مرتضی بختیاری، قائم مقام سابق آستان قدس رضوی در گفتگویی به مناسبت سالروز شهادت امام رضا (ع) به خبرنگار مهر گفت: حضرت علی ابن موسی الرضا(ع) مولای ما در ایران اسلامی، در جهان تشیع و در جهان اسلام هستند. با مطالعه عرض می کنم بخش اعظم برادران اهل سنت اعتقاد به آقا علی بن موسی الرضا (ع) دارند. چند سالی که من توفیق خادمی زائرین آقا علی بن موسی الرضا (ع) در آستان قدس را برعهده داشتم، شاهد بودم که به مناسبت شهادت آقا علی بن موسی الرضا (ع) دسته جات برادران عزیز اهل سنت به حرم مطهر ایشان می آمدند و عرض ارادت می کردند. آقا علی بن موسی الرضا (ع) عالم آل محمد (ص) بودند. این را هم علمای اهل سنت قبول دارند و همه علمای بزرگ اسلامی و علمای شیعه. جایگاه امام رضا(ع) یک جایگاه بسیار ارزشمندی در روایات و در تاریخ است.
وی افزود: مأمون با برادرش امین جنگ داشت. امین می گفت خلیفه بعد از هارون الرشید من هستم و مأمون هم می گفت من هستم که جنگ میان آن ها حدود پنج سال به طول انجامید و نهایتاً منجر به شکست و از بین رفتن امین و حاکمیت مأمون شد. مأمون بعد از این که به عنوان خلیفه بنی عباس حاکم مطلق شد و حکومت را اداره میکرد، دغدغه جدی نسبت به شیعیان و آقا علی بن موسی الرضا(ع) پیدا کرد. آن طور که در تاریخ آمده جایگاه آقا علی بن موسی الرضا(ع) یک جایگاه بسیار ارزشمند بود. یعنی به عنوان یک شخصیت عالم و زاهد، مورد علاقه مردم بود.
قائم مقام سابق آستان قدس رضوی سپس گفت: مردمی که با ایشان رفت و آمد داشتند یا شناختی از اسلام نداشتند، از اسلام سوال می کردند و ایشان محبوب القلوب بودند. مأمون هم در ارزیابی خودش این خطر را از آقا امام هشتم(ع) احساس میکرد. از این جهت کار زیرکانه ای انجام داد و از تجربیات گذشتگان هم استفاده کرد. دید که با آقا امام صادق(ع) آن طور برخورد کردند و خلیفه عباسی امام صادق(ع) را به شهادت رساند و این مسئله به ضرر خلفای بنی عباس شد.
مرتضی بختیاری ادامه داد: امام هفتم، حضرت موسی بن جعفر چندین سال توسط پدر مأمون به زندان افتاد به این خاطر که هارون الرشید تصمیم گرفته بود امام هفتم را محصور کند شاید از این طریق جلوی نفوذ شیعیان را بگیرد و او را به زندان های متعدد انداخت. آخرین زندان که منتهی به شهادت امام هفتم (ع) شد یک زندانی طولانی بود، در برخی از تواریخ مجموع زندان های آقا موسی بن جعفر (ع) تا ۱۴ سال نیز ذکر شده است. یعنی آقا موسی بن جعفر (ع) ۱۴ سال از عمر با برکت شان را در گوشه زندان به خاطر مبارزه با ظلم سپری کردند. بعد هم هارون الرشید امام هفتم (ع) را به شهادت رساند.
وی افزود: مأمون آدم کیاسی بود. همه این ها را مطالعه و بررسی کرده بود و دیده بود این شهادت ها و زندان انداختن ها به ضرر خلفای بنی عباس تمام شد. زیرکی به کار برد و گفت ما بیایم امام هشتم (ع) را در دربار خودمان بیاوریم و یک پست و مقام به او بدهیم تا این پست و مقام باعث شود هم نفوذ شیعیان کمتر شود و هم از این طریق بتوان به امامت لطمه زد. تصور ذهنی او این بود و از این جهت بود که امام (ع) را طلبید. امام (ع) هم خیلی هوشمندانه با آن درایت الهی و هوش الهی برای پذیرفتن دعوت به مشهد آمدند.
