به گزارش خبرنگار مهر، متن کامل سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین دکتر رضا غلامی به مناسبت شب ۲۱ ماه مبارک رمضان ۱۴۴۱ برابر با ۲۶ اردیبهشت ۹۹ در مسجد حضرت خدیجه کبری در ادامه از نظر شما میگذرد:
بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین، الصلاه و السلام علی رسول الله و علی آله الطیبین الطاهرین، و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین.
سلام عرض میکنم خدمت برادران و خواهران گرامی. امشب شب ۲۱ ماه مبارک رمضان است و از دو جهت برای ما شب بسیار مهمی محسوب میشود. یکی از آن جهت که یکی از شبهای قدر است یعنی بنا به روایتی که از امام صادق (ع) نقل شده است، شب نوزدهم شب برآورد اعمال بندگان، شب بیست و یکم شب تصویب مقدرات و شب بیست و سوم، شب امضای نهایی مقدرات بندگان برای یکسال آینده است.
از جهت دیگر، امشب شب شهادت مولای متقیان علی (ع) است و در چنین شبی نگاهها معطوف به علی (ع) است و حزن و اندوه عالم را فرا میگیرد.
خب، موضوعی که برای بحث امشب انتخاب کردهام، "تقوا" است. ماه مبارک رمضان ماه توبه است و در شبهای قدر هم که قلب ماه رمضان محسوب میشود توبه از اهمیت فراوانی برخوردار است. چنانچه در روایات آمده است، توبه، علاوه بر پشیمانی در دل و اظهار آن بر زبان، تصمیم به اصلاح و جبران گذشته و همچنین تصمیم به عدم تکرار گناه در آینده است. حالا سوال این است که راه مصونیت انسان از گناه چیست؟ به بیان دیگر، چه نیرو و چه مکانیسمی وجود دارد که انسان به واسطه آن اساساً به گناه نزدیک نشود چه رسد به اینکه گناه بکند؟ در روایات، این نیرو، تقوا معرفی شده است. یعنی اگر انسان به تقوا رسید و متقی شد، دیگر سمت گناه نمیرود تا بخواهد بعداً توبه بکند.
البته رسیدن به مقام عالی و صد در صد تقوا برای هر انسانی مقدور نیست اما قرآن از مؤمنان صراحتاً میخواهد که به تقوا دست پیدا کنند و متقی بشوند. در قرآن کریم در سوره آل عمران آیه ۱۰۲ میفرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ؛ یعنی ای کسانی که ایمان آوردهاید، آن گونه که حق تقوا و پرهیزکاری است، از خدا بپرهیزید و از دنیا نروید، مگر اینکه مسلمان باشید!
در این آیه شریفه سقف انتظار از مؤمنان خیلی بالاست یعنی خداوند متعال از ما میخواهد حق تقوا را ادا کنیم. ادا کردن حق تقوا کار بسیار دشوار و فوق طاقت انسانهای معمولی است لذا در روایات هست که بعد از نزول این آیه شریفه، صحابه نزد پیامبر اکرم (ص) آمدند و گفتند: یا رسول الله ما طاقت عمل کردن به این آیه را نداریم؛ و بعد، آیه ۱۶ سوره تغابن نازل شد که فرمود: فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ؛ یعنی پس تا میتوانید تقوای الهی پیشه کنید. البته قرآن در آیه ۱۰۲ سوره آل عمران تاکید میکند که حُسن عاقبت انسان در گرو همین تقوا است. وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ؛ یعنی اسلام داشتن بدونتقوا بی معناست و از دنیا نروید مگر اینکه مسلمان باشید؛ یعنی باتقوا از این عالم به عالم دیگر کوچ کنید.
قرآن کریم در سوره مائده آیه ۲۷ میفرماید: إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ؛ یعنی خدا، تنها از پرهیزگاران میپذیرد! یعنی ملاک پذیرش کار خیر، متقی بودن انسان است و تقواست که عمل ما را بالا میبرد.
