دكتر محمد ضيمران پژوهشگر فلسفه ، كه درگستره فلسفه موسوم به پست مدرن به تحقيق و پژوهش مي پردازد و داراي آثاري در اين عرصه مي باشد روز گذشته در محل برگزاري نشست هاي كتاب ماه ادبيات و فلسفه درباره بودريار و واقعيت مجازي سخنراني كرد .
كتابهايي كه دكتر ضيمران در اين گستره به چاپ رسانده اند عبارتند از : ميشل فوكو، دانش و قدرت ؛ ژاك دريدا و متافيزيك حضور ؛ نيچه پس از دلوز، دريدا و هيد گر . كتاب در آمدي بر نشانه شناسي هنر وي نيز به زودي در اختيار علاقه مندان قرار خواهد گرفت .
ضيمران در آغاز سخنراني متذكر شد در زبان فارسي هيچ گونه اثري از بودريار به جز چند مقاله ترجمه نشده است .* وي گفت : من در اين جلسه، به اندازه تواناييم، درباره رشد فكري بودريار تا اواخر دهه نود ميلادي سخن خواهم گفت .
وي گفت : بودريار از جامعه شناسي مصرف شروع كرد ، سپس به نقد فلسفي و جامعه شناسي ماركسيسم پرداخت . هر چند متفكران پست مدرن انديشه هاي وي را در گستره انديشه هاي پست مدرن طبقه بندي مي كنند ، ولي وي مي گويد من معناي اين واژه را نمي فهمم. آثار بودريار گستره وسيعي از فيلم شناسي، اقتصاد، نشانه شناسي، جامعه شناسي، و فلسفه را در برمي گيرد . بودريار محصول دهه پنجاه و شصت - به ويژه جنبش دانشجويي 68 - به شمار مي رود . رويكرد او معلول احتجاج ها و دغدغه هاي اين دهه است .
بودريار در دوره اي زندگي مي كرد كه قطعيت آموزه هاي ماركسيستي مورد ترديد واقع شده بود . استاد وي، هانري له فر، معتقد بود آموزه هاي ماركسيت جوابگوي مسائل آن زمان اروپا نيست . درمهمترين كتاب هاي بودريار ( نظم اشياء ؛ جامعه مصرفي ) كه در دهه هفتاد نوشته شده اند وي براي نخستين بار وجهي از چرخش را از قلمرو توليد - كه مورد توجه ماركسيسم و كاپيتاليسم بود - به حوزه مصرف معطوف كرد و مدعي شد مبناي جامعه سرمايه داري غرب بر اساس اصل مصرف است ، توليد، معلول مصرف است ، نه علت مصرف .
مرحله اول انديشه بودريار كه در نقد نظريه ماركس طراحي شده بود از آموزه هاي فرديناند سوسور درباره نشانه شناسي نيز بهره مي برد ؛ ولي در مرحله دوم ، هنگامي كه در كتاب نقد اقتصاد سياسي نشانه ها ( 1973) نظريه توليد اقتصادي ماركس را مورد نقد و بررسي قرار داد ودر آن ميان ارزش مبادلاتي و ارزش مصرفي قائل به تفكيك شد ، از آموزه هاي سوسور استفاده نكرد . به نظر بودريار كليه نيازهايي كه در جامعه به وجود مي آيند حاصل مبادله اند . وي جوامع را از اين حيث به دو نوع : جوامع پيشامدرن و جوامع مدرن تقسيم مي كند . در جوامع مدرن ، مبادلات در پرتو توليد تحليل مي شد ند ؛ در حالي كه در جوامع پيشامدرن ، مبادلات در سايه وضعيتي موسوم به مبادلات نمادين تحليل مي شدند . به نظر بودريار در جوامع مدرن ، سرمايه داري داراي اولويت است ؛ در حالي كه در دوره پست مدرن توليد ارزش خود را از دست مي دهد و مصرف جايگزين آن مي شود .
در دهه هفتاد، بودريار اقتصاد را رها كرد و به بحث جهان واقعيت مجازي روي آورد . به نظر وي ما وارد عصر تازه اي به نام عصر وانموده ها شده ايم . عصر وانموده ها داراي چهار ويژگي است :
1. جامعه مدرن از مرحله متالوژيك به مرحله وانموده ها سير كرده است .
2. در جامعه جديد نظم نويني ايجاد شده كه شناختش مستلزم شناخت وانموده هاست . وانموده ها در انگاره هاي زباني شكل مي گيرند .
3. در دنياي وانموده ها نشانه ها بر جلوه هاي مختلف زيستشان چيره مي شوند .
4. در دوران كنوني مرز ميان تصوير و وانموده در معرض انفجاري دروني قرار مي گيرد . جهان تلوزيون جايگزين جهان واقعيت مي شود . در دنياي چيرگي واقعيت مجازي ميان واقعيت و غير واقعيت هيچ حد و مرزي وجود ندارد . بارزترين مصداق واقعيت مجازي را بايد در ديزني لند مشاهده كرد .
