خبرگزاری مهر، گروه بین الملل - قاسم غفوری: افغانستان را میتوان سرزمینی نامید که به رغم برخورداری از موقعیت استراتژیک و منابع معدنی قابل توجه، سالها است که نتوانسته از این مؤلفهها برای رسیدن به آرامش و نقش واقعی اش در معادلات منطقهای بهره گیرد.
نزدیک به ۲۰ سال است که نیروهای آمریکایی و ناتو با نام تحقق امنیت و توسعه به نوعی اشغال این کشور را رقم زدهاند، حال آنکه به اذعان گزارشهای سازمان ملل، حاصل این حضور، جز ادامه جنگ داخلی، خطر تروریسم و فقر و نابسامانی فرهنگی و اجتماعی و کشتار غیر نظامیان به دست نیروهای غربی نبوده است.
این وضعیت نابسامان در حالی ادامه دارد که در حوزه سیاسی این کشور تحولی مهم طی روزهای اخیر رقم خورده است که تا حدودی امیدها را برای کاهش دردهای این سرزمین زنده کرده است. سرانجام پس از مدتها کشمکش سیاسی میان اشرف غنی و عبدالله عبدالله بر سر نتیجه انتخابات ریاستجمهوری، این دو یکشنبه توافق سیاسی امضا کردند.
بر اساس این توافق، اشرف غنی همچنان رییسجمهور است و عبدالله عبدالله هم مسئولیت شورای عالی مصالحه را برعهده خواهد داشت و نیز در کابینه ۵۰ درصد سهم به وی تعلق خواهد گرفت. نکته قابل توجه آن است که روند صلح را شورای عالی مصالحه ملی رهبری خواهد کرد و هیأت مذاکره کننده صلح به این نهاد گزارش خواهد داد. به عبارتی دیگر روند صلح افغانستان با محوریت مذاکره دولت مرکزی با طالبان از طریق این شورا صورت میگیرد.
آنچه از سوی بسیاری از ناظران سیاسی مطرح میشود آن است که این توافق میتواند گامی برای رفع بحرانهای امنیتی افغانستان باشد بویژه در شرایط کرونایی که کشور نیازمند یک انسجام سراسری برای مقابله با این ویروس و پیامدهای آن است. این امیدها در حالی مطرح میشود که یک نکته ابهاماتی را در تحقق این اهداف ایجاد کرده است و آن واکنش گروهها و جریانهای افغانستان است. از زمان اعلام این توافق بر میزان حملات و انفجارهای تروریستی افزوده شده است و از سوی دیگر سخنگوی دفتر سیاسی طالبان در واکنشی منفی به توافق میان اشرفغنی و عبداللهعبدالله اعلام کرد: «این توافق تکرار تجارب ناکام قبلی است».
این مواضع و انفجارهای خونین روزهای اخیر در حالی پیامهای نه چندان مثبتی برای توافق میان غنی و عبدالله است که یک اصل مهم در مواضع طالبان مشاهده میشود و آن اینکه «سهیل شاهین» سخنگوی دفتر سیاسی گروه طالبان در قطر در صفحه توییتر خود در این خصوص نوشت: «طرفهای افغان باید به راهحل اصلی مشکل توجه کنند. حل معضل افغانستان در عملی شدن پیمان دوحه نهفته است. باید از ایجاد موانع در این مسیر اجتناب شود؛ فرایند رهایی زندانیان تکمیل و هرچه زودتر مذاکرات بین الافغانی آغاز شود» این عبارات اشاره به توافقات میان آمریکا و طالبان دارد. آمریکا طی ماههای اخیر به طور یکجانبه پس از ۲ سال و ۱۱ دور گفتگو با طالبان، به توافقی دست یافت که در دوحه به امضا رسید.