به قول حافظ:
کسی که از ره تقوا قدم برون ننهاد
به عزم میکده اکنون ره سفر دارد
امیرالمومنین (ع) میفرمایند: صفتان لا یُقبَلُ الله سبحانه الاعمال الّا بهما، التُّقی و الاخلاص. یعنی دو صفت است که خداوند سبحان اعمال را جز با وجود آنها نمیپذیرد، تقوا و اخلاص. تصنیف غرر الحکم، صفحه ۱۵۵، حدیث ۲۹۱۴.
علاوه بر این، از امام محمد باقر (ع) نقل شده که فرمودند: قال کان امیرالمؤمنین یقولُ لا یقلُّ عملٌ مع التقوی و کیف یَقِلُ ما یُتَقبَّلُ. یعنی امیر المؤمنین (ع) پیوسته میفرمود: هیچ عملی با تقوا کم ارزش نیست و چگونه کم ارزش باشد عملی که مورد قبول درگاه الهی قرار میگیرد. الکافی، جلد ۲ صفحه ۷۵.
از سوی دیگر، قرآنکریم در سوره بقره آیه ۱۹۷ میفرماید: وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَیٰ؛ یعنی زاد و توشه تهیه کنید، که بهترین زاد و توشه، تقواست. بنابراین، آن چیزی که سرمایه انسان برای حیات به ویژه حیات ابدی است، همین تقواست و کسی که تقوا ندارد سرمایهای ندارد و شاید از همینجهت است که از نظر قرآن، شاخص ارزشمندی انسان به تقواست. اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَ اللّهِ اَتقاکُم. یعنی گرامیترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست. در اسلام، نژاد، قومیت، نسبتهای فامیلی، رنگ پوست، ثروت، ریاست و امثال اینها ملاک ارزشمندی انسان نیست؛ تنها عنصر ارزش آفرین تقواست.
رسول خدا (ص) میفرمایند: کُلُّکُمْ مِنْ آدَمَ وَآدَمُ مِنْ تُرابٍ وَأکْرَمُکُمْ عِنْدَ اللهِ أتْقاکُمْ. یعنی همۀ شما از نسل آدم هستید و آدم از خاک است و ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شما است. تفسیر قمی، جلد ۲، صفحه ۳۲۲.
برای اینکه اهمیت تقوا در اسلام روشنتر شود، خوب است بدانیم در قرآن مجید، سرجمع واژه تقوا، ۱۷ بار و مشتقات آن، بیش از ۲۰۰ بار ذکر شده است ضمن آنکه صدها روایت هم درباره تقوا داریم که علاوه بر بیان اهمیت تقوا، ابعاد و زوایای تقوا در آنها تبیین شده است.
در باب اهمیت تقوا از علی (ع) نقل شده که فرمودند: إِنَّ التَّقْوَی مُنْتَهَی رِضَی اللَّهِ مِنْ عِبَادِهِ وَ حَاجَتِهِ مِنْ خَلْقِهِ فَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی إِنْ أَسْرَرْتُمْ عَلِمَهُ وَ إِنْ أَعْلَنْتُمْ کَتَبَه؛ یعنی نهایت خشنودی خداوند از بندگانش و خواسته او از آفریدگانش تقواست، پس تقوا از خداوندی بکنید که اگر پنهان کنید میداند و اگر آشکار سازید مینویسد. (عیون الحکم و المواعظ (لیثی) ص ۱۵۴، ح ۳۳۵۸)
همچنین از رسول گرامی اسلام (ص) نقل شده که فرمودند: مَن رُزِقَ تُقیً فَقَد رُزِقَ خَیرَ الدُّنیا وَالآخِرَةِ؛ یعنی هر کس تقوا روزی اش شود، خیر دنیا و آخرت روزی او شده است. (نهج الفصاحه ص ۷۶۹، ح ۳۰۱۵)
بعد از این مقدمه مهم، بحث اول من مربوط به مفهوم دقیق تقواست. تقوا، از مصدر وقایه و ریشه «و ق ی»، در لغت به معنای «حفظ کردن و نگاه داشتن از بدی و گزند» است. بر این اساس، معمولاً گفته میشود تقوا یعنی پرهیزکاری اما به نظر میرسد پرهیزکاری معنای گویا و جامعی برای تقوا نیست ضمن اینکه بعضیها تصور کردهاند پرهیزکاری یعنی انزوا و کنارهگیری از جامعه و دست بهکاری نزدن! این در حالی است که به تعبیر استاد شهید مطهری، قوت و هنر انسان در این است که در متن جامعه و در کوران کار و مجاهدت تقوا داشته باشد و الا کناره گیری و دست از کار کشیدن که هنری نیست.
