به گزارش خبرنگار مهر، هماندیشی نقد و بررسی سند الگوی پایه اسلامی ایرانی پیشرفت از منظر تاریخی، پنجشنبه ۲۸ آذرماه در دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام برگزار شد.
در این هماندیشی که دبیری آن بر عهده حجت الاسلام محسن الویری بود، به دلیل تغییر شرایط جوی و نیز همزمانی با هفته پژوهش برخی استادان با وجود ارسال چکیده مطالب حضور نیافتند. فهرست
پنج مقاله ارائه و نقد شده در این هماندیشی چنین است:
۱. هویت تاریخی و اجتماعی پیشرفت (توسعه)، مجید کافی ناقد: زهرا روحالهی امیری
۲. مبانی و اصول پیشرفت فرهنگ و تمدن اسلامی در دوره اهل بیت علیهم السلام، علی بیات ناقد: حجت الاسلام والمسلمین علیاکبر ذاکری
۳. آزمودههای تاریخی و تدوین سند الگوی پایه پیشرفت، محمدرضا بارانی ناقد: حمیدرضا مطهری
۴. پیشینه اسناد بالادستی پیشرفت در تمدن ایرانی و اسلامی و اهداف آن، سیدحسین فلاحزاده ناقد: حسین ایزدی
۵. درنگی درباره سنجههای تاریخی بودن سیاستها و کلانبرنامههای پیشرفت، محسن الویری ناقد: حامد قرائتی
حاضران در جلسه نیز متناسب با فرصتی که در اختیار بود، در نقد مطالب ارائه شده مشارکت داشتند.
چکیده تفصیلی بحثی که با عنوان درنگی در باره سنجههای تاریخی بودن سیاستها و کلانبرنامههای پیشرفت در هماندیشی نقد و بررسی سند الگوی پایه اسلامی ایرانی پیشرفت از منظر تاریخی (دانشگاه باقر العلوم علیه السلام ۲۸ آذر ۱۳۹۸ ش.) برگزار شد چنین است:
تاریخی بودن در کاربردهای متعارف آن، دست کم به سه معنای متفاوت به کار میرود:
• به مفهوم مربوط به گذشته بودن ولی سودمندی خود را همچنان حفظ کردن
• به مفهوم ماندگار و شاخص و برجسته بودن و شایسته ذکر در منابع تاریخی بودن
• به مفهوم متعلق بودن به دانش تاریخ
هر یک از این سه کاربرد با معیارهای خاصی شناخته میشود. از این معیارها برای تشخیص اینکه کدام معنی مورد نظر است استفاده میشود. به عنوان مثال شاخص تشخیص بند اول بسیار آسان است و به محض اینکه یک اثر در گذشته پدید آمده باشد و همچنان خود آن یا یاد آن باقی مانده باشد، میتوان صفت تاریخی را به آن داد؛ مانند آثار تاریخی و بناهای تاریخی.
بند دوم نیز هر چند یک معیار عام ندارد ولی در زمینههای مختلف، پارهای رویدادها متناسب با آن زمینه یک رویداد تاریخی قلمداد میشود؛ به عنوان نمونه، از به ثمر رسیدن یک گل در بازی فوتبال گرفته تا یک ملاقات بین دو شخصیت سیاسی و از خوش درخشیدن یک نخبه گرفته تا یک حادثه طبیعی میتواند به تاریخی بودن موصوف شود.
تاریخی بودن به معنای سوم یعنی متعلق به دانش تاریخ بودن هم هر چند به وضوح دو بند پیشین نیست، اما باز هم دشواری زیادی ندارد. تشخیص اینکه یک موضوع به کدام علم تعلق دارد چه بر اساس تعریف سنتی از علم نزد مسلمانان که بر وحدت موضوع استوار است و چه بر پایه تعاریف جدیدتر که بر وحدت هدف یا روش تأکید دارد، چندان دشوار نیست.
اکنون تشخیص اینکه یک موضوع پژوهش، تاریخی است (یعنی متعلق به رشته تاریخ است و بر اساس ضوابط روش پژوهش در تاریخ و یا مثلاً در گروه تاریخ باید دنبال شود) یا سیاسی یا اعتقادی یا هر رشته دیگر (یعنی متعلق به رشته علوم سیاسی یا کلام یا هر دانش دیگر است و بر اساس ضوابط روش پژوهش در آنها و یا در گروه علمی ذیربط باید دنبال شود) به آسانی صورت میگیرد.
وقتی از ضرورت تاریخی بودن سیاستها و کلانبرنامههای سخن به میان میآید، آیا این معانی مورد نظر است؟ به نظر نمیرسد چنین باشد. سیاستها و کلانبرنامهها همچون یک بنای تاریخی نیست و بدون تردید تبار علمی آن نیز دانش تاریخ نیست به این معنی که سیاستگذاری و برنامهریزی در شمار وظایف اصلی دانش تاریخ قرار ندارد. البته سیاستها و کلانبرنامهها میتواند تاریخی باشد یعنی بدان پایه از استواری و درستی باشد که نام و یاد خوش آن در تاریخ بماند.