مرتضی بختیاری همچنین عنوان کرد: چون دیگر گریزی نداشتند این خبر را در مدینه طوری عنوان کردند که اهل مدینه و بستگان و اقوام متوجه شدند که امام(ع) را که دارند به مرو می برند دیگر برگشتی برای امام(ع) نیست. یعنی امام(ع) وقتی می خواستند در مدینه از بستگان و نزدیکان شان خداحافظی کند و از دوستان و شیعیان و مرقد مطهر پیامبر عظیم الشأن اسلام خداحافظی کنند، نوع رفتار امام (ع) طوری بود که یقین پیدا کردند که این رفتن امام(ع) دیگر برگشتی ندارد.
وی در ادامه عنوان کرد: امام به مرو آمدند و در آن جا مأمون به ایشان پیشنهاد ولیعهدی را داد. برای اینکه بتواند به شیعه ضربه بزند و به امامت شیعه ضربه بزند این پیشنهاد را داد. یعنی خیلی هوشمندانه ورود کرد چون دیده بود به زندان انداختن ها، تبعید کردن و به شهادت رساندن ها به ضررشان تمام می شود. در حالی که اطرافیان او به شدت مخالف بودند که مأمون بیاید و امام هشتم (ع) را ولیعهد خود قرار دهد. آنها تصورشان بر این بود که این کار موجب تقویت شیعه و تقویت امامت می شود. امّا مأمون می خواست از این طریق به شیعیان ضربه بزند اما غافل از این بود که امام خیلی هوشمندانه با این دعوت برخورد کردند.
مرتضی بختیاری اضافه کرد: وقتی امام به مرو رسیدند در مسیر راه در بعضی جاها خطبه هایی مطرح کردند که خیلی آموزنده است. از جمله وقتی به نیشابور رسیدند آن حدیث معروف سلسله الذهب را بیان کردند. بزرگان علما و شیعیان نیشابور جمع شدند. در تاریخ دارد که آن موقع نیشابور بیش از یک میلیون نفر جمعیت داشته است. در بعضی از تواریخ این را دیدهام که در زمانی که امام (ع) و کاروان ایشان به نیشابور رسیدند جمعیت نیشابور بیش از یک میلیون نفر بوده است. از امام(ع) خواستند موعظه بفرمایند و ایشان آن حدیث معروف سلسله الذهب را قرائت فرمودند.
وی سپس اظهار داشت: زمانی که امام رضا (ع) به مرو رسیدند مأمون ایشان را خیلی تحویل گرفتند. با عنوان فرزند پیامبر و حضرت زهرا و از این تعابیر در صحبت هایش از ایشان یاد می کرد تا این که پیشنهاد ولیعهدی را به امام داد. امام در ابتدا پیشنهاد ولیعهدی را نپذیرفتند و در این مسأله اجماع وجود دارد. اجماع مورخین و علما بر این است که مأمون اصرار می کرد و امام ولیعهدی را نمی پذیرفتند. تا این که تهدید کرد. وقتی که مأمون تهدید کرد و جان امام به خطر افتاد این جا بود که امام با شرایطی ولیعهدی را پذیرفتند.
مرتضی بختیاری افزود: چون جان امام در خطر بود ایشان یک هوشمندی به خرج دادند و شرایطی گذاشتند و گفتند ولیعهدی را تحت این شرایط قبول می کنم و آن شرایط در تاریخ ذکر شده است. با آن شرایط مأمون پذیرفت و در حکمی هم که برای ولیعهدی آقا علی بن موسی الرضا (ع) صادر کرد باز در آن جا به فضیلتهای امام (ع) اشاره می کند. یعنی با دست خودش فضیلت های امام (ع)، عالمیت، دانایی، پاکبودن، زاهد بودن و همه این ها را در حکمش اشاره می کند.
