۸ اردیبهشت ۱۳۸۶، ۱۹:۴۴

/ افتتاح نمایشگاه مجسمه‌های چوبی رضا کیانیان در خانه هنرمندان /

زیر باران باید رفت ...

زیر باران باید رفت ...

نخستین نمایشگاه انفرادی مجسمه‌های رضا کیانیان در حالی امروز در گالری ممیز خانه هنرمندان ایران افتتاح شد که تصور می‌رفت بارش بسیار شدید باران بهاری مانع از حضور مشتاقان هنر بازیگر، نویسنده و حالا دیگر مجسمه‌ساز سرشناس ایرانی شود.

به گزارش خبرنگار مهر، وقتی قصد رفتن به نمایشگاه مجسمه های رضا کیانیان را کردم، بارانی شدید می بارید. ابتدای خیابان ایرانشهر پیاده شدم تا این مسیر را کمی قدم بزنم. چیزی شبیه سیل در خیابان طالقانی راه افتاده بود که با زحمت فراوان همراه عکاس از خیابان گذشتیم. ایرانشهر را تا خانه هنرمندان قدم زنان طی کردیم، باران بهاری نم نم بر صورتم می زد و من احساس می کردم این اتفاق ممکن است مانع از حضور مشتاقان هنر رضا کیانیان شود.

در طول راه به فیلمی که طاها شجاع نوری درباره وی ساخته بود فکر می کردم. در سکانسی که او به همراه مصطفی دشتی برای جمع کردن همین چوب ها که امروز نمایشگاه مجسمه شده کنار دریا رفته بود، مشتاق بودم این مجسمه ها را زودتر از نزدیک ببینم. با خود گفتم این هوا و شرایط جوی امروز حتما باعث شده کمتر کسی برای دیدن نمایشگاه مجسمه های چوبی کیانیان بیاید. به همین دلیل با خیال راحت می توانم به تماشای تازه ترین هنرهای یکی از پرطرفدارترین بازیگران سینما بنشینم.

نزدیک خانه هنرمندان با جمعیت زیادی در محوطه مواجه شدم. باز با خود گفتم حتما به خاطر هفته تئاتر است. در را که باز کردم شاید می توانم به جرات بگویم چنین جمعیتی را تا به حال در یک سالن ندیده بودم. دلیل نداشت فکر کنم گالری ممیز کجاست. چون اگر دنبال جمعیت می رفتم حتما به نمایشگاه می رسیدم. کمی جلوتر جعفر پناهی به همراه شادمهر راستین ایستاده بودند. فهمیدم آنها هم مثل ما با کمی تاخیر آمده اند.

وارد راهرویی شدم که انتهایش به گالری ممیز می رسید، جمعیت به قدری زیاد بود که به سختی می توانستیم حرکت کنیم. شاید بتوان گفت حدود 70 درصد از این جمعیت عموم مردم و علاقمندان به هنر کیانیان بودند. اواسط راهرو مازیار میری را دیدم و بی اختیار یاد آخرین همکاری آنها در فیلم "پاداش سکوت" افتادم. به هر حال این بازیگر برجسته سینما با بازی هنرمندانه اش در بسیاری از فیلم های مهم یک دهه اخیر سینمای ایران حضور داشته است.

سمت راست راهرو کنار پنجره هایی که به طرف باغ پشتی باز می شد، حبیب رضایی، پرویز پرستویی، محمود کلاری و امید روحانی ایستاده بودند. جمعی از علاقمندان به هنر سینما نیز با گوشی های موبایل در حال گرفتن عکس از هنرمندان محبوبشان بودند. حضور این جمعیت مانع از عکاسی بچه های مطبوعات می شد، حتی اگر به آنها تذکر نیز می دادی باز گوششان بدهکار نبود.

هر چقدر به درهای گالری نزدیکتر می شدیم، فشار جمعیت بیشتر می شد. از در اول سمت راست وارد شدم، به راستی در نگاه اول حیرتزده بودم. او با تکه چوب هایی که از دریا، کوه، دشت، کویر و ... جمع کرده توانسته مجسمه هایی خلق کند که چشم هر مخاطبی را تا لحظاتی خیره کند. مجسمه هایی از پرنده ها، درختچه های کوچک یا تندیسی از زنان و مردان در شکل های مختلف هر تماشاگری را مجذوب می کرد. این تنوع و تفکر در هریک از این مجسمه ها تو را وامی داشت یکبار دیگر با خیالی آرام برای دیدن تک تک آنها به خانه هنرمندان بیایی.

در سالن اصلی این گالری رضا کیانیان ایستاده بود. به دلیل حضور جمعیت زیاد در این مکان کم کم تنفس هم مشکل می شد. اما باز با تمام این شرایط این هنرمند با خنده ای همیشگی از میهمانان پذیرایی می کرد. کم کم به تعداد بازدیدکنندگان اضافه می شد. فاطمه معتمد آریا، محمود کلاری، همایون ارشادی، شقایق فراهانی، کمال تبریزی، بهمن فرمان آرا، رضا عطاران و ... یکی یکی برای دیدن نمایشگاه مجسمه های استاد بازیگری وارد گالری می شدند.

وقتی از نمایشگاه خارج می شدم هنوز تمام حواسم پیش مجسمه های او بود. دلم می خواست با خیال راحت از تمام آنها دیدن کنم. ولی حضور انبوه جمعیت مشتاق نمی گذاشت این اتفاق میسر شود. کم کم از خانه هنرمندان خارج شدم، اما همچنان فکر می کنم یکبار دیگر حتما برای دیدن این آثار به خانه هنرمندان خواهم رفت.

کد خبر 477502

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha