۱۳ خرداد ۱۳۸۶، ۹:۵۴

شلایرماخر و دغدغه فهم "دیگری"

شلایرماخر  و دغدغه فهم "دیگری"

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: جریان هرمنوتیک با دو رویکرد شناخته می‌شود. یکی دفاع از علوم انسانی در کنار علوم طبیعی است و دیگری رویکرد فهم انسانها و فرهنگهای دیگر. در این مقال دغدغه‌های شلایرماخر به عنوان یکی از هرمنوتیسینهای معروف در باب فهم انسانها و فرهنگهای دیگر بسط می‌یابند.

به گزارش خبرنگار مهر، از یکسو دلبستگی‌ای به علوم انسانی و تمایل به دفاع از وحدت این علوم به عنوان علمی متمایز از علوم طبیعی مطرح است. از سوی دیگر توجهی عمیق به مشکل موجه کردن متونی که از گذشته در اختیار ما قرار دارند وجود دارد. اینها دو خط موازی اند که بر طبق آنها هرمنوتیک مدرن شکل می گیرد. اگر بخواهیم دقیق سخن بگوییم در این نقطه است که این دو گرایش ظاهر می شوند و به صورت متقابل همدیگر را مطلع می کنند که ما با تلاشهای نخستین برای تدوین هرمنوتیک فلسفی جدی ای روبرو هستیم. این امر در دوره ای از رومانتیسیسم و ایدئالیسم آلمان رخ می دهد. هردر، برادران اشلگل و نووالیس همه در این بستر مهمند. همچنین پیش زمینه ای فلسفی که به وسیلۀ کانت و هگل هم ارائه می شوند بسی مهمند. با این همه این شلایرماخر است که همه این جریانات را به هم پیوند می دهد و تصوری منسجم از هرمنوتیکی کلی و جهانشمول ارائه می نماید. این هرمنوتیک البته به نوعی خاص به کتبی چون انجیل یا کتب باستانی مربوط نیست بلکه به معنای زبانشناختی در معنای عامش مرتبط است.

شلایرماخر از سال 1805 به بعد هرمنوتیک را در دانشگاههای هال و برلین تدریس می کرد. با این همه او که پیرو فلسفه کانت بود هرگز یک کانتی تمام عیار به حساب نمی آمد. او بر منابع روش شناسی لایب نیتز نیز مسلط بود ، به فلسفه هویت شلینگ و همچنین تجربه گرایی انگلیسی نیز علاقمند بود. با وجود این، پرسش کانتی مقبولیت و توجیه، محوراصلی هرمنوتیک وی قلمداد می شود.

بر طبق نظر شلایرماخر فهم فرهنگهای دیگر چیزی نیست که ما بتوانیم مدعای آن را داشته باشیم. فهم دیگران با گشودگی نسبت به این واقعیت صورت می گیرد که آنچه به نظر عقلانی است یا موجه است ممکن است چیزی کاملاً غیرآشنا را در برگیرد. این گشودگی فقط تا جایی ممکن است  که ما به صورت مدون در پیش داوریهای هرمنوتیکی خودمان تأمل کنیم.  شلایرماخر از این نکته تحت عنوان امری منقبض کننده که مخالف فعالیت هرمنوتیکی آسانگیر است یاد می کند. با این همه یک فعالیت هرمنوتیکی دقیق که شلایرماخر همیشه بر آن تأکید می کند نمی تواند فهمی دقیق و منصفانه را تضمین نماید. اما او تصور می کند که کمکی غیرقابل جبران برای آن است. این ممکن است به هرمنوتیسین کمک کند که بر گرایشش بر فیلتر کردن سخن دیگران یا نوشته های دیگران از طریق چارچوب فرهنگی، الهیاتی یا فلسفی ذهن خودش جلوگیری به عمل آورد.

این نکته صرفاً برای فهممان از فرهنگهای دیگر به کار نمی رود چرا که بر طبق نظر شلایرماخر همۀ کاربردهای زبان در جایی بین فردیت افراطی و جهانشمولییت افراطی قرار گرفته اند. هیچ یک از این دو رویه هم در شکل خالص و نابش موجود نیست. همۀ کاربردهای زبانی به دستور زبان و زبانی صوری و مشترک ارجاع می دهند با این همه ما این منابع مشترک را در اشکال کم و بیش فردی شان به کار می گیریم. آنچه بیشتر فردی است در شعر متجلی است و آنچه کمتر فردی است در گفتمان علمی فی المثل گفتگوهایی در باب هوا. با این همه فردیت کاربرد زبان به لایه غیرقابل دسترسی و درونی ذهن اشاره نمی کند. این امر به چیزی مانند سبک ، صدا یا جزء بودن زبان انگونه که به کار می رود و استعمال می شود اشاره می کند.

برای فهم معنای سخن یا متون فرد دیگر انسان باید بر همۀ جنبه های استفاده زبانی اش تأکید کند همچنان که باید بر منابع مشترک دستور زبان و نحو و کاربردهای جزیی آن تأکید ورزد. شلایرماخر به این نکته به یکی از وظایف ترکیب دستور زبان و تفسیر فنی می اندیشد. با این همه قاعده ای موجود نیست که این ترکیب را فراچنگ اورد. به جای این انسان باید این متن را با متون دیگر همان زمان به مقایسه نشیند شاید هم از همان نویسنده تا وحدت کاری مشخص را به معرض نمایش بگذارد. شلایرماخر مانند اشلگل و دیگر فیلسوفان زمان خود از این نکته به عنوان قابلیت برای پیشگویی سخن می گوید  "قابلیتی برای حرکت از جزء به کل بدون کمک از قواعد یا آموزه های کلی". تنها با ترکیب رویکرد تطبیقی بدون فرضیه سازی خلاقانه می توان فهمی بهتر را فراچنگ آورد.

با این همه فهم بهتر به هیچ پیش فرضی در باب فهم کامل اشاره نمی کند. اینکه خطر فهم اشتباه هست نیز بدان معنا نیست که گونه ای از خودبیگانگی کامل موجود باشد. ما بالاخره با انسانها ارتباط برقرار می کنیم و این بدان معنا است که فهم هرگز پایان نمی پذیرد. همیشه امری باقی می ماند که جا را برای ادامه پی جویی چشم انداز هرمنوتیکی باقی می گذارد.

این ایده ای کاملاً مهم در چرخش هرمنوتیکی است  که با تأکید بر فردمحوری کاربرد زبان ترکیب می شود و همین  شلایرماخر را به عنوان یکی از چهره های مطرح هرمنوتیک برای نسب بعدی معرفی می نماید. این نسل بعدی هرمنوتیسینها بر روش شناسی علوم انسانی عطف توجه نشان می دهند یا به زبان کانت آنها به نقد عقل تاریخی توجه می نمایند. 

کد خبر 496442

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha