خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه_ابوالفضل ابراهیمی*: امام خمینی (ره) شخصیت بی نظیری است که به استثنای اهل بیت علیهم السلام شاید فردی به جامعیت ایشان در طول اسلام به تعداد انگشتان دست متولد نشده باشد.
یکی از ویژگیهای مهمی که شخصیت حضرت امام را برای ما و همه تاریخ برجسته میکند تحقق وعدههای الهی در مورد ایشان است و شاید طبق روایتی که مرحوم مجلسی در بحار الانوار نقل میکنند خود ایشان یکی از وعدههای الهی بودند.
مرحوم مجلسی با سند خود از امام موسی بن جعفر علیه السلام نقل میکنند: بحار الأنوار (ط - بیروت)؛ ج ۵۷؛ ص ۲۱۶
وَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عِیسَی عَنْ أَیُّوبَ بْنِ یَحْیَی الْجَنْدَلِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع قَالَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ یَدْعُو النَّاسَ إِلَی الْحَقِّ یَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ کَزُبَرِ الْحَدِیدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّیَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا یَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا یَجْبُنُونَ وَ عَلَی اللَّهِ یَتَوَکَّلُونَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ. [۱]
مردی از اهل قم میآید که مردم را به حقّ دعوت میکند و به همراه او اقوامی جمع میشوند که مانند تکههای آهن هستند بادهای سهمگین آنها را نمیلرزاند و از جنگیدن خسته نمیشوند و ترسی از آن ندارند بر خدا توکل میکنند که عاقبت برای متقین است.
خدای متعال در قرآن وعدههایی به مؤمنین داده اند که حضرت امام رضوان الله علیه ظرف تحقق بسیاری از این وعدهای الهی بودند.
در این یادداشت به بعضی از آن وعدهها اشاره میکنیم.
امام صاحب نفس مطمئنه بود
خدای متعال میفرمایند: «الله ولیّ الذین آمنوا» یعنی الله تبارک و تعالی ولیّ و سرپرست مؤمنین میباشد.امام خمینی یکی از افرادی بود که با تمام وجود به خدای متعال ایمان داشت. ایشان صاحب نفس مطمئنه بود و در وصیت نامه الهی و سیاسی خود فرمود:
«با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص، و به سوی جایگاه ابدی سفر میکنم.»
پس این وعده الهی در مورد ایشان محقق شد:
یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ﴿۲۷﴾
ارْجِعِی إِلَی رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً ﴿۲۸﴾
فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ﴿۲۹﴾
وَ ادْخُلِی جَنَّتِی ﴿۳۰﴾
درست است که در روایات سوره فجر را سوره امام حسین علیه السلام میدانند و علت هم همین آیات بیان شده که مورد خطاب به نفس مطمئنه امام حسین علیه السلام است اما این روایات کاملترین مصداق را بیان میکنند و منافاتی ندارد غیر از حضرت اشخاص دیگری نیز صاحب نفس مطمئنه باشند و به شهادت حضرت امام در وصیت نامه ایشان صاحب نفس مطمئنه بود.
مصداق لا خوف علیهم و لا هم یحزنون بودند:
کسی که دارای نفس مطمئنة است دیگر خوف و حزنی ندارد به همین دلیل خدای متعال در وصف اولیائش میفرماید:
أَلاَ إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ ﴿۶۲﴾
آگاه باشید که اولیا الهی نه خوفی در دل دارند و نه حزنی.
تفاوت بین خوف و حزن اینطور بیان شده است که خوف نسبت به آینده و حزن نسبت به گذشته است یعنی ترس انسان از ضرری که در آینده او را تهدید میکند خوف و نگرانی از فقدان مال یا فرزند و یا آبرو حزن نامیده میشود.
امام رضوان الله تعالی علیه قلبش تکیه بر خدای متعال داشت و از چیزی غیر از خدا نمیترسید به همین علت در سال ۴۳ پس از بازگشت از زندان در سخنرانی خود در مسجد اعظم فرمودند:
والله من به عمرم، نترسیدم. آن شبی هم که آنها مرا میبردند، آنها میترسیدند، من آنها را دلداری میدادم.
و در توضیح آن واقعه میفرمایند: اینها ریختند تو خانه، و لگد زدند به درب و درب را شکستند. من به ایشان نهیب زدم که بروید، من خودم می آیم. لباسها را پوشیدم، بعد آمدم و سوار ماشین شدم. ما در صندلی عقب، وسط نشسته بودیم یک نفر این طرف من نشسته بود، یک نفر آن طرف و اینها مسلح هم بودند، اما در موقع حرکت مشاهده کردم که عجیب مضطربند. کف پای اینها به کف ماشین میخورد که خیلی محسوس بود. من نگاهی کردم به صورتشان و گفتم که: چرا حالتان این جوری شده؟ چرا پاهایتان دارد این جوری میشود؟ و اینها گفتند: آقا واقعیتش می ترسیم… من دست گذاشتم رو پاهایشان. گفتم: من هستم، ناراحت نباشید. من تا با شما هستم، شما مضطرب نباشید.
این حالت برای کسانی که امام را درک کرده اند کاملاً مشهود بود یکی از نویسندگان مسیحی هنگام مراجعت از ایران میگوید: امام خمینی یک طوفان بود، با این همه در نهاد این طوفان یک سکون و آرامش مطلق وجود داشت. در درون او یک حقیقت ساکن و غیر قابل حرکت وجود داشت، ولی همین بی حرکتی باعث حرکت کل یک کشور شد… لااقل از دیدگاه من، «خمینی» مسیح معاصر ما بود.
این خوف از خدا باعث شده بود که ترس از امام در دل مستکبرین عالم باشد و این وعده الهی را محقق کردند:
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْهَیْثَمِ بْنِ وَاقِدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یقُولُ مَنْ خَافَ اللَّهَ أَخَافَ اللَّهُ مِنْهُ کُلَّ شَیْءٍ وَ مَنْ لَمْ یَخَفِ اللَّهَ أَخَافَهُ اللَّهُ مِنْ کُلِّ شَیْء
هر کس از خدا بترسد خدای متعال ترس او را بر دل همه میاندازد.
در اوایل انقلاب چنان ترسی از امام بر دل مستکبرین عالم افتاد که در اتوبانهای آمریکا عکسی از امام نصب کرده بودند و در زیر آن نوشته بودند: «برای مبارزه با این مرد با سرعت پایین رانندگی کنید، کنایه از اینکه برای عدم احتیاج به نفت ایران در مصرف بنزین صرفه جوئی کنید. ایشان نسبت به از دست دادن متعلقات خود نیز حزنی نداشت به همین دلیل وقتی خبر شهادت حاج آقا مصطفی را به ایشان دادند فرمودند: «إنا لله و إنا الیه راجعون» و این مصیبت بزرگ را از الطاف خفیه ی الهی دانستند.
امام رضوان الله علیه اهل ذکر بود و دلش به یاد خدا مطمئن بود و این وعده الهی در مورد ایشان مصداق داشت:
الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ﴿۲۸﴾ یکی از مصادیق ذکر الهی نماز است: وَ أَقِمِ الصَّلاَةَ لِذِکْرِی
ملاحظهی کتاب آداب الصلاة حضرت امام انسان را متوجه میکند که نویسنده بهره مند از معارف نماز است که اینگونه عمیق آداب نماز را بیان فرموده اند. امام اهل نماز شب بود از مرحوم آیت الله سید رحیم ارباب نقل شده که میفرمود این قیام به نتیجه میرسد چون پرچمدار آن اهل نماز شب است. امام اهل سحر بود لذا اگر سحری را از دست میدادند بسیار ناراحت میشدند یکی از اساتید از قول آیت الله حسین شب زنده دار نقل میفرمود: «من با مرحوم حاج آقا مصطفی هم بحث بودم روزی برای بحث به منزل ایشان رفتم صدای گریه امام به گوش میرسید وقتی از علت سوال کردم.فرمودند دیشب نماز شب ایشان قضا شده است لذا اینگونه حالشان دگرگون است.»
پنجاه سال نماز شب امام ترک نشد. امام در بیماری و در صحت و در زندان و در خلاصی و در تبعید، حتی بر روی تخت بیمارستان قلب هم نماز شب می خواندند. امام در قم بیمار شدند به دستور اطبا به تهران منتقل شدند، هوا سرد بود و برف میبارید و یخبندان عجیبی در جادهها بود؛ امام چندین ساعت در آمبولانس بودند و پس از انتقال به بیمارستان قلب باز هم نماز شب خواندند. حتی شبی که از پاریس به سوی تهران میآمدند، تمام افراد در هواپیما خوابیده بودند؛ اما تنها امام بود که در طبقه بالای هواپیما نماز شب میخواندند.
آن شخصی که همراه امام بود، نقل میکند که: «من جسارت کردم، گفتم که بروم. ببینم امام در چه حالی است، پلههای هواپیما را گرفتم و رفتم طبقه بالا، وقتی رفتم، دیدم امام نشسته اند و مشغول نمازند، مثل سایر اوقات، اما به پهنای صورت، اشک میریزند و در حال نماز شب هستند.» میگوید: «این حالت امام برای من بسیار جالب بود.» امام حتی در شب پرواز از پاریس به ایران آن هم در چنان شرایطی، نماز شب و حالت نیمه شب را ترک نکردند.
امام اهل ایمان و عمل صالح بود و تبلور این وعده الهی بودند: إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمٰنُ وُدّاً ﴿۹۶﴾ بدرستی کسانی که اهل ایمان و عمل صالح هستند خدای متعال محبت آنها را در قلبها قرار میدهد.
