به گزارش خبرنگار مهر، علی نیکوکار، پژوهشگر در یادداشتی با عنوان تعلق یا بی تعلقی مراسم پیاده روی اربعین، به پاسخ دو سؤال چه رابطه ای میان مراسم اربعین و مذهب تشیع وجود دارد؟ و وضع کنونی سنتها و آیینهای دینی با تمدن حاکم کنونی چیست؟ پرداخته است:
چه رابطه ای میان مراسم اربعین و مذهب تشیع وجود دارد؟وضع کنونی سنتها و آیینهای دینی با تمدن حاکم کنونی چیست؟ مراسم و مناسک دینی جزئی از یک کل به نام دین نیستند تا با از بین رفتن جز، کل هم از بین برود. کل درمعنای دین و جز در معنای مناسک و آیینهای آن معنا ندارد، به همین دلیل شاید بتوان گفت اثر، کارکرد و معنای مراسم دینی همچون اربعین منطبق با میزان اثر، کارکرد و معنای دین می باشد و هر تعالی و انحطاطی در مراسم دینی منطبق با تعالی و انحطاط دین قلمداد می شود. به عبارت دیگر به میزانی که زیست مؤمنانه و دیندارانه محقق شده، به همان میزان مناسک دینی تحقق یافته اند.
در جهان معاصر آیین های دینی در دوران غیبت حقیقت دین، بی تعلق گشته اند. رابطه ای که دینداران در مناسک و مراسم های دینی دارند بیشتر ابزاری می باشد، چرا که امروز هرچه هست ابزار است. چگونه می شود در عصری که همه ادیان و مکتبهای فکری آزادانه مراسم دینی خود را انجام می دهند، اثری از حقیقت دین نباشد؟ آیا این نحو مواجهه با دین اقتضای جامعه امروزی است؟
مراسم و مناسک دینی وقتی زنده هستند که با استفاده از علائم و نمادهای خود، درباره چیزی سخن بگویند، وگرنه صرف برگزاری مراسمی همچون پیاده روی اربعین از نجف تا کربلا، نمی تواند از حقیقت امام حسین(ع) سخنی بگوید. به بیان دیگر متعلق مراسم پیاده روی اربعین همان حقیقت قیام امام حسین(ع) است و اگر متعلقی نباشد، چرایی مراسم اربعین پاسخ روشنی نخواهد داشت.
در چنین وضعی اصل مراسم و مناسک دینی همچون اربعین، مقدس و بی چون و چرا الهی می شود و هر چه مقدستر، از حقیقت قیام حسینی دورتر می شویم. در این شرایط دینداران در وضع گمشدگی قرار می گیرند و بر مراسمی چون اربعین اصرار می ورزند، بدون آنکه بدانیم چرا به این مراسم احتیاج داریم؟ پیام پیاده روی اربعین برای انسان معاصر چیست؟
وقتی پاسخی در برابر این دست پرسش ها نداشته باشیم، مجموعه این مناسک مضمونی نخواهد داشت و فقط برای اغراض زندگی روزمره آنهم در حد یک همایش میلیونی تبدیل خواهد شد. قابل انکار نیست که آیین ها و مناسک دینی به خصوص مراسمی همچون پیاده روی اربعین، خود دین و مذهب تشیع را فراگرفته است، تا جایی که ارزش دین و مذهب تشیع بدون این مراسم ارزشی ندارد و ارزش تشیع به وجود همین مراسم تبدیل گشته است. درحالی که پیام ادیان الهی به خصوص اسلام و مذهب تشیع برای ۲۰۰ میلیون انسان شیعه نبوده و نیست، بلکه پیامی برای ۸ میلیارد انسان روی زمین می باشد.
سؤالی که در اینجا پیش می آید اینکه چگونه تمدن سوژه محور امروز با مراسمی همچون اربعین که در باطن بر علیه سوژه محوری می باشند، سازگار است؟ دلیل آن تهی بودن تعلق مناسک دینی از حقیقت آن می باشد، این خالی شدن از باطن، قابلیت تعبیر و تفسیرهای چندگانه و گوناگون را برای تمدن امروز به وجود آورده است. البته تفسیری که آنقدرها هم گزافه و دلبخواه نیست، چراکه اقتضای تفکر و تمدن معاصر تفسیرهایی صوری، سطحی و تقلیل یافته می باشد، به همین دلیل شاهد همنوایی و همزبانی حاکمان با این دست مراسم بی تعلق هستیم و انسان دیندار، تنها و غریب، گشمده خود را در "صورت" این مراسم های دینی جستجو می کند.
معمولا دو نوع برخورد برای اصلاح و بازگشت مناسک دینی به اصل و حقیقت دین انجام می شود. کسانی به اصلاح معانی این دست مراسم می پردازند و گروهی دیگر مراسم و مناسک دینی را امری بی اهمیت و عرضی تلقی می کنند. اما عاقبت الامر خود در همین مسیر قرار می گیرند. آنچه مسلم است اینکه حقایق دینی به واسطه همین مراسم و مناسک دینی آشکار می شود. مراسمی که امروز خود تبدیل به حجاب دین گشته اند.