به قول حافظ:
خوشا نماز و نیاز کسی که از سردرد
به آب دیده و خون جگر طهارت کرد
امام علی (ع) میفرمایند: اَلتَّقِیُّ سابِقٌ اِلی کُلِّ خَیرٍ؛ یعنی تقوا پیشه برای انجام هر کار خیری (از دیگران) سبقت میگیرد. (اعلام الدین ص ۱۸۶). یا پیامبر گرامی اسلام (ص) میفرمایند: تَمامُ التَّقوی اَن تَتَعَلَّمَ ما جَهِلتَ وَ تَعمَلَ بِما عَلِمتَ؛ یعنی تمام و کمال تقوا این است که آنچه را نمیدانی بیاموزی، و بدانچه میدانی عمل کنی. مجموعه ورام ج ۲، ص ۱۲۰. بنابراین، تقوا نه تنها نباید به معنای کناره گیری تلقی شود بلکه بر عکس، تقوا داشتن مستلزم کار بیشتر و کار عالمانه تر است.
با این ملاحظه، باید به دنبال معنایی برای تقوا باشیم که بیانگر واقعیت تقوا باشد. در این زمینه، بعضی از تقوا به معنای خود نگه داری، مراقبت، کنترل نفس و حاکمیت و تسلّط بر نفس است تعبیر کردهاند که من از بین اینها، تعبیر "خود نگه داری" را بیشتر میپسندم. یعنی بهتر است بگوییم تقوا یعنی نیروی مصونیت بخش در درون انسان.
سوال بعدی مربوط به منشأ و سرچشمه تقواست. به بیان دیگر، میخواهیم بدانیم چه عاملی در وجود انسان مولّد تقواست. به نظر میرسد، در درجه اول، فطرت و عقل فطری که در وجود همه انسان هاست تقوا ساز است. انسانی که فطرت و عقل فطری اش زنده بگور نشده باشد، گناه را منکر و غریبه میداند و به آن نزدیک نمیشود.
به قول مولانا:
صیقل عقلت بدان دادهست حق
که بدو روشن شود دل را ورق
با این حال، فطرت و عقل فطری در همه به یک مرتبه بیدار نیست ضمن اینکه عقل انسان در بعضی میدانها به دلیل حجابهای زمانه، دیگر نمیتواند در برابر گناه مقاومت کند لذا یک عنصر قویتر از عقل فطری نیاز هست که تأمین کننده تقوا باشد که در روایات، این عنصر قویتر، ایمان معرفی شده است.
از امام باقر (ع) نقل شده که فرمودند: اِنَّ اللّهَ عَز وَ جَلَّ یَقی بِالتَّقْوی عَنِ الْعَبْدِ ما عَزُبَ عَنْهُ عَقْلُهُ وَ یُجَلّی بِالتَّقْوی عَنْهُ عَماهُ وَ جَهْلَهُ؛ یعنی خداوند عز و جل به وسیله تقوا، انسان را از آنچه عقلش به آن نمیرسد، حفظ میکند و کوردلی و نادانی را از او دور مینماید. (کافی (ط-الاسلامیه) ج ۸، ص ۵۲، ح ۱۶)
دقت بفرمائید، وقتی انسان به عظمت پروردگار و فقر مطلق خود ایمان داشت، وقتی به خداوند شاهد و حاکم ایمان داشت، وقتی انسان به هماهنگی تقوا با نظام احسن خلقت ایمان داشت، وقتی انسان به حیات پس از مرگ و روز جزا ایمان داشت، دیگر سمت گناه چه کوچک و چه بزرگ نمیرود؛ در واقع در اینجا عقل هست اما ایمان به کمک آن میآید و از پیوند این دو نیرو یک نیروی عظیم و منحصربفرد متولد میشود.