صبح پانزده خرداد ۴۲ وقتی اهالی شهر قم خبر دستگیری امام را شنیدند به خیابانها ریختند و فریاد «یا مرگ یا خمینی» سر میدادند و همان روز در تهران عده بسیاری در خاک و خون غلتیدند و به شهادت رسیدند این محبت عمیق که باعث شد مردم جان خود را در راه این ولی خدا فدا کنند اثر آن ایمان و عمل صالح این مرد الهی بود.
استقبال تاریخی از امام در ۱۲ بهمن ۵۷ و بدرقهی تاریخی امام در ۱۴ خرداد ۶۸ اثر این محبتی بود که خدای متعال در دلها قرار داده بود.
امام اهل استقامت بود و به ربوبیت خدای متعال ایمان داشت لذا خدای متعال ملائکه اش را به یاری او فرستاد و دست غیب در سرتاسر این قیام الهی مشاهده شد مانند جنگ بدر که ملائکه الهی به نصرت مؤمنین آمدند در جریان واقعه طبس خدای متعال با دست غیب خود با با خاک آن ارتش مجهز را زمین گیر کرد و امام فرمودند:
این چه بود که این ملت ضعیف بدون تجهیز، بدون تدریب نظامی را بر این همه قدرتها غلبه داد؟ این جز این بود که رعبی را که خدا در دلهای این سران انداخت، ما را …به رعبی که خدا در قلب اینها انداخت پیروز کرد؟ این جز همان است که در صدر اسلام هم یک عده قلیل را بر عدههای کثیر پیروز کرد، و همچو رعبی در قلبها انداخت که نتوانستند مقاومت کنند در مقابل سی هزار جمعیت عرب، که هر چند تایشان یک شمشیر داشت، و هر چند تایشان یک شتر داشت، و آنها هفتصد هزار جمعیت بودند که شصت هزارشان طلیعه بود و غلبه کردند اینها بر آنها، چه بود؟ این جز این بود که یک دست غیبی در کار است؟! نباید بیدار بشوند آنهایی که توجه به معنویات ندارند و به این غیب ایمان نیاوردهاند؟ نباید بیدار بشوند؟ کی این هلیکوپترهای آقای کارتر را که میخواستند به ایران بیایند ساقط کرد؟ ما ساقط کردیم؟ شنها ساقط کردند، شنها مأمور خدا بودند، باد مأمور خداست، قوم عاد را باد از بین برد. این باد مأمور خداست، این شنها همه مأمورند.
امام وعدهی دیگری که همه مؤمنین منتظر آن هستند و آن غلبه مستضعفین بر مستکبرین است که ان شاء الله با ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به تحقق نهایی میرسد. انقلاب اسلامی امام خمینی بخشی از تحقق این وعده الهی بود و امیدواریم مصداق این روایت امام باقر علیه السلام امام خمینی و یاران ایشان باشد. الغیبة للنعمانی؛ النص؛ ص ۲۷۳
أَبِی خَالِدٍ الْکَابُلِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ: کَأَنِّی بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشْرِقِ یَطْلُبُونَ الْحَقَّ فَلَا یُعْطَوْنَهُ ثُمَّ یَطْلُبُونَهُ فَلَا یُعْطَوْنَهُ فَإِذَا رَأَوْا ذَلِکَ وَضَعُوا سُیُوفَهُمْ عَلَی عَوَاتِقِهِمْ فَیُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ …وَ لَا یَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَی صَاحِبِکُمْ قَتْلَاهُمْ شُهَدَاءُ أَمَا إِنِّی لَوْ أَدْرَکْتُ ذَلِکَ لَاسْتَبْقَیْتُ نَفْسِی لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ. [۲]
ابوخالد کابلی از امام محمد باقر علیه السلام نقل میکنند: کأنّ می بی نم قومی از مشرق زمین را که در طلب حق قیام میکنند اما به آن نمی رسند مجدداً تلاش میکنند اما به آن نمی رسند وقتی این حالت را مشاهده میکنند شمشیرهای خود را از غلاف خارج میکنند و روی دوش خود میگذارند ظاهراً این بیان حضرت کنایه از آمادگی صد در صد ایشان برای طلب حق است در این هنگام به هدف خود می رسند و این پرچم را به دست کسی نمیدهند مگر به دستان صاحب زمانتان کشتههای ایشان شهید هستند. بدانید اگر آن زمان را درک کنم جان خود را حفظ میکنم برای صاحب این امر امام زمان علیه السلام.
ان شاء الله روزی پرچم این نظام مقدس توسط رهبر فرزانه انقلاب تقدیم به محضر با عظمت امام زمان علیه السلام شود.
[۱] مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الأنوار (ط - بیروت) - بیروت، چاپ: دوم، ۱۴۰۳ ق.
[۲] ابن أبی زینب، محمد بن ابراهیم، الغیبة للنعمانی - تهران، چاپ: اول، ۱۳۹۷ ق.
*استاد حوزه علمیه امام خمینی (ره)
نظر شما