ضيمران گفت : واقعيت مجازي شرايطي است كه در آن انگاره ها جانشين واقعيت مي شوند . وي با ذكر مثالهايي از جامعه آمريكا افزود : در آمريكا دادگاه هاي تلوزيوني از دادگاه هاي واقعي طرفدار بيشتري دارند . حتي مراسم تلوزيوني كليسا نيز به مراتب بيننده بيشتري نسبت به مراسم واقعي دارد . در تلوزيون مرز ميان اطلاعات و سرگرمي در هم ريخته شده است ، حتي اخبار سياسي ، اخبار جنگ خليج فارس ، و جنگ اخير عراق نيز از اين قاعده مستثني نيستند . مبارزات انتخاباتي رياست جمهوري و مجلس در صورتي به موفقيت مي رسند كه ماهيت تلوزيوني آن بر جنبه واقعي غلبه كند . در واقعيت مجازي معناها و پيام ها در هم مي ريزند و با هم ادغام مي شوند ؛ ديگر ميان سياست ، تفنن و سرگرمي، سرمايه سالاري ، فرهنگ والا و فرهنگ مردمي تفاوتي وجود ندارد .
وي افزود : درجهان واقعيت مجازي رمزگان ، كدها، و نشانه ها شناور و سر گردانند . واقعيت در فضاي مه آلود نشانه ها گم مي شود . بودريار مراحلي را كه نشانه ها بد ين وضع دچار شد ند در چهار مرحله چنين شرح مي دهد :
1. نشانه ها عبارتند از پژواك واقعيت .
2. نشانه ها واقعيت بنيادي را پشت سر مي گذارند و پرده اي بر واقعيت مي كشند . آگاهي كاذب در اين مرحله شكل مي گيرد .
3. نشانه ها غياب واقعيت را مستور نگاه مي دارند . غفلت در اين مرحله شكل مي گيرد .
4. دراين مرحله كه اروپا در حال حاضر در آن به سر مي برد ، نشانه ها هيچ مناسبتي با واقعيت ندارند . اين نشانه ها بايد بدون مرجع مورد بحث قرار بگيرند .
سوء تعبير از گفته هاي بودريار ايراداتي براين نظريه وارد كرده است . اين اشكالات برپايه تقابل مطلق ميان واقعيت و مجاز/ استعاره شكل گرفته اند . ولي بايد دانست كه بودريار ميان واقعيت و محاكات تفكيك قائل شده است .
بودريار در كتاب سفرنامه آمريكا ( 1986) ، كه در سال 1988 به انگليسي ترجمه و منتشرشد - هيچ ناشري در آمريكا حاضر به چاپ اين اثر نشد - كليه شوون حاكم بر آمريكا را مصداق واقعيت مجازي تلقي كرد . " در آمريكا نبايد از شهر به سينما رفت ، بلكه بايد از سينما به شهر رفت و مظاهر سينمايي را در شهر ديد " .
بودرياربا كتاب فوكو را فراموش كن ( 1977) تكان سختي بر روشنفكري فرانسه وارد كرد . مفاهيم اصلي انتقادي وي در اين كتاب شكل گرفته اند . وي در اين كتاب فوكو را به محبوس شدن در دايره سنت كلا سيك فرانسه متهم مي كند و معتقد است فوكو و ديگر روشنفكران بايد زنجيرهاي سامان دانشگاهي را از خود باز كنند و مو ضوعات كهنه اي مانند دانش و قدرت را كه كهنه و فرسوده به شمار مي روند و هزاران بار مورد تحقيق قرار گرفته اند رها كنند و به موضوعات جديد تر بپردازند . به نظر بودريار قدرت مطلق همانا قدرت وانمودگي است . در اين كتاب علاوه بر فوكو ، ژيل دلوز ، فيليكس گتاري ، و ژان فرانسوا ليوتار نيز مورد انتقاد بودريار قرار گرفته اند .
يكي ديگر از مفاهيمي كه در انديشه بودريار وجود دارد ، انديشه پايان تاريخ است . وي در مقاله سال 2000 قبلا پيش آمده است (1986) همزمان با هايدگر - كه از پايان متافيزيك سخن مي گفت و ديگر كساني كه از پايان هنر، فرهنگ، و ... سخن مي گفتند - بحث پايان تاريخ را به نحوي مطرح كرد . به نظر بودريار انسان پسا مدرن چنان زندگي مي كند كه گويي از گذرگاه تاريخ بيرون رفته و به گستره فرا تاريخ رسيده است .
در پايان جلسه ، سخنران به تعدادي از پرسشها پاسخ گفت .
* لازم به ذكر است كه كتاب فوكو را فراموش كن توسط پيام يزدانجو ترجمه و انتشارات نشر مركز آن را به چاپ رسانده است .
نظر شما