اكنون پس از گذشت يك هفته از آن روز هنوز چشمهاي گريان بر داغ عزيزان مي بارند، قبرستان بم ديگر جايي براي دفن قربانيان زلزله ندارد و بسياري از جانباختگان بي آنكه شناسايي شوند يا كسي بر مزارشان نشسته باشد در گورهاي جمعي و خانوادگي خفته اند .
شهر بم اكنون ويرانه اي است كه انتظار مي كشد ، انتظار دستاني كه گشاده است و گذر آن بر زخمهاي نهفته شهر ، اندكي از آلام مردم آن بكاهد ، ويرانه ها را بسازد و زندگي را دوباره به شهر بازگرداند.
حادثه دلخراش بم اگرچه غم سنگيني بر دل بازماندگان و همه انسانهايي كه هنوزروح آدميت دردل آنها جاري است نشاند اما سوالهاي بيشماري نيز با خود داشت كه شايد تكرار مكررشان كليشه شده باشد ، چرا در عصر تكنولوژي هنگامي كه انسان طبيعت را مهار كرده است ، حادثه اي طبيعي بايد اين چنين شهري را يكسره به ويرانه مبدل كند؟ مگر نمي دانستيم چنين حادثه اي در پيش است ؟ مگر دانش آن را نداشتيم ؟ چرا خانه هايمان را محكم نساختيم ؟چرابه موقع امداد رساني نشد؟ تجربه هاي تلخ گذشته تا كي بايد تكرار مي شود ؟ وچرا...؟
مردم سراسر كشور بر اين حادثه تلخ اشك ماتم ريختند و باهر چه داشتند براي كمك به آسيب ديدگان زلزله به ميدان آمدند ، مسئولان تسليت گفتند، هيئت دولت براي رسيدگي به حادثه تشكيل جلسه داد اما نبود مديريت بحران و تعيين نشدن مسئوليت هر كس براي كاهش آسيبها عاملي بود كه موجب مي شد نتوان انگشت اشاره را به سوي كسي دراز كرد و مقصر يا مقصران را معرفي نمود.
مديريت بحران همان واژه كليدي است كه بسيار تكرار مي شود ، همه از فقدان آن سخن مي گويند ، در كشور ما كه به علت شرايط اقليمي و جغرافيايي جز 10 كشور حادثه خيز جهان است و از نظر مرگ و مير ناشي از اين حوادث در رده اول تا سوم قرار دارد ، مديريت بحران واژه نا آشنايي است كه چندي پس از هر حادثه بر سر زبانهاي مي افتد واندكي بعد دوباره بفراموشي سپرده مي شود.
مديريت بحران چيست؟ دكتر حمزه شكيب كارشناس زلزله معتقد است : مديريت بحران ، مديريت در هنگام بروز حوادث و شرايط خاص است كه سه مرحله مشخص دارد ، پيشگيري از وقوع حادثه و خسارتهاي ناشي از آن قبل از حادثه ، امداد و نجات هنگام حادثه و بازسازي دوباره و جبران خسارتهاي آن .
وي مي گويد: داستان تكراري مقاوم سازي ساختمانها، قصه تكراري است كه سالهاست از زبان متخصصان و كارشناسان عمران و زلزله در كشور بازگو مي شود ، طرحها و آيين نامه هاي مختلفي براي اين كار تهيه شده كه متاسفانه همگي آنها بر روي كاغذهاي بايگاني شده مانده و به اجرا در نيامده است .
دكتر محسن غفوري آشتياني رئيس پژوهشكده زلزله شناسي كشور در اين مورد مي گويد: دانش فني براي ساخت و ساز اصولي و محكم در برابر زلزله در كشور وجود دارد ، مسئولان نيز از وجود آيين نامه هاي مقاوم سازي آگاهند و همه آنان مي گويند بايد مقاوم بسازيم و و ساخت و سازها بايد اصولي و با رعايت اصول فني و مهندسي ساخته شود اما در عمل همه اين مسائل در حد حرف باقي مي ماند .
