به گزارش خبرنگار مهر، بابک احمدی، نویسنده و مترجم، که سالها پیش کتاب «خاطرات ظلمت» را در معرفی اندیشه های تئودور آدورنو و دیگر اندیشمندان مکتب فرانکفورت منتشر کرد ظهر امروز در نشست «موسیقی در اندیشه آدورنو» که از سوی کانون موسیقی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در تالار دکتر شریعتی این دانشگاه برگزار شد به بررسی و نقد اندیشه های موسیقایی آدورنو پرداخت.
احمدی در ابتدا با اشاره به اندیشه های فلسفی آدورنو و همفکرش ماکس هورکهایمر در کتاب «دیالکتیک روشنگری» که یکی از مهمترین دستاوردهای تاریخ مارکسیسم است گفت : این دو بر این عقیده اند که محصول واقعی روشنگری یک جامعه توتالیتر و سرکوبگر و با شکافهای طبقاتی است و روشنگری در واقع حکومت اسطوره های کهن است.
احمدی با اشاره به آموزه «صنعت فرهنگ» در این کتاب به نقد آدورنو از فرهنگ اشاره کرد و گفت: از نظر آدورنو هنر مدرن آخرین کورسوی انتقاد و جرقه های انتقاد است که منزوی از هنر پاپ و رها از درک توده ها هسته های اصلی حقیقت را در خود نهفته دارد. از این رو آدورنو یک جامعه شناس فرهنگ است که به دلایل اجتماعی پدیده های فرهنگی می پردازد و به عوامل پدیدار شدن هنر توجه دارد.
وی افزود: از دید آدورنو هنر تنها به بیان پدپده های اجتماعی محدود نمی شود و به خصوص در زمینه موسیقی و ادبیات همچون مارکس معتقد بود که گاهی آثار هنری فراتر از تاریخ می روند و گویی برای نسل های بعدی حرف دارند. در این میان مهمترین کار َآدورنو در زمینه هنر موسیقی است که چیزی حدود شصت در صد آثارش در این زمینه است.
احمدی با اشاره به این نکته که آدورنو به موسیقی بسیار اهمیت می داد گفت : آدورنو در خانواده ای موسیقی دان به دنیا آمد. مادرش پیانیست بود و خاله اش خواننده مشهوری بود ضمن آنکه خودش نیز پیانیست بود و حافظه شگفت انگیزی در این زمینه داشت و البته قطعاتی نیز برای پیانو نوشت. آدورنو کتابهایی در زمینه موسیقی داشت. در سال 1944 هنگام مهاجرت به آمریکا با هانس آیسلر آهنگساز نامدار قرن بیستم کتابی در موسیقی فیلم نوشت که کتاب در سال 1968 به آلمانی منتشر شد.
وی به دیگر کتاب مهم آدورنو اشاره کرد که در سال 1949 با نام «فلسفه موسیقی مدرن» منتشر شد که در آن دفاع پرشوری از موسیقی آتونال شوئنبرگ کرد و ضدیت خود را با موسیقی استراوینسکی و هواداران نئوکلاسیسم بیان کرد و در واقع از بقایای موسیقی رمانتیک در قرن بیستم انتقاد کرد و موسیقی قرن بیستم را موسیقی آتونال معرفی کرد. این کتاب که از مهمترین کتاب های موسیقی در قرن بیستم است مثل بقیه آثار آدورنو بسیار دشوار و به زبان سخت فلسفی است.
احمدی با بیان این که آدورنو در زمینه موسیقی تحت تاثیر اندیشه های جامعه شناسان آلمانی بلوخ و ماکس وبر بود به اهمیت زبان خاص موسیقی در بیان اندیشه های به بیان نیامدنی نزد آدورنو اشاره کرد و گفت: از دید آدورنو و وبر و بلوخ موسیقی زبانی با نظامی مشخص است که توانایی آن را دارد که از اصواتی بنابه قواعد و قوانینی کاملا مشخص معناهایی غیر از معناهای کلامی و زبانی بیافریند که به شکل کلام زبانی قابل فهم نیست.
وی تصریح کرد: به بیان ماکس وبر این معناها زمانی قابل فهم می شوند که بتوانیم آنها را به شرایط تاریخی و اجتماعی شان مرتبط کنیم. البته این نگاه از سوی بسیاری از افراد نقد شده است و معتقدند که موسیقی به عنوان زبان بیانگر و حکایت نمی کند.
احمدی اظهار داشت: اما عقیده بلوخ وبر و آدورنو این است که موسیقی برای انسان حالاتی را می آفریند که به زبان قابل بیان نیست. از سوی دیگر در نگاه جامعه شناسانه آدورنو موسیقی بیان ناتوانیها، شکافها، تعارض ها، تناقضها، نداشتنها و از خود بیگانگی انسان است. به عبارت بهتر موسیقی بیان تکه تکه شدن انسان است که مفهوم اصلی آدورنو در فلسفه است. این سخن آدورنو شبیه مفهوم امر والا و حس آن در انسان نزد کانت است. به همین دلیل است که آدورنو معتقد است که صنعت فرهنگ میکوشد توسط موسیقی انسانها را با همسان سازی(conformism) و شبیه دیگران کردن همرنگ کند.
وی در ادامه گفت : نقطه اصلی نقد آدورنو از موسیقی پاپ با تکیه بر مفهوم صنعت فرهنگ است. آدورنو معتقد است که موسیقی می تواند موجب نپذیرفتن و درک واقعی استثمار شود. از همین جاست که نزد آدورنو مهمترین بخش از عناصر موسیقی در میان ملودی ریتم و هارمونی هارمونی است و از این رو برای رخ دادن اتفاق مهمی در موسیقی باید هارمونی تغییری جدی کند. ریشههای نقد آدورنو به استراوینسکی و رمانتیکها و طرفداری او از موسیقی آتونال شوئنبرگ و وبرن همین جاست.
نظر شما