به گزارش مهر، در آن روز آفتابی ماه می 1997 هنگامی که با اکثریت قریب به اتفاق آرا پارلمانی تونی بلر از حزب کارگر، به نخست وزیری انتخاب شد،خطاب به حاضرین در مقابل کاخ نخست وزیری گفت : "حزب زدن دیگر کافی است حالا دیگر زمان کار کردن فرا رسیده است."
این اظهار نظر بلر جوان و آغاز زمامداری او، مقدمه ای بود برای آغاز دوران جدیدی برای حزب کهنه کار کارگر در سیاست بریتانیا، یک سیاست خارجی متلاطم و پرهزینه و سیاست داخلی آرام، میراث بلر برای انگلستان و حزب کارگر بود.
بیانیه رسمی کناره گیری ازقدرت ازسوی رسانه های اجتماعی به مثابه یک "حادثه بزرگ" تلقی می گردد. برهمین اساس، مقدمات پوشش خبری و تهیه گزارش ویژه توسط وسایل ارتباط جمعی و خبرنگاران جهان از قبل فراهم آمده است. "گوردن براون" سرانجام جانشین بلر شده و دست به مبارزه انتخاباتی از حزب از هم فرو پاشیده کارگر خواهد زد.
واقعیت این است که تونی بلر با رضایت کامل از قدرت کنار نمی رود و فشارهای رقبای درون حزبی و برون حزبی او را از مدتها قبل مجبور به اعلام تاریخ کناره گیری و استعفا کرده بود |
واقعیت این است که تونی بلر با رضایت کامل از قدرت کنار نمی رود و فشارهای رقبای درون حزبی و برون حزبی او را از مدتها قبل مجبور به اعلام تاریخ کناره گیری و استعفا کرده بود.
بلر درطول نخست وزیری اش نشان داد که اوتوانایی دست یافتن به مناطقی از کشور که رهبران پیشین حزب کارگر قبلا به آن دسترسی نداشتند را داشت و تحولی درسیاست های تبلیغاتی حزب کارگر ایجاد کرد، ولی آیا می توان به آسانی فراموش کرد چگونه حزب کارگرکه از جنبه تاریخی چهره برجسته دموکراسی بوده است این گونه بی اعتبار عمل کرده است؟
قبل از دوران بلر، حزب کارگر درتمام دوران حیاتش صرفا در دوانتخابات در 1945 و 1966 با ظرافتی خاص اکثریت پارلمانی را از آن خود ساخت و پیروز شد اما دوران نسبیتا طولانی زمامداری تونی بلر، برای حزب کارگریک دوران درخشان بود، تونی بلر اثبات کرد که چگونه یک نخست وزیر حزبی، رهبری دولت کارگری را می توان بسیار مقتدرانه هدایت نماید.
او رهبری حزبی را به عهده گرفت که قبل از1997چهار بارطعم تلخ شکست را پذیرفت و سرانجام دو بارمتوالی پیروز از میدان به در آمده اکثریت پارلمانی حزب کارگر حتی از مارگارت تاچر که سه بار متوالی از حزب محافظه کار در 100 سال گذشته به پیروزی رسیده بیشتر بوده است.
تونی بلر مانند مارگارت تاچر، نخست وزیر مقتدر دهه هشتاد انگلیس، "استراتژی اتحاد با دیگر احزاب برای پیروزی" را با موفقیت اجرا کرد.این استراتژی(اتحاد با دیگر احزاب) همواره یک فضای تعلیق و شکننده را برای دولت بلر ایجاد می کرد، این فضای شکننده سرانجام باعث شد که بلر از قدرت خداحافظی کند.
ازسوی دیگر، خصوصتی که بلربه آن شهره بود،"صراحت بیان"بود، ژورنالیست ها این صفت او را بسیار دوست می داشتند،اما جذابیت های ژورنالیستی به میزانی نیست که برای حزب کارگر در آینده، چشم انداز روشنی ترسیم کند.
به گزارش مهر، واقعیت این است که حزب کارگربخش قابل توجهی ازمحبوبیت خود را در انگلیس به جز مناطق شهری، از دست داده است، در نزدیک به 90 منطقه محلی به ویژه در جنوب، حزب کارگر کاملا از صحنه محو شده است . این رای دهندگان در انتخابات عمومی 2005 به سوی محافظه کاران کشانده شده اند. آنها به صورتی خروشان به حمایت از "دیوید کامرون" نامزد محافظه کاران برای نخست وزیری دل بسته اند.
اما بدترین دردسر حزب کارگر عدم محبوبیت نیست، بیم و هراس تونی بلر آن است که حزب کارگر به حال خود رها شود و یا آنکه به سمت چپ گرایش پیدا کند و کم کم در سپهر سیاسی بریتانیا به دلیل نداشتن "هویت مشخص" حذف شود.بلر در تذکرات و یادداشت های خصوصی به گوردن براون(جانشین احتمالی خود) گوشزد کرده که چگونه می تواند مجددا با یک ائتلاف حزب کارگر را تجدید حیات کند. موضوع این یادداشتها و تذکرات به جانشین خود آنست رهبر جدید حزب کارگر باید برنامه ای منظم و جدی برای جذب رای دهندگان طبقه متوسط طراحی کند.
اما حتی قبل از آنکه آقای بلر صحنه سیاست را ترک کند نشانه هایی دیده می شود که که حزب کارگر، سخنان و تذکرات او را به بوته فراموشی خواهند سپرد رقابت درون گروهی در حزب کارگر، آنچنان جنجال برانگیز است که نامزدها تمام وقت خود را صرف گفتگو با اطرافیان خود می کنند تا اینکه به جذب گسترده تر مخاطبین بپردازند.