وي مي افزايد: هيچ برنامه مشخصي براي كاهش آسيبهاي ناشي از حوادث در كشور وجود ندارد و تقسيم كاري صورت نگرفته است ، به خصوص در بحث امداد و نجات كاملا بدون هماهنگي و برنامه ريزي قبلي و شيوه تصادفي انجام مي شود .
وي اضافه مي كند : بر اساس اصول علمي و معيارهاي جهاني ، زمان مناسب براي امداد و نجات آسيب ديدگان حادثه زلزله همان24 ساعت اول پس از حادثه است به طوري كه 98 درصد نجات يافتگان در در اين مدت نجات مي يابند ، 65 درصد در روز دوم ، 34درصد روز سوم و 10 درصد درروز چهارم پس از حادثه نجات پيدا مي كنند.
دكتر فرشيد توفيقي جانشين سازمان هلال احمر كشور در اين مورد مي گويد : مديريت بحران يك بحت تازه و نو در كشور است ويكي از زير ساختهاي توسعه محسوب مي شود كه در برنامه سوم توسعه نيز گنجانده شده است .
وي ادامه مي دهد: مديريت سوانع بخشي از مديريت بحران است كه بر اساس طرح جامع امداد و نجات كشور كه اوايل امسال تدوين شد ، اين وظيفه به طور كلي به سازمان هلال احمر كشور واگذار شده است و وزارت كشور در سطح عالي مسئوليت مديريت بحران را به عهده دارد .
به اعتقاد وي امداد رساني ونجات حادثه ديدگان يك كار پيچيده و اساسي است كه براي اجراي آن بايد انبارهاي امدادي ، سيستم حمل ونقل زميني ، ريلي و هوايي كشور، امكانات مخابراتي و ... دراختيار سازمان مسئول قرار گيرد ، اما متاسفانه در عمل چنين امكاناتي دراختيار يك بخش خاص قرار نمي گيرد و هر يك از اين مجموعه ها مستقل از هم عمل مي كنند.
دكتر توفيقي مي گويد : طرح مديريت امداد و نجات كشور 7 ماه پيش تصويب شده اما هنوز بر روي كاغذ مانده است ، علت آن هم اين است كه 22 سازمان مختلف دركار امداد و نجات مسئوليت دارند هنوز مدير اصلي اين كار در عمل تعيين نشده است ضمن اينكه امكانات اجرايي مناسب مانند دستگاههاي زنده ياب ، آمبولانس ، و امكانات مالي به اندازه كافي در اختيار نيست .
دكتر مهدي طالب جامعه شناس نيزمي گويد : نبود مديريت بحران مشكل اصلي است ، زلزله بم ساعت 5/5 صبح جمعه چهارم دي ماه به وقوع پيوست اما تا ساعت 3 بعد ازظهر كه معاون وزير كشور و دبير ستاد حوادث غير مترقبه در محل حادثه حاضر شدند هنوز هيچ كس از ابعاد فاجعه آميز حادثه خبر نداشت ، بلافاصله هيئت دولت تشكيل جلسه داد اما نبود آمادگي قبلي موجب شد امداد رساني با تاخير انجام شود و در عمل 24 ساعت اوليه براي نجات از دست رفت .
وي ادامه مي دهد : امداد رساني و نجات آسيب ديدگان يك كار علمي است كه تخصص خاص خود را طلب مي كند اما فقدان حضور به موقع متخصصان اين كار، درمحل حادثه موجب از بين رفتن زمان اصلي امداد رساني و بالا رفتن تلفات زلزله شد.
اين جامعه شناس امور شهري معتقد است : در صورتي كه مديريت بحران در كشور تعريف شده بود و تقسيم كاري صورت مي گرفت مسئوليت هر كس مشخص بود و در صورتي كه كسي در اين مورد كوتاهي مي كرد مواخذه مي شد اما در زمان حاضر نمي توان مقصر را مشخص و معرفي كرد .
