به گزارش خبرنگار مهر، «دومین نشست هم اندیشی همکاری حوزه و دانشگاه» در پژوهشگاه مطالعات و همکاری حوزه و دانشگاه برگزار شد.
حجتالاسلام حسن خیری، رئیس پژوهشکده علوم اجتماعی و انقلاب دانشگاه آزاد اسلامی در این نشست با موضوع «مسئله شناسی حوزه و دانشگاه» سخنرانی کرد و گفت: مقام معظم رهبری، عبارتی در مورد وحدت حوزه و دانشگاه دارند که میفرمایند «وحدت حوزه و دانشگاه، یعنی حرکت پا به پای علم و دین».
وی افزود: بحث این است که علم و دین، پا به پای هم حرکت کردهاند؟ چقدر با این شعار فاصله داریم و یا موفق بودهایم؟ نگاه ما به علوم انسانی در دانشگاه آزاد اسلامی ما را به رسیدن به پاسخ این سوال کمک میکند. اینکه علوم انسانی چقدر حافظ دین و دینداری اند؟ چقدر اساتید با باور به علوم انسانی اسلامی توانستهاند این مهم را تحقق بخشند؟ چقدر در این عرصه به خودباوری و غرور علمی رسیدهایم؟ به رغم پیشرفتهای بسیار در این خصوص به تراز انقلاب اسلامی نرسیدهایم. در این زمینه که چقدر دانش ما عملی و کاربردی است و چقدر نظام دینی ما موفق بوده است و آیا فارغ التحصیلان از معارف دینی عمیقتری نسبت به کسانی که وارد دانشگاه نشده اند برخوردارند یا خیر؟! مسئلههایی داریم.
این استاد حوزه و دانشگاه تصریح کرد: سوال این است که چقدر میتوان گفت اگر کسی به دانشگاه برود، میتواند مؤمنتر، با حیاتر و متعهدتر شود؟ اگر پاسخ مثبت باشد، معلوم است آن حرکت پا به پای علم و دین تحقق یافته و وحدت حوزه و دانشگاه موفق بوده است، در حالی که معلوم است که نمیتوان با قاطعیت گفت که این حرکت کاملاً یا در مجموع مثبت بوده است. در مورد حوزه نیز همین طور است و باید این سوال را پرسید که آیا حوزه با نزدیک شدن به دانشگاه، سیستم پویای علمی، دانش بنیان و حکمت مدار را به دانشگاه منتقل کرد؟ یا سیستم مدرک گرا و ترفیع دانشگاه را به حوزه آورد و ساختار را اقتباس کرد؟ آیا سبک زندگی زاهدانه تبدیل به سبک زندگی منزلتی دانشگاه نشد؟ آیا معنویت و اخلاق برجسته شد یا عقلانیت صوری و حسابگرانه؟ آیا تعهد، ایثار، جهاد و خجالت از دریافت حقالزحمه استمرار یافت؟ چقدر امثال شهید مطهری در دانشگاه حضور یافتند که موقعیتشناس باشند و در مقابل اسلام ستیزان تولید منبع و محتوا کنند؟
حجت الاسلام خیری در ادامه گفت: در سالهایی، بحث تهاجم فرهنگی، جنگ نرم و نهضت تولید علم، از سوی رهبری مطرح شد، اما چقدر حوزه و دانشگاه در این مواجهه تشکیل جبهه متحد دادند و رشتهها و عناوین درسی و سرفصلها جواب دادند؟ اینها ظاهراً اتفاق نیفتاد و در مورد پژوهشگاه حوزه و دانشگاه نیز باید گفت، اول انقلاب بزرگانی مانند آیتالله مصباح، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه را تأسیس کردند و بزرگان حوزه و دانشگاه، کنار هم نشستند و خروجی آن، کتابهایی شد که عمدتاً مبناشناختی بودند و اکنون نیز بهعنوان منابع استفاده میشوند. بعد هم پژوهشگاه حوزه و دانشگاه ساختار پیدا کرد و کتب گوناگون تألیف شد و روز وحدت حوزه و دانشگاه شکل گرفت و جلسات گوناگون برگزار شد و امتیازاتی برای شرکت کنندگان چون اعطای گواهی نامه در نظر گرفته شد، اما جلسات منظمی که اساتید از نقاط گوناگون میآمدند و بحثهای زنده میکردند استمرار نیافت.