وی ادامه داد: جالب اینجاست که امام فرمودند من در هیچ کاری دخالت نمی کنم. در عزل و نصب ها دخالت نمی کنم. درخواست من از اساتید، روحانیون و صدا و سیما این است که بر روی شرایطی که امام گذاشتند کار کنند و آن را برای مردم تبیین کنند که تحت چه شرایطی آقا علی بن موسی الرضا (ع) ولایت عهدی را قبول کردند. از تاریخی که امام وارد مرو شدند تا این که به شهادت برسند حدود ۲ سال بیشتر طول کشید. وقتی مأمون این شرایط را پذیرفت و حکم ولایت عهدی را داد، امام (ع) در گوشه ای نشسته بودند و کاری به حکومت نداشتند. باز اینجا مأمون دید که دارد به ضرر او تمام می شود.
مرتضی بختیاری همچنین گفت: در بعضی از جاها از امام (ع) می خواست که مثلاً امام (ع) به والی یک ولایت توصیه هایی داشته باشند. امام (ع) فرمودند من به شما گفتم که در کارهای حکومتی دخالت نمی کنم. به امام اصرار کردند که نماز عید فطر را بخوانید، امام باز قبول نمی کردند. وقتی اصرار مأمون زیاد شد امام فرمودند من به شرطی قبول می کنم که بر شیوه پیامبر اکرم (ص) و جدم امیرالمومنین (ع) نماز عید فطر را برگزار کنم و مأمون قبول کرد. وقتی امام به شیوه جدشان نبی اکرم (ص) و مولا علی (ع) نماز را شروع کردند مأمون به وحشت افتاد و پیغام داد که خودم می توانم بیایم و نماز جماعت را برگزار کنم و مانع از ادامه حرکت شد.
وی افزود: در عین حال در همین مدت هم آقا علی بن موسی الرضا (ع) دیدارهای فراوانی داشتند و ارتباطات فراوانی با طبقات محروم جامعه داشتند. در آن جا هم باز نصیحت ها و توصیه هایی داشتند و خطبه هایی که این ها به سراسر کشور پهناور اسلامی منتقل میشد و اخباری که به مأمون می رسید این بود که تو خواستی با ولیعهدی امام، ایشان را در محدودیت و حصر قرار بدهی، اما نفوذ معنوی امام روز به روز در حال توسعه است. کار به جایی رسید که در برخی از تواریخ آمده است که امام را در سرخس زندانی کرد و با زندانی کردن امام هشتم در سرخس طولی نکشید که دید همه این ماجراها دارد به ضرر او تمام می شود و عزم خود را جزم کرد تا خودش شخصاً وارد ماجرا شود و امام را به شهادت رساند و بعد خودش هم لباس سیاه پوشید و برای امام عزاداری کرد.
مرتضی بختیاری در پایان گفت: شخصیت امام هشتم حقیقتاً شخصیتی استثنایی است حتی برای غیر مسلمین و کتاب هایی هم در این زمینه چاپ شده است و در کتابخانه آستان قدس رضوی موجود است که غیر مسلمان آمده و از امام رضا (ع) حاجت گرفته است. مسیحی آمده بیمار بوده همه پزشکان او را جواب کرده اند اما آمده در صحن امام پشت پنجره فولاد در آن جا شفا پیدا کرده و بعد از شفا پیدا کردن به محضر آیت الله العظمی میلانی آمده و مسلمان شده و بعد هم نام حضرت زهرا (س) برای او انتخاب شده است. امام هشتم امامی است که بر دل ها حکومت دارد و مسلمانان و شیعیان جهان به ایشان اعتقاد عجیبی دارند.
نظر شما