در ارتباط با نسبت ایمان و تقوا و اینکه مراتب میانی و عالی تقوا محصول ایمان است، نظرتان را به حدیثی از امام صادق (ع) جلب میکنم که حضرت (ع)، برای تقوا سه مرتبه بیان فرمودهاند: مرتبه اول، تقوای عام یعنی ترک محرمات است که ناشی از خوف از عذاب جهنم است؛ مرتبه دوم، تقوای خاص یا «تَقْوی مِنَ اللّه» است که عبارت است از اینکه شخص نه تنها محرّمات بلکه شُبَهات (کاری که احتمال حرام بودن دارد) را نیز ترک میکند و مرحله سوم، تقوای خاص الخاص یا «تَقْوی بِاللّهِ فی اللّه» است که مرتبهای است که شخص نه تنها شبهات بلکه (بعضی از) امور حلال را نیز ترک میکند. بحارالانوار، ج ۶۷، ص ۲۹۵.
در مبحث تقوا، بعضیها شبهه کردهاند که تقوا محدود کننده آزادی اجتماعی است؛ مرحوم استاد مطهری در پاسخ به ادعای کسانی که تقوا را محدودکننده آزادی اجتماعی میدانند، به استناد به این بخش از خطبه ۲۲۱ امام علی در نهج البلاغه یعنی فَإِنَّ تَقْوَی اللَّهِ مِفْتاحُ سَدادٍ، وَ ذَخِیرَةُ مَعادٍ، وَ عِتْقٌ مِنْ کُلّ مَلَکَةٍ، وَ نَجاةٌ مِنْ کُلّ هَلَکَةٍ بِها یَنْجَحُ الطّالِبُ، وَ یَنْجُو الْهارِبُ وَ تُنالُ الرَّغائِبُ؛ به معنای: تقوا کلید درستی و اندوخته روز قیامت است، آزادی است از قید رقیت، نجات است از هر بدبختی، به وسیله تقوا انسان به هدف خویش میرسد و از دشمن نجات مییابد و به آرزوهای خویش نائل میگردد، اینگونه استدلال میکنند که تقوا خودش در زندگی اجتماعی آزادیبخش است. ضمن آنکه بنده عرض میکنم انسان علی السویه این اختیار و آزادی را دارد که به الهامات عقلی و ایمانی خود گوش فرا بدهد و متقی باشد کما اینکه امام سجاد (ع) در دعای مکارم الاخلاق از خداوند تقاضا میکند تقوا را به من الهام کن؛ و در نقطه مقابل، انسان مختار است به الهامات شیطانی و کافرانه خود هم گوش دهد و از تقوا بگریزد. در باب نشانههای انسانِ با تقوا یا ملاک برخورداری از تقوای بالاتر، روایاتی هست که من در اینجا فقط به یک روایت اشاره میکنم.
پیامبر گرامی اسلام (ص) میفرمایند: اَتقَی النّاسِ مَن قالَ الحَقَّ فیما لَهُ و عَلَیهِ؛ یعنی باتقواترین مردم، کسی است که در آنچه به نفع یا ضرر اوست، حق را بگوید. (امالی (صدوق) ص ۲۰؛ من لا یحضره الفقیه ج ۴، ص ۳۹۵.
اینکه انسان حتی در مواقعی که به ظاهر به ضرر اوست حاضر نباشد جز حق چیزی بگوید، به حرف ساده است اما در عمل خیلی سنگین است و باید توجه داشت تنها انسانِ دارای مراتب بالای تقواست که از عهده این کار سنگین بر میآید.
