دکتر نصرالله حکمت، استاد فلسفه دانشگاه شهید بهشتی، در گفتگو با خبرنگار مهر در آغاز سخن با اشاره به این نکته که ما نسبت به حکما و عرفایمان جفا کرده ایم، زیرا لابه لای کتابهای عرفانی مطالب بسیاری نهفته که ما از آنها غفلت کردهایم گفت : این در حالی است که بسیاری از اندیشه های امروزی را از سایر کشورهای دیگر ترجمه می کنیم و به سنت خود بی توجه هستیم و در این میانه بیش از همه به ابن عربی جفا شده است.
وی افزود: ابن عربی یکی از پرکارترین مولفان جهان اسلام در حوزۀ عرفان نظری است که با وجود آثار فراوان و اندیشههای عمیقی که دارد در جامعۀ ما تقریبا ناشناخته مانده و کار خوبی در مورد او انجام نشده است.
دکتر حکمت درباره عنوان کتابی که به تازگی تالیف کرده یعنی "حکمت و هنر نزد ابن عربی" اظهار داشت: موضوعی که فرهنگستان به من گفت، مبانی حکمی هنر بود، خودم نیز مطالعاتی داشتم که عنوان فرعی یعنی«عشق، زیبایی و حیرت» را پیشنهاد کردم. چون ارتباط اینها را در ابن عربی مطالعه کرده بودم. زیرا به عقیده من اساسا نگاه ابن عربی به عالم با عشق شروع می شود و به زیبایی می رسد.
وی در ادامه افزود: ابن عربی زیبایی را مولود عشق می داند، بر خلاف آنچه که متداول است که عشق را زادۀ زیبایی میدانند و نهایت این راه حیرت است، که این حیرت متفاوت از حیرت فلسفی است. در کتاب و در مورد حیرت تقسیم سه گانه کرده ام با عنوان پرش، پرسش و پرستش. که حیرت ابن عربی از نوع سوم است. به هر حال قرار بر این شد که به حکمت هنر بپردازم، اما وقتی خواستم کار را شروع کنم متوجه شدم که یک مبحث دیگر کم داریم و آن مبحث انسان شناسی است. زیرا اساسا نمی توان وارد حوزه عرفان ابن عربی شد و هیچ یک از اجزا تفکر او را شناخت، مگر این که انسان را از دید او بشناسیم.
دکتر حکمت تصریح کرد: تا جایگاه انسان در عرفان ابن عربی شناخته نشود، هیچ پژوهشی در مورد او نمیتواند صورت بگیرد. البته انسانشناسی در این جا جنبۀ مقدمی و تمهیدی دارد، یعنی مدخلی بر مباحث بعدی است، زیرا اگر بخواهیم در مورد خود انسان شناسی در ابن عربی بپردازیم، خودش کتاب مستقل و مفصلی میشود. مثلا بحث انسان کامل که بحثی جامع و شایان توجه است. بعد از مباحث انسان شناسی به دیدگاه ابن عربی در مورد حکمت پرداخته ایم و تفاوت آن را با نگاه فلسفی متذکر شده ایم. نقد فلسفه و عقل از مباحث مهم از دید ابن عربی است. چرا که اساسا معرفت شناسی ابن عربی بر نقادی عقل استوار است.
دکتر حکمت با اشاره به این نکته که عرفان نظری بدون نقد عقل غیر مشروع و بی معنی است گفت : ادعای عارف آن است که میخواهد به طوری ورای طور عقل برسد. این تعبیر "طور ورای عقل" را عین القضات وارد عرفان کرده و ابن عربی به طور مکرر به کار برده است. پس چون رفتن به وادی ورای عقل دلیل میخواهد، عارف نظری گریز و گرییی ندارد جز آن که پیش از ورود به کشف و شهود، به بحث عقل و نشان دادن نواقص آن بپردازد و ثابت کند که عقل فلسفی و نظری قادر نیست حقایق را به ما نشان دهد.
وی افزود: از این رو این که شایع است که عرفا ضد عقلاند، یکی از ضعیفترین حرفهایی است که در این حوزهها گفته میشود و این حرف نسنجیده و ناشی از نشناختن عرفان است. مثلا ابن عربی که موسس عرفان نظری است، خود با معرفتشناسی شروع میکند و در تمام آثارش مفاهیم چون عقل و نظر مشاهده میشود. دیگران نیز مثل شبستری نیز چنین اند. اساسا گلشن راز با نقد عقل ارسطویی آغاز می شود.
دکتر حکمت در ادامه سخن با اشاره به این نکته که ابن عربی حدود عقل را روشن نکرده زیرا از دید او این حدود نمیتوان روشن کرد گفت : از نظر ابنعربی حد عقل لغزان است و چیزی که کانت در مورد حدود عقل به معنای ساختار مشترک عقول گفته اولا دقیق نیست، ثانیا بر مبنای ساختار مشترک عقول که نمی توان ایمان را تعیین کرد. زیرا ایمان مبتنی بر دستگیری و ارشاد انسان دیگری است که از وحی تغذیه می کند. اگر قرار باشد انسان عادی با پیامبر(ص) یک ساختار عقلی مشترک داشته باشیم، هدایت، ارشاد و ولایت به معنای عرفانی معنایی ندارد.
وی تصریح کرد: بنابراین در مبنای کانت با تعیین دقیق ساختار عقول راه ایمان بسته میشود ولی عرفا متذکر بودند که با حفظ حدود شناور باید سخن از مرز عقل گفت، یعنی هر انسانی به مرتبه ای می رسد که بالاتر از آن عقلش درک نمی کند و از آن جا به بعد باید متوسل به ایمان شود.
دکتر حکمت معتقد است که ابن عربی هنر ارزشمند را هنر شنیداری میداند گفت : او روزگار آخرالزمان را روزگار هنرهای شنیداری می دانست، به خصوص خلاقیت هنری در عرصه کلامی و کلام و آفرینش گری در شعر و ادبیات. عملا هم می بینیم که آن چه در اوج شکوه اسلام آفریده شده، بناهای با شکوه ادبی و مجموعههای شعری است. اما دلیل این که هنر را مختص به شنیداری میداند به دلیل حرکت بشر به سمت مادیت است. به تعبیر ابن عربی بشر به سمت فساد زمان میرود. پس هنر انسانی به سمت مادیت می رود، باید بتواند به سمت تعالی حرکت کند تا بتواند او را از مادیت نجات دهد.
از نظر ابن عربی هنرهای تجسمی در روزگار قدیم شایع بوده، زیرا بشر آن روزگار این تجسم و مادیت را نداشته و با آن هنر پیام منفی هنر را نمیگرفته و به تجرد احتیاج نداشته، اما هنرمند این روزگار باید آنقدر قدرت داشته باشد که بتواند این انسان فرو رفته در مادیت را نجات دهد و به سمت تعالی سوق دهد.
نظر شما