وی اضافه کرد: سوال دیگر این است، که چقدر در مورد موفقیتهایی مانند دفاع مقدس و مقاومت، نظریه پردازی کردهایم؟ دل خوشیم که این موفقیتهای ما در دانشگاههای دیگر تئوریزه میشوند، اما ما چقدر توانستیم اینها را وارد دانشگاهها و حوزهها کنیم؟ امروز درسهایی که عنوان ارزشی دارد، مانند انقلاب اسلامی و اندیشههای امام، با کمترین اقبال مواجهند، اما در این عرصهها، چه کسانی موفق شدند؟ آنهایی موفقاند که در جبهه بودند و پس از دفاع مقدس، بسیجی ماندند و با خاطرات خود، پر فروشترین کتابها را منتشر کردند و کتابهای آنها پر فروش بود و نه کتب دانشگاهی و پژوهشگاهی. آنهایی موفق شدند که زیرنظر مستقیم رهبری کار خود را با مسئله محوری شروع کردند و میدانستند دنبال چه چیزی هستند و وحدت حوزه و دانشگاه را تحقق بخشیدند.
رئیس پژوهشکده علوم اجتماعی و انقلاب دانشگاه آزاد اسلامی گفت: ما با حرکت پا به پای دین برخورد فاخری نداشتیم و مشکل ما غلبه ساختارها بر عاملان اجتماعی است. ما به بازتولید ساختار گذشته پرداختهایم و اگر به دنبال تحول هم بودیم، در سازوکار دانشگاه و حوزه دنبال آن بودیم. یعنی به دنبال استادیار و دانشیارانی بودهایم که از همین ساختار بودند و طرح نویی نداشتند. در حقیقت به نیروهای جوان، اتکا نکردیم، بلکه ساختاری را تعریف کردیم که نیروی جدید، جایی در آن نداشت. بر خلاف دفاع مقدس که چارچوبهای رایج و نظامی داشت و این چارچوبها را شکستیم و بر عاملان اجتماعی تکیه کردیم که نتیجه آن تولید بسیج و سپاه شد و ارتش و سپاه انقلابی تولید شد، اما این رویه را در پژوهشگاه و دانشگاه نداشتیم و با هضم شدن در ساختار، سبک زندگی ما تغییر کردیم.
وی افزود: ما در تعریف خودمان دچار مشکلیم که حوزه و دانشگاه را نمیتوانیم تعریف کنیم. اکنون که در چهل سالگی دوم انقلاب هستیم، مخاطبان بیانیه گام دوم نیز عاملان اجتماعی هستند و نه ساختارها که با هدف اخلاقمداری و جامعهپردازی و تمدنسازی بیان شده است. بنابراین در این بیانیه، صحبت از ساختار سیاسی نیست و حرفی از مجلس و دولت و … مطرح نشده است، بلکه سخن از هدف و غایت و استعدادهای انسانهاست.
حجت الاسلام خیری تصریح کرد: علم و پژوهش، توصیه اول رهبری است و ما به عنوان کنشگران، مورد خطابیم نه ساختارها که قابل انعطاف نیستند. ساختارها باید در خدمت عاملان اجتماعی باشند و در دنیا نیز اینطور است که ساختارهای آنها، متصلب نیست، بلکه انعطاف دارد. اگر بخواهیم موفق باشیم، باید یک طرح نو داشته باشیم و از تعارفات اضافی بپرهیزیم و خود را نقد کنیم و ساختاری را تولید کنیم که مرجعیت علمی پیدا کند و محصولش نیز مرجعیت علمی باشد.
نظر شما