تاریخی بودن سیاستها و کلانبرنامههای پیشرفت معنای دیگری دارد که شاید بتوان آن را در قالب این کلمات بیان کرد: سازگاری سند با مسلمات رویدادهای تاریخی، ریشه داشتن سند در #تجربیات تاریخی، بهرهمندی مناسب سند از درسهای تاریخ، تاریخینگری سند، محترم و شایسته اعتناء شمرده شدن راه پیموده شده بشر در متن سند، در نظر گرفته شدن فراز و نشیبی که جامعه برای رسیدن به اینجا و اکنون خود پشت سر گذاشته است.
اگر این برداشت از مفهوم تاریخی بودن سیاستها و کلانبرنامهها پذیرفته باشد، دو نکته زیر هم باید مورد توجه قرار گیرد:
درست بودن یا نبودن به کار بردن صفت تاریخی برای سیاستها و کلانبرنامههای پیشرفت تعابیری که برای بیان مفهوم تاریخی بودن سیاستها و کلانبرنامهها ذکر شد میتواند متناسب با دانشهای مختلف تکرار شود. مثلاً اگر دانش جامعهشناسی را مد نظر قرار دهیم، میتوان انتظار داشت که یک سند در تراز سیاستها و کلانبرنامهها با مسلمات دانش جامعهشناسی سازگار باشد، از آموزههای جامعهشناختی بهرهمند باشد، یافتههای این دانش را محترم بشمرد، و تحلیلی که این دانش از وضعیت اجتماعی ارائه میکند را مد نظر قرار دهد. در این حال، آیا میتوان و یا رواست که این سند را یک سند جامعهشناختی نامید؟ همین ملاحظات را میتوان در باره دانش روانشناسی مطرح کرد و باز این پرسش را مطرح کرد که آیا میتوان و یا رواست که این سند را یک سند روانشناختی نامید؟ و به همین ترتیب دیگر دانشها. بر این اساس به نظر میرسد به کارگیری این صفت همراه با نوعی بیدقتی است و شاید تعبیر "سنجههای بهرهمندی از تاریخ" روشنتر و گویاتر از تعبیر "سنجههای تاریخی بودن" باشد. البته شاید بتوان به این نقد اینگونه پاسخ داد که تاریخ و تجربه تاریخی همتراز مثلاً دانش روانشناسی نیست و به دلیل سهم و نقش بیشتر و جایگاه مؤثری که در پیشرفت یک جامعه دارد؛، نباید در این گونه موارد با دانشهای دیگر مقایسه شود.
نکته دوم شاخصهای بهرهمندی یک سند از تجربه تاریخی است. یعنی اگر تعریفی که برای مفهوم تاریخی بودن یک سند ذکر شد، پذیرفته شود، حال این پرسش مطرح میشود که چگونه میتوان ارزیابی کرد که یک سند از این ویژگیها برخوردار است؟ یعنی شاخصها و سنجههای بهره بردن از تجربه تاریخی و احترام گذاشتن به آن و مد نظر قرار دادن پیشینه یک جامعه در برنامهریزیهای کلان چیست؟
شاخصگذاری برای امور کیفی همواره و به مراتب دشوارتر از شاخصگذاریهای کمی است. از سوی دیگر نوپدید بودن این موضوع در کشور ما و نبود منابع پیشین در این زمینه بر دشواری این کار میافزاید. شاید بتوان در یک کوشش اولیه، شاخصهای زیر را که هر چند جوهره آن کیفی است ولی قابل اندازهگیری است برای سنجش میزان بهرهمندی سند از تاریخ برشمرد:
• فراوانی مؤلفههای آشکار تاریخی اعم از اشخاص، رویدادها و اماکن
• فراوانی اشاره به قانونها و سنتهای تاریخی
• پشتگرم بودن گزارههای سند به تحلیل تاریخی و تجربه تاریخی، به این معنی که بتوان در زمینه آن چند پژوهش تاریخی پیدا کرد.
• فراوانی واکاوی تجربههای مشابه و انعکاس آن دست کم در مستندات سند
• بروز و ظهور تاریخیگری در سند به مفهوم نشان دادن جایگاه مفاد سند در سیر تکامل جامعه
• پشتگرم بودن سند به تحلیل سیر تحول تاریخی مفهوم سند الگو
ایجاد و استوار کردن پیوند دانش تاریخ و بهرهمندی از مطالعات و پژوهشهای تاریخی برای مطالعات توسعه و پیشرفت یکی از بایستههای سیاستگذاری در کشور ماست و هیچ دور از ذهن نیست که گفته شود یکی از عوامل تصویب سیاستهای نادرست و یا اجرای نادرست برنامهها و یا بینتیجه بودن اجرای سیاستها و برنامههای درست در کشور ما فقر تاریخینگری آنهاست.
باید پذیرفت که اصحاب تاریخ هم در این زمینهها کم کاری کردهاند و باید نسبت به ادای دین خود نسبت به پیشرفت جامعه احساس مسئولیت بیشتر داشته باشند و نمیتوان تا برخاستن تاریخ از حاشیه و قدم نهادن آن به متن، سیاستگذاری و ریلگذاری برای پیشرفت جامعه را متوقف کرد.
نظر شما