باید توجه داشت که تقوا، هم میتواند جنبه فردی داشته باشد و هم جنبه اجتماعی. جنبه اجتماعی بر میگردد به این اصل که جامعه در اندیشه اسلامی از یک هویت نیمه مستقل برخوردار است. با این وصف، جامعه، هم میتواند مانند فرد تربیت شود و با هم افزایی، به مرتبهای از تقوا دست پیدا کرده و متصف به تقوا شود. از همین جاست که میتوان تقوا اجتماعی را به تقوای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی تقسیم کرد که بحث آن به مجال دیگری محتاج است. مطلب مهم این است که اگر انسان و جامعه صاحب تقوا شد، محال است در زندگی خود با بن بست روبرو شود.
قرآن مجید در سوره اعراف آیه ۹۶ میفرماید: وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَیٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ. یعنی و اگر اهل شهرها و آبادیها، ایمان میآوردند و تقوا پیشه میکردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها میگشودیم.
در این زمینه علی (ع) می فرمائید: لَوْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ کَانَتَا عَلَی عَبْدٍ رَتْقاً ثُمَّ اتَّقَی اللَّهَ لَجَعَلَ لَهُ مِنْهَا مَخْرَجاً وَ رَزَقَهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ؛ یعنی اگر آسمانها و زمین راه را بر بندهای ببندند و او تقوای الهی پیشه کند، خداوند حتماً راه گشایشی برای او فراهم خواهد کرد و از جایی که گمان ندارد روزی اش خواهد داد. (عیون الحکم و المواعظ (لیثی) ص ۴۱۶، ح ۷۰۶۸).
همچنین قرآن در سوره طلاق آیات ۲ و ۳ میفرماید: وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا، وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ. یعنی هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم میکند، و از جایی که گمان نَبَرد به او روزی عطا کند.
در همین زمینه، امام حسین (ع) میفرمایند: اُوصِیکُم بِتَقوَی اللّه ِ فَإنَّ اللّه َ قَد ضَمِنَ لِمَنِ اتَّقاهُ أن یُحَوِّلَهُ عَمّا یَکرَهُ إلی مایُحِبُّ ویَرزُقَهُ مِن حَیثُ لایَحتَسِبُ. یعنی شما را به تقوای الهی سفارش میکنم؛ زیرا خداوند ضمانت داده کسی را که تقوای الهی پیشه سازد، از آنچه ناخوش میدارد، به آنچه خوش میدارد انتقال دهد، و از جایی که گمان نمیبرد، روزیاش دهد. «گزیده تحف العقول، جلد ۱، صفحه ۳۷»
همچنین در روایتی از امیرالمؤمنین (ع) نقل شده که فرمودند: أیَسُرُّکَ أن تَکُونَ مِن حِزبِ اللهِ الغالِبِینَ؟ إتَّقِ اللهَ سُبحانَهُ وأحسِن فی کُلِّ أمُورِکَ، فإنَّ اللهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوا والَّذِینَ هُم مُحسِنُونَ. یعنی آیا خوشداری که از حزب پیروز خدا باشی؟ از خدای سبحان پروا کن، و در همۀ کارهایت خوب عمل کن؛ زیرا خداوند با تقواپیشگان و نیکوکاران است. (میزان الحکمه، جلد ۳، حدیث ۳۶۷۵)
یا در جای دیگر امیرالمومنین (ع) میفرمایند: التَّقوی غایةٌ لا یهلک مَنِ اتَّبَعَها و لا یَندم مَن عمل بها؛ لِأنَّ بِالتَّقوی فاز الفائزون و بالمَعصیةِ خَسِر الخاسرون. یعنی تقوا هدفی است که هر کس از آن تبعیت کند هلاک نشود و هر کس آن را به کار بندد پشیمان نشود؛ زیرا با تقوا است که رستگاران، پیروز و رستگار شدند، و با معصیت است که زیان کاران زیان کردند. کنزالعمال، حدیث ۱۶.