دكتر طالب مي گويد : سيستم مديريتي كشور به گونه اي است كه هر وزارتخانه و سازمان اجرايي فقط از بالاترين مسئول خود حرف شنوي دارد و بدون اجازه او هيچ كاري انجام نمي شود و اگر كسي كاري را بدون هماهنگي با وزير يا رئيس سازمان انجام دهد به طور حتم توبيخ مي شود به همين علت كارها به كندي صورت مي گيرد سرمايه ها هدر مي روند و كسي به حرف ديگري اهميت نمي دهد؛.حتي در زلزله اخير ستاد حوادث غير مترقبه كه مسئول رسيدگي به اين حوادث است كارايي چنداني نداشت زيرا هر سازمان تحت فرمان رئيس خود بود.
وي ادامه مي دهد : پس از امداد و نجات مسئله اصلي ، اسكان بازماندگان حادثه است ، مسئولان دراين مورد نيز بايد از تجربه هاي گذشته درس بگيرند ، بازماندگان حادثه نسبت به محل زندگي خود تعلق خاطر دارند به خصوص مردم بم كه به علت رونق كشت خرما ، انسانهاي ثروتمندي بودند و بسياري از اموال آنان اكنون در زير خاك مدفون شده است و آنان نمي خواهند باقي مانده زندگي خود را از دست بدهند .
وي مي گويد : در مورد بازسازي كه فاز سوم مديريت بحران است نيز تجربه هاي گذشته نشان مي دهد كه بايد به نيازها و خواسته هاي مردم توجه كرد و در صورتي كه بدون توجه به نظر آنان شهر ديگري در جاي ديگر براي آنان بنا شود مطمئنا مورد استقبال آنان قرار نمي گيرد و جز اتلاف سرمايه هاي كشور حاصلي نخواهد داشت .
به هر حال، زلزله بم در دل كوير و در فاصله هزار كيلومتري از پايتخت در حالي رخ داد كه سالهاست سخن از زلزله تهران درميان است ، وجود سه گسل اصلي در شمال و جنوب اين شهر هشداري است براي ميليونها انساني كه در اين شهر زندگي مي كنند .زلزله اي كه علاوه بر كشتارميليوني ، بخش اعظم توان علمي ، دانشگاهي ، فني ، مديريتي ، اقتصادي ، فرهنگي كشور را با خود دفن مي كند ، فاجعه اي كه جبران آن محال خواهد بود .
حسن زياري رئيس كميسيون فني ، عمراني و شهرسازي تهران در اين مورد مي گويد : زلزله بم هشدار بزرگي براي تهران بود كه اميدواريم اين هشدار را فراموش نكنيم ، آرزو مي كنيم هرگز در تهران زلزله نيايد اما اين آرزوي محالي است كه محقق نمي شود ، اگر تهران دچار زلزله شود ديگر خرپشته ها و برجهاي بلند فرو ريخته آن را با بيل و كلنگ نمي توان جمع كرد ، فاجعه اي رخ خواهد داد كه به هيچ وجه آماده مقابله با آن نيستيم و بايد از همين امروز براي آن برنامه ريزي كنيم .
و نهايت اينكه: فاجعه زلزله بم اولين زلزله نبود و متاسفانه آخرين آنها نيز نخواهد بود ،صداي زنگ زلزله اي ديگر از هم اكنون از اعماق زمين به گوش مي رسد ، چند كيلومتر آن طرف تر جان هزاران و شايد ميليونها انسان در خطراست اي كاش اين بار زمان طلايي را از دست ندهيم و با برنامه ريزي براي پيشگيري و امداد و نجات ، آموزش مردم و مجهز شدن به علم روز و تجهيزات فني لازم آماده شويم .
نظر شما