اما بدترین دردسر حزب کارگر عدم محبوبیت نیست، بیم و هراس تونی بلیر آن است که حزب کارگر به حال خود رها شود و یا آنکه به سمت چپ گرایش پیدا کند و کم کم در سپهر سیاسی بریتانیا به دلیل نداشتن "هویت مشخص" حذف شود |
درک این نکته غیر ممکن نیست و به شیوه ای نبود که ویلیام هاگ و میشل هوارد ، رهبری محافظه کاران را در عنان داشتند که دولت بعدی از محافظه کاران باشد. محاظفه کاران اکنون مشاورین بیشتری نسبت به کارگرو لیبرال دموکراتها در اختیار دارند. این موضوع از اهمیت خاصی برخوردار است. این امر به آنها پایگاه سازمانی برانگیختن احساسات طرفداران متعهد خود را ارزانی می دارد.
البته ضعف نسبی رقبای حزب کارگر، بارقه هایی از امید را برای حزب بلر ایجاد می کند : دور نمای آینده لیبرال دموکراتها با شکست در انتخابات قابل پیش بینی است اما هنوز برندگان پارلمانها خواهند بود. هم در ولز هم در اسکاتلند ، لیبرال دموکراتها در ردیف چهارم قرار دارند و اما هنوز هم مجمع ولز و پارلمانی اسکاتلند برای آنها از این ظرفیت برخوردارند.
برای حزب کارگر پیروزی در کسب یک چهارم انتخابات سخت و دشوارخواهد بود محافظه کاران نیز از کسب پیروزی اکثریت ناتوان هستند. لیبرال دموکراتها به خوبی عمل نمی کنند و تنها در به هم زدن معادله قدرت در پارلمان بخت بیشتری دارند و این را هم خوب می دانیم که تونی بلر در دوران بازنشستگی زمان خوبی در اختیار دارند تا به رقابت وارثان و جانشینان خود بپردازد.
به نظر می رسد حتی اگر پس از پایان یافتن انتخابات پارلمانی، حزب کارگر دست به ائتلاف با دیگر احزاب بزند، محال است که به این زودی عنان قدرت را یک بار دیگر در دست گیرد چون دیگر احزاب با توجه به شرایط کنونی رغبتی به ائتلاف با این حزب نخواهد داشت، مگر آنکه معجزه ای رخ دهد.
اما در عرصه داخلی، حزب کارگر چالش های فراوانی را با افکار عمومی دارد و مهمترین این چالش ها، جنگ عراق است، در سالهای اخیرلندن با واشنگتن هم پیمان شدند تا به مصاف به اصطلاح تروریسم بروند و از این رهگذر بودجه فراوانی را صرف اشغال افغانستان و عراق کرده اند، همین مساله و فرسایشی شدن جنگ، باعث شده است که خشم مردم بریتانیا برانگیخته شود.
هرقدرتعداد تلفات نظامیان رو به فزونی گذاشت، تنفر و خشم مردم رفته رفته بیشتر شدت یافت. تا اینکه دولت بلر با دغل بازی به صراحت اعلام کرد که تا سال آینده بریتانیا نیروهای خود را ازعراق بیرون خواهد کشید، اما باز هم نتوانست افکار عمومی مردم انگلیس و جامعه جهانی را فریب دهد، اینک حزب کارگر در چنان باتلاقی گرفتار شده است که نه راه پیش دارد ونه راه پس. زیرا دولتمردان لندن با اتخاذ سیاستهای نادرست احساسات مردم را خدشه دار ساخته اند، ضمیر خودآگاه مردم هیچگاه خواستار جنگ نیست، آن هم جنگی که روز به روز گسترش می یابد و معلوم نیست تا چه زمانی ادامه خواهد یافت و در یک سال گذشته تعداد تلفات و قربانیان نظامی وغیر نظامی همچنان رو به افزایش نهاده است.
اینک حزب کارگر در چنان باتلاقی گرفتار شده است که نه راه پیش دارد ونه راه پس. زیرا دولتمردان لندن با اتخاذ سیاستهای نادرست احساسات مردم را خدشه دار ساخته است، ضمیر خودآگاه مردم هیچگاه خواستار جنگ نیست، |
حتی می توان با صراحت اذعان داشت که دامنه و تبعات جنگ در نهایت به خاک انگلستان هم کشیده خواهد شد و جو بی اعتمادی نسبت به سیاستمداران و احزاب سیاسی شدت گرفته است، آنها دیگر از صرف بودجه نظامی کلان برای اشغال دو کشور افغانستان و عراق به ستوه آمده اند و روشنفکران و مصلحین جامعه بریتانیا نیک می دانند که دوران استعمار به سبک قدیم و جدید به پایان رسیده و هیچ کشوری را نمی توان با اتکا به زور، هرج و مرج طلبی، آنارشیسم و غوغا سالاری به تصرف خود در آورد حتی اگر هزینه سنگینی برای آن پرداخت.
به گزارش مهر جنگ عراق مهمترین نقطه ضعف حزب کارگر است، اگر رقبای حزب کارگر بتوانند موضع واحد و مشترکی در برابر این نقطه ضعف بزرگ حزب بلر اتخاذ کنند و رای دهنگان انگلیسی را متقاعد کنند که پیروزی مجدد حزب کارگر، باعث تداوم حضور کشورشان در باتلاق عراق می شود، می توان گفت که زمان "شکست بزرگ" برای حزب کارگر فرا رسیده است.
نظر شما