به گزارش خبرنگار مهر، حالت تعلیق در میان بودن یا نبودن چنان سرگشتگی ای را بر انسان امروزی تحمیل کرده که چاره ای جز فرود نوستالژیک در گستره معنویت کهنسال ندارد. نگاه انسان به تاریخ عظیم تمدن بشری، سرشار از مبادی معنوی در گونههای مختلف بوده است. مباحث معنوی و استعلایی در گزاره ها و باورهای عمومی، پیوسته با دانشهای زمانه شکل گرفته و فراتر از یافته های بشری نیز نبوده است.
معنویت، شرایط زیستی انسان را در زمانها و مکانهای مختلف در یک نظام فرامعرفتی اعتبار بخشیده است. بدین ترتیب، میتوان معنویت را به معنای بازگشت حسرت بار به آنچه انسان از دست داده و تمنای دست یابی به آن را همواره در باورهای خود دارد، تعبیر کرد. در ادامه بحث درباب معنویت نگاهی کوتاه به باورهای معنوی در ادیان خواهیم داشت.
انسان پیش از شکل گیری ادیان، یافتههای معرفتی خود را معطوف به طبیعت می نمود. او مظاهر طبیعت را نشان خدایان میدانست و همواره خدای باد، خدای خورشید، خدای طوفان و... را ما فوق خود میدانست. ستایش انسان از علایم ماورایی و آنچه وی بر آن سلطه نداشت و او بر وی سلطه داشت، سرآغاز معنویت ابتدایی بود. انسان شناسان هنگام بررسی در میان اقوام ابتدایی به این نتیجه رسیدند که مشترکاتی میان باورهای استعلایی ابتدایی یافت می شوند. این اندیشه ها و اعمال به رغم تفاوتهایی خاص، بین همه این اقوام مشترک بودند. برخی از این نگرشها عبارتند از: مانا، سحر و جادو، شمنیزم، فتیش پرستی، تابو، تطهیر، توتم پرستی، آنمیسم، آیین قربانی، پرستش ارواح.
گام بعدی انسان را در مبادی معنوی میتوان در میان اسطورهها جُست. به تعبیر دکتر عبدالحسین زرینکوب: "نقشی که حیات دینی اقوام در پیدایش تاریخ و دگرگونی های آن دارد غالباً از طرح اسطوره (Myth) آغاز میشود - از اسطوره که به زمان ذهنی تعلق دارد و به دنیای ماورای زمان."
اسطورههایی که بر پایه مراسم و آداب آیینی - سنتی شکل گرفته بودند، عنصرهای عینی و ذهنی را به هم می آمیزند و بدین ترتیب زمان واقع عینیت خود را از دست داده و با دگردیسی زمان ذهنی روبه رو می شوند. الهه به صورت انسان در می آید، انسان قدرتهای عینی ای را که اسطوره به حوادث مینوی - متافیزیکی منسوب میدارد از خود نشان می دهد. سعی در برگزاری باورهای شهودی و مینوی انسان را با جابهجایی معرفتی مواجه میسازد.
آیینهای گنوسی، ستایش خدایان و ایده های رازآمیز بنیان های معرفتی آموزه های معنوی پس از گذار از گرداب اسطوره های معطوف به طبیعت - فرا طبیعت است. تبلور آموزه های معنوی فوق را می توان در ادیان سنتی با نمود های متفارق دریافت نمود.
با شکلگیری ادیان، چه ادیان معطوف به طبیعت و چه ادیان یکتاپرستی هر کدام در گستره دانایی خود، تأملات معنوی را به گونههای متفاوت پرورش دادند. ایران باستان را، که رستنگاه دین زرتشت است، می توان مبنای معنویت مانوی، زرتشتی و مندایی دانست.
مقولات معنوی این ادیان اغلب، اطراف دو گزاره نیک و بد و آموزه های موبدانند. اوستا متن مقدس زرتشتیان سرشار از باورهای معنوی است که انسان را به سرانجام نیک هدایت می کند. همچنین سرزمین هندوستان از دیرباز محل مناسبی برای برخورد نحلههای فلسفی - دینی متفاوت بود.
مبادی معنوی این سرزمین را میتوان در میان سروده های "ودا" (Vedas) و یا تقریرهای "اوپانیشادها" جست و جو نمود.
آیینهای برهمایی، سیک، هندویزم و... در این سرزمین شکل گرفته اند. مهمترین بعد معنوی این باورها را می توان در اعتقاد به تناسخ و پندار کاهنانه قربانی یافت.
اندکی آن سوتر در آسیای شرقی، چین و ژاپن، تلقی های کنفوسیوس و بودا انسان ها را در گستره حکمت اخلاق مدار سرگرم نموده است.
بالاخره، معنویت کابالایی در یهود و رهبانیت در مسیحیت و تصوف و عرفان در اسلام را می توان نمود بارز باورها و آموزه های معنوی دانست.
نظر شما