به نام الهیات پدید بیاید. ازقضا، آنچه ما معمولاً در مقابل الهیات قرار میدهیم (کلام)، در ادبیات مسیحی بخشی از الهیات شناخته نمیشود. بلکه به آن آپولوژی یا دفاعیهنویسی میگویند. ولی ما بهغلط وقتی میخواهیم قضاوتی کنیم، کلام را محل مقایسه قرار میدهیم.
او گفت: من معتقدم چون ما در الهیات مسیحی شاهد دو چارچوب هستیم که در موضوع، روش، غایت و رویکرد معرفتشناختی باهم متفاوتاند، بهوضوح میتوانیم بگوییم که از دو الهیات سخن میگوییم. گرچه، شاید نتوانیم بگوییم که این دو زمین بازی آنچنان از هم جدایند که بشر از یک زمین بازی به زمین بازی دیگری کوچ کرده است. چراکه در دنیای مدرن نیز الهیدانان میکوشند خودشان را متعهد به زمین بازی الهیات سنتی نشان بدهند. پروتستانها میکوشند نشان دهند که به سنت آبا بیش از کاتولیکها معتقدند. ارتدکسهای مدرن هم میکوشند نشان بدهند به سنت بیش از کاتولیکها یا پروتستانها وفادارند. اتفاقی که در الهیات مدرن رخ میدهد، ازقضا، ما را به چیزهایی در الهیات سنتی علاقهمندتر میکند، حتی به خرافه. پس، این دو زمین بازی هستند و در چهار مساله با هم متفاوتاند.
او تصریح کرد: نخست آنکه در الهیات سنتی موضوع خدا است. گویی مسالهی الهیدانان در این الهیات خدا و انسجام الهیات است. این در حالی است که در دوران مدرن یا روزگار صنعتی، مسالهی الهیدانان انسان است. اگر پیشازاین سوال این بود که خداوند متعال چگونه میتواند با جهان نامتعال ارتباط برقرار کند، حالا مساله این است که چطور ممکن است این انسان در این جهان زندگی کند و به خدا باور داشته باشد؟ حالا بحث وجود خدا یا صفات خدا نیست. پرسش این است، این منی که با تورم و سیل و زلزله و رنج دستبهگریبانم چهطور میتوانم به خدا باور داشته باشم.
این استاد دانشگاه اظهار داشت: این دو الهیات از حیث روش هم متفاوتاند. از سال ۱۹۶۶ به اینسو، روش الهیات تغییر کرده و در آن منطق استنباط جای منطق استنتاج را گرفته است. اگر پیشازاین با مفروض دانستن چیزهایی برای تبیین واقعیت میکوشیدند. حالا براساس منطق استنباط از بررسی واقعیت و رسیدن به یک نتیجه سخن گفته میشود. برای مثال، اگر پیشتر بر این باور بودند که کتاب مقدس خطاناپذیر است، چون حاصل وحی و الهام خدا است. از ۱۹۶۶ به اینسو، میگویند بایبل بیخطا است؛ یعنی در این بررسی خطایی یافت نشده است و ایبسا در آینده خطایی پیدا شود. اینجا ادعا بسیار فروتن شده است.
او دربارهی تفاوت الهیات سنتی و مدرن از حیث معرفتشناختی گفت: پیشازاین نسبت میان الهیاتدان و موضوع دغدغهی ذهنی او تباین بود. گفته میشد، نه متأله موضوع را میسازد و نه موضوع او را. بلکه موضوعها از پیش وجود داشتهاند. این در حالی است که در الهیات مدرن گفته میشود میان موضوع و محقق یا الهیاتدان، نسبت تامی وجود دارد و اینها یکدیگر را میسازند. ایبسا آنچه برای محقق یا متألهی موضوع است، برای دیگری مصداق رنج نباشد.
صادقنیا دربارهی تفاوت الهیات سنتی و مدرن از حیث دستاوردها گفت: الهیات سنتی در پی تبیین درونی جامعهی خودش است. پس مسیحیت در الهیات سنتی میکوشد چیستی خود را بیان کند. درحالیکه متألهان الهیات مدرن بهسختی مشغول گفتوگو با بافت فرهنگی و نشان دادن سودمندی خودشان در دنیای جدیدند. این اتفاق شگرفی است. به همین دلیل است که کسی مانند نعیمه پورمحمدی رویاروی مسالهی رنج، میگوید من کاری ندارم این استدلال شما در الهیات سنتی تا چه اندازه قانعکننده و منطقی است، برای من این مهم است که این استدلال تا چه اندازه در دنیای جدید برایم سودمند است، تا چه اندازه کارکرد دارد و من را در این وضعیت کمک میکند.
او ادامه داد: حرکت از پارادایم تبیین انسجام به پارادایم سودمندی اتفاق بزرگی بود. جامعهی امروز از الهیدانان انتظار دارد سودمندی خوانش خود را از دین توضیح دهد. اگر قبلاً در منطق ارزیابی ادیان به برخورداری آنها از انسجام بیشتر توجه میشد، امروز معیارهای کاربردیای مانند توانایی شادکردن انسان، معنا بخشیدن به زندگی انسان و خوشبین کردن او اهمیت یافتهاند.
صادقنیا گفت: براین اساس، ما واقعاً شاهد دو الهیات هستیم و اینطور نیست که اینجا صحنهای ساخته شده است. اما ما نمیتوانیم یک زمین بازی را بهجای زمین بازی دیگری قرار دهیم. اینها دو زمین بازیاند که هر یک کار خودشان را انجام میدهند. لزومی ندارد ما از کلام اسلامی یا الهیات سنتی مسیحی انتظار داشته باشیم نقش الهیات مدرن را ایفا کند. اما، اینکه ما الهیات مدرنی داریم و میتوانیم چنین واژهای را بهکار ببندیم یا نه، کار خیلی سختی است. خیلیها کوشیدند بهنوعی الهیات مدرن را دستهبندی و وجود آن را ثابت کنند. اما درنهایت، در این روزگار الهیات مدرن مانند الهیات سنتی چیزی مشخص و شامل موضوعات از پیش تعیینشده نیست. الهیات در زمان حاضر مانند دستهای پرنده است که در آسمان پرواز میکنند و نه جهت واحدی دارند و نه ارتفاع یکسانی.
او در پایان ضمن تأکید بر اینکه این کتاب ادبیات شر را در کشور ما چندین قدم جلوتر میبرد، اظهار داشت: موضوع رنج برای الهیات مدرن است. این موضوع به الهیات سنتی ربطی ندارد. شر در الهیات سنتی حیث آبجکتیو دارد. در الهیات مدرن است که شاهد مفهوم گرانبار رنج میشویم. همانطورکه مرگ مفهومی سرشار از معنا است و با مردن یا فنا شدن فرق میکند. مرگ و رنج به انسان تعلق دارند، درحالیکه درد میتواند پدیدهای مشترک میان همهی انسانها در طول تاریخ و همچنین انسان و حیوان باشد. شاید آنچه شما آن را رنج مینامید، من رنج ندانم یا پنجاه سال پیش، رنج تلقی نمیشده است. مثلاً عدم انتخاب برای منی که امروز زندگی میکنم، رنج است. ولی ازقضا این برای کسی که دویست سال پیش زندگی میکرد، موهبت بود. پس، رنج امری انسانی و سرشار از معنا و کاملاً فرهنگی است.
نظر شما