آنچه مسلم است رسیدن ثبات و امنیت در هر کشوری از جمله افغانستان برگرفته از اصل رویکرد تعاملاتی درونی با محوریت افغانی – افغانی است اما با توجه به شرایط نابسامان و حساس این کشور در مقطع کنونی بهره گرفتن از ظرفیت کشورهایی که خواستار کمک به حل بحران افغانستان هستند امری قابل توجه است
با توجه به اینکه دولت مرکزی افغانستان بارها بر اصل مذاکره افغانی- افغانی تاکید و خواستار مذاکره با طالبان است، واکنش طالبان به توافق غنی و عبدالله را در کنار نوعی تاکتیک تبلیغاتی برای بالا بردن هزینههای دولت مرکزی در مذاکرات احتمالی و کسب امتیازات بیشتر توسط طالبان، را میتوان برگرفته از تجربه دوران حضور نیروهای آمریکایی در افغانستان دانست و آن اینکه، واشنگتن هرگز اجازه مذاکراتی که طرفهای آنها صرفاً افغانستانی باشند نخواهد داد و به دنبال بهره گیری از روند مذاکرات برای تحقق منافع و حتی حضوری بلند مدت اما آرام در افغانستان است.
به عبارتی دیگر آمریکا هر چند که مذاکره با طالبان و یا مذاکره میان طالبان و دولت مرکزی افغانستان را مولفه ای برای کاهش هزینههای خود در افغانستان میداند، بویژه در شرایطی که ترامپ، مغلوب کرونا شده است و به شدت نیازمند برگ برندهای در افغانستان برای خرج کردن در انتخابات است اما حاضر نیست امتیازی بر اساس منافع افغانستان به طرفهای مذاکره واگذار کند.
نمود عینی این رفتار را در قبال عراق میتوان مشاهده کرد که آمریکا از یک سو در روند سیاسی و تشکیل دولت کارشکنی میکند و از سوی دیگر با تقویت داعش به بحران امنیت دامن زده تا از این مولفه ها برای تحمیل ادامه حضور نظامی در این کشور بهره گیرد. آمریکا با رویکرد تحریمی و تهدید آمیز حتی به دنبال جلوگیری از بهره گیری عراق از ظرفیت کشورهایی مانند ایران، سوریه و کشورهای مستقل منطقهای و فرامنطقه ای و حتی سازمان برای خروج از چالشهای پیش رو است. رفتاری که در قبال افغانستان نیز تکرار میشود و زمینه ساز استمرار بحران در این کشور شده است.
شاید بتوان گفت که چنین حقایقی موجب شده تا طالبان، استقبالی نه چندان گرم از توافق غنی و عبدالله داشته باشد و مذاکره با آمریکا را تنها گزینه عنوان کند. با توجه به این شرایط این سوال مطرح است که راهکار پایان بحران افغانستان چیست؟
آنچه مسلم است رسیدن ثبات و امنیت در هر کشوری از جمله افغانستان برگرفته از اصل رویکرد تعاملاتی درونی با محوریت افغانی – افغانی است اما با توجه به شرایط نابسامان و حساس این کشور در مقطع کنونی بهره گرفتن از ظرفیت کشورهایی که خواستار کمک به حل بحران افغانستان هستند امری قابل توجه است چنانکه نمایندگان ویژه ایران، پاکستان، چین و روسیه در بیانیهای مشترک ضمن استقبال از توافق سیاسی اخیر در افغانستان، برگزاری مذاکرات فراگیر بین الافغانی را تنها راه تحقق آشتی ملی و پایان سریع منازعه طولانی در این کشور برشمردند.
اما مهمترین مسئله که شاید بتوان آن را درد مشترک افغانستان و عراق نامید، تحقق اصل اخراج نیروهای آمریکایی و متحدانش از این کشورها است. تجربه نشان داده تا زمانی که آمریکا در منطقه حضور دارد کشورها روی صلح و امنیت نخواهند دید و اکنون نیز صلح و ثبات در افغانستان هر چند در گرو توافق جریانهای داخلی افغانستان است اما آنچه زمینه ساز این توافق میشود حذف مولفه ای به نام دخالتهای بحران ساز آمریکا است که در گام اول توافق میان جریانهای سیاسی و در گام دوم همگرایی ملی برای مقابله با عوامل ناامنی را میتواند به همراه داشته باشد.
نظر شما