دینداران در استیلای جهان معاصر، به ناچار فقط دین شان را در انجام و ادای همین مراسم و مناسک می بینند و تشخص و تعین دین خود را در این می یابد که مو به موی آن را انجام دهند، حتی اگر بدانند که زیست دینی کاملا متفاوت از انجام این مناسک می باشد.
بنابراین تفسیر و تعبیر مراسم دینی بی قاعده شده و داخل این مناسک امکان خودآگاهی و پرسش درباره حقیقت ناپیدای قیام امام حسین(ع) وجود ندارد. حقیقتی که در اساس زندگی بشر وجود دارد، چراکه بشر از ازل، اهل حقیقت است. با حقیقت زیستن یعنی فراموش نکردن روح اربعین و باطن قیام امام حسین(ع)، روحی که نسبتی با حق و نسبتی با خلق دارد.
آن روح مشترکی که قیام امام حسین(ع)، بشر را به آن دعوت می کند، چیست؟ همزبانی و همراهی با امری "واحد" در دل مراسمی همچون پیاده روی اربعین چگونه است؟ قیامی که زبانش دارای روح و آهنگ جهانیست، نه صدایی مبهم و انحصارگریانه که از فضای تهی برمی خیزد که صرفا برای حیات روزمره ما مفید می باشد، بی آنکه نسبت ذاتی و حقیقی با ما داشته باشد.
دعوت به روح مشترک، یعنی دعوت به فطرت الهی انسانی که در وجود همه انسان ها نهادینه شده. دعوت به آن حس حقیقت جویی و حقیقت طلبی در وجدان انسان ها. قیام امام حسین(ع)، زبان و هدف و غایتش ارزشهای الهی و انسانی است نه برای اهداف دنیوی و رسیدن به قدرت یا تصرف و حکومت بر مردم.
هیچ مکتب و قدرتی مالک حقیقت امام حسین(ع) نیست، حقیقتی که تحت استیلای صورتها و قدرت ها و...افتاده است. امام حسین(ع) و اربعین حسینی وسیله و ابزاری برای تصرف نیست تا در خدمت اراده و فعالیت ما در بیاید، بلکه ما باید خادم و تابع او باشیم. امام حسین(ع) مال ما نیست، بلکه برعکس ما از آن حیث که انسان هستیم و تعلق ذاتی به آزادی، حقیقت، عدالت و ظلم ستیزی داریم، متعلق به امام حسین(ع) هستیم.
حقیقت دین نسبت ذاتی با حق و حقیقت و در طول آن با خلق برقرار کردن است تا آثار آن در تمام ساحات زندگی ظهور کند. مناسک و مراسم دینی وسیله ای برای نیل به حقیقت دین هستند نه هدف. پیاده روی اربعین همان طور که اشاره شده می تواند هم ظرفیت جهانی داشته باشد و هم فرقه ای و انحصارگرایانه، اگر التفاتی به روح قیام امام حسین(ع) نداشته باشیم قطعا گرفتار مناسک خواهیم شد.
مراسم دینی نباید مانع معارف دینی شوند. همه این مناسک می باید برگزار شود اما اصالت نیابد، اینها وسیله هستند نه هدف. نشانه راه هستند و نه راه، نماد حقیقت هستند نه حقیقت. سطحی نگری به دین اجازه بیان معارف دینی را که علیه بی عدالتی و ظلم و فساد و... است، نمی دهد. به طور نمونه کشوری همچون عراق روزانه ۴ میلیون بشکه تولید نفت دارد با ۴۰ میلیون جمعیت، که درآمد نفتی بالغ بر سالانه ۷۰ میلیارد دلار می باشد. این میزان درآمد عراق کجا و چگونه هزینه می شود؟ در حالی که که مسئولان عراقی برای ۱۰، ۱۵ میلیارد دلار درخواست وام از بانکهای جهانی میکنند. این نشان از غفلت حاکمان و مردم عراق از هدف قیام امام حسین(ع) می باشد.
آسیب شناسی وضعیت دینداری، به معنای تأیید روشنفکری که نهایتا به نهیلیسم دعوت می کند، نیست! بحث اصلی غفلت از روح کلی قیام امام حسین(ع) است که در انبوهی از جمعیت گم شده است، گمشدگی ای که عیان و روشن می باشد. ادیان الهی و معارف اسلام، مذهب تشیع و امام حسین، اهداف و زبان و پیامش، اگر جهانی نباشد و انحصاری باشد، تبدیل به ضد خود شده و فرقه ای و انحصارگرایانه می شود.
در اسلام حتی اعمال و حرکات مبتنی بر اندیشه است، قرآن، ایمان را مقدم بر عمل صالح ذکر کرده است، زیرا ایمان حاصل اندیشه صحیح است و کسانی را مؤمن شمرده است که نخست درست بیندیشند و واقعیت جهان را بشناسند، سپس عمل صالح و کار شایسته کنند: «الذین آمنوا و عملوا الصالحات».
نظر شما