نکته کلیدی در اینجا این است که موفقیت و پیروزی ناشی از تقوا صرفاً یک پاداش اخروی نیست، اگر انسان و جامعه تقوا داشته باشد، تقوا در امور مادی و در همین دنیا برای انسان و جامعه گشایش و پیروزی میآورد. این گشایش و پیروزی خیلی فراتر از گشایش و پیروزیای است که انسان به غلط تصور میکند با کنار گذاشتن ارزشهای الهی به آن میرسد؛ بنابراین جامعه دینی اگر به گوهر خود که همین تقواست دست پیدا کند، در امور مادی هم به جایی میرسد که جوامع سکولار فرسنگها با آن فاصله دارند. ضمن اینکه انسان و جامعه دینی علاوه بر سود دنیوی، سود اخروی هم دارد اما انسان و جامعه سکولار، در نهایت به یک سود محدود دنیوی دست پیدا میکند.
علاوه بر این، تقوا، نقطه مقابل مواجهه ماشینوار و رباتیک با انسان معاصر است. انسانی که نه تنها از اختیار و آزادی لازم برخوردار نیست بلکه بدون زور و جریمه انگیزهای برای زندگی سالم ندارد. جامعهای که تنها با پلیس سامان مییابد و بدون حضور پلیس وجوه انسانی در حیات اجتماعی غایب میشود، یک جامعه انسانی نیست آن وقت به محض آنکه برق یک شهر میرود، و دوربینهای پلیس قطع میشود، انواع قانون شکنی ها و انواع وحشیگریها اتفاق میافتد.
بنا به آنچه خدمتتان عرض کردم، تقوا رکن و گوهر جامعه اسلامی و مکانیزم منحصر به فردی برای جامعه پردازی و ترقی اجتماعی است و جامعه اسلامی، جامعهای است که بتواند تقوا را در فرد و سپس در جامعه به حداکثر برساند.
خب، امشب، شب شهادت امیرالمومنین است؛ شخصیتی که اگر کل عالم در طول تاریخ بسیج شوند قادر به بیان فضائل و درجات معنوی او نیستند. با این حال، علی (ع) در شرایطی در محراب خود ضربت خورد و به شهادت رسید که علامه امینی میگوید، معاویه (لعنة الله علیه) ۷۵۰۰۰ منبر را برای لعن مولا امیرالمؤمنین (ع) بناگذارد و ۶۱ سال در قنوت نماز، مولا را لعن میکردند.
امیرالمومنین (ع) در آخرین وصایای خود، به فرزندش امام حسن (ع) فرمود: ارفق یا ولدی باسیرک و ارحمه و اَشفِقْ علیه الاتری الی عینیه قد طارتا فی اُمِّ رأسِهِ و قلبه یرجف خوفاً و رُعبا و فزعاً …. پسرم، با اسیرت مدارا کن و به او ترحم کن. آیا چشمانش را نمیبینی که در گودی سرش فرو رفته، و قلبش از ترس به تپش افتاده؟ امام حسن عرض کرد: پدر جان! این مرد ملعون تو را کشته و ما را مصیبت دار کرده باز هم دستور مدارا میدهی؟ فرمود: پسرم ما خانواده رحمت و مغفرت هستیم.
خب، امشب علی (ع) یک وصیت بسیار مهم دیگر هم در آخرین لحظات حیات مبارکش داشت و آن درباره حسین (ع) بود.
مینویسند، یک وقت دیدند علی (ع) صورتش را برگرداند سمت حسین (ع) فرمود در خصوص شما، ای حسین، فتنهها از هر سو و از هر جانب به سمت تو میآید؛ بر تو باد به صبر! میگویند در روایت هست که حضرت دو مرتبه دیگر رویش را به سمت حسین (ع) کرد و فرمود: یا اباعبدالله، این امّت تو را شهید میکنند؛ بر شما باد به تقوا و صبر!
در اینجا میگویند، وقتی علی (ع) این جمله را فرمود بیهوش شد. اما چه شد که علی (ع) بیهوش شد؟ شاید صحنه روز عاشورا و گودی قتلگاه نزد علی (ع) تمثّل پیدا کرده بود. و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ.
نظر شما