به گزارش خبرنگار مهر، چند روز پیش در گروه واتس آپی تاریخ شفاهی جامعه شناسی به مدیریت تقی آزادارمکی استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران بحثی میان چند تن از اساتید مطرح جامعه شناسی ایجاد شد که مطالعه آن خالی از لطف نیست و مسلماً فواید زیادی برای علاقه مندان به مباحث جامعه شناسی دارد. در ادامه گزارشی از این جدال قلمی را با هم میخوانیم:
سید سعید زاهدزاهدانی استاد دانشگاه شیراز، در یادداشتی که در گروه واتس آپی تاریخ شفاهی جامعه شناسی منتشر شد با طرح این پرسش که چه چیزی علم جامعهشناسی را در جامعه ما تهدید میکند؟، پاسخ داد: به نظر میرسد علم جامعه شناسی از جانب دو نوع تفکر در جامعه ما تهدید میشود: اول کسانی که این رشته را مانند علوم تجربیِ دقیقه، تصور میکنند و دوم، دیگرانی که جامعه ما را، به هر علتی بی نیاز از این علم رشد یافته در غرب میانگارند. گروه اول، میخواهند همان گونه که فیزیک و شیمی از غرب آمد و با تکنولوژی منبعث از آن، بسیاری از مسائل ما حل شد، علوم اجتماعی و انسانی رشد یافته در فرهنگ غرب هم بیاید و بدون هیچ تغییری در جامعه کاربردی شود و مسائل ما را حل کند. غافل از اینکه اگر اندکی از جامعه شناسی معرفتی و جامعه شناسی علم اطلاع داشته باشیم، میدانیم که کلیه علوم در زمینه فرهنگ به وجود می آیند و رشد مییابند و به خصوص علوم اجتماعی و انسانی بار فرهنگی بسیار زیادی دارند، یعنی همان طور که وقتی میخواهیم از تستهای هوش و شخصیت و غیره استفاده کنیم، آنان را منطبق بر فرهنگ خود میکنیم تا از آنها جواب معنیدار بگیریم، علمی نظیر علم جامعه شناسی را هم باید منطبق بر فرهنگ خود کنیم تا بتوانیم از آن پاسخ معناداری برای حل مسائل خویش دریافت کنیم.
وی افزود: برای مثال به گفته برخی طبقه اجتماعی تعریف شده در علوم اجتماعی رایج، در جامعه ما با آن خصوصیات، یافت نمیشود. از این رو میتوانیم بگوئیم تا به اصطلاح، علم جامعه شناسی تحول نیابد و به تعبیری، بومی نشود، کاربردی نمیشود و قادر به حل مسائل ما نخواهد بود. بنابراین کسانی که به علم جامعه شناسی وارداتی به شدت وفا دارند و راضی نیستند که نقطه و واو آن هم تغییر کند، در واقع مانع ورود این علم در جامعه ما هستند. در مورد گروه دوم باید گفت که غافلند از اینکه هیچ انسانی از علوم انسانی و اجتماعی بی نیاز نیست. اگر این دسته از علوم را به صورت علمی و سیستماتیک نیاموزیم مجبوریم به صورت تجربی و سعی و خطا مسائل انسانی و اجتماعی خود را حل کنیم. به این ترتیب، با توجه به جریانات جهان پیچیده امروز از حل ابتداییترین مسائل خویش هم واخواهیم ماند. از این رو به نظر میرسد این دو نوع تفکر را میتوانیم از موانع رشد و به کارگیری علم جامعه شناسی در ایران قلمداد کنیم.
حمیدرضا جلایی پور، نخستین کسی بود که به این یادداشت پاسخ داد و نوشت: جناب زاهد عزیز. سلام و احترام. رشته جامعهشناسی و مطالعات آن در سطح جهانی یک «بافت یکپارچه» نداشته و ندارد حداقل با کمک از تقسیمبندی هابرماس جوانتر (قبل از کنش ارتباطی) میتوان گفت: جامعه شناسی ریشه در سه سنت مطالعاتی در این رشته دارد- سنت علمی تجربی، سنت تفسیری- تأویلی و سنت انتقادی. ما هم در ایران به هر سه سنت مطالعاتی در جامعه شناسی نیاز داریم، حتی میتوان با تقسیمبندی اخیر بورووی نزدیک شد و گفت: ما به هر چهار شاخه جامعه شناسی و با سیادت اولی نیاز داریم- جامعه شناسی آکادمیک، کاربردی - سیاستی، انتقادی و مردممدار. به نظر من یکی از عللی که جامعه شناسی را در ایران تهدید میکند: «مطالعهنکردن یا پژوهش نکردن» صریح و بامعنا (با استفاده از تجربه سنتهای موجود در جامعه شناسی) در موضوعات و مسائل مشخص ملی است و به جای پژوهش به تالیفات و گردآوریها بسنده کردن است. سپاس فراوان
زاهد هم در پاسخ جلایی پور اظهار کرد: جناب آقای جلایی پور عزیز، سلام بر شما. خوشحالم که بالاخره در این گروه دو نفری هستیم که پینگ پنگی بحث میکنیم و من از شما چیز میآموزم. من هم مانند شما معتقدم که نباید به تألیف و گردآوری و حتی ترجمه بسنده کرد. علاوه بر آنها معتقدم پیروی بی چون و چرا از سنتهای موجود هم مشکل ما را حل نمیکند. هم گزارههای خرد و هم کلان رنگ و بوی فرهنگی دارند، حتی منطقها هم میتوانند رنگ و بوی فرهنگی داشته باشند. من منتظرم روزی، به جای هابرماس و براووی نام جناب جلایی پور را در نظریه پردازی و بررسی مسائل ملی ببینیم.
وی افزود: در مسائل ملی حتماً باید نظریه پردازی بومی داشته باشیم؛ چه در سطح خرد و چه در سطح کلان. نه اینکه نباید هابرماس و دیگران را خواند و آموخت. بلکه معتقدم نباید به آنان بسنده کرد و پیروی بی چون و چرا داشت. دسته بندیها و جمع بندیهای آنان محصول اطلاعات خردی است که از جامعهی خودشان به دست آورده اند.
جلایی پور هم در پاسخ به زاهد نوشت: ممنون عزیز. ۱) اینکه فرمودید نباید به هابرماس بسنده کرد کاملاً صحیح هست. خوشبختانه رشتهها و مطالعات علمی نمیتوانند در سیطره «اشخاص» قرار بگیرند. مرحوم اریک بک کارهای هابرماس استاد خود را در آلمان به نقد مشخص تجربی کشید و همین گیدنز، پارسونز را نقد بیامان کرد و به همین دلیل در کمبریج، قبل از اخذ مدرک ی، مشغول تدریس شد.
۲) من هم به مسائل ملی به اندازه وسعم توجه داشته و دارم (مثل مسأله اقوام- کردستان-، چرایی برآمد جریان اصلاحی متأخر در ایران، چرا اهداف انقلاب اسلامی از منظر حکمرانی پس از چهار دهه هنوز به ثمر نرسیده است؟ و مسائل دیگر). ولی این مطالعات را من به عنوان یک علاقمند به رشته جامعه شناسی در کنار صدها محقق علوم اجتماعی دیگر (نه به عنوان یک استاد جامعه شناسی) انجام دادهام و امیدوارم همیشه حد خود را بشناسم.
۳) منظورم از تحقیقاتی که به مسائل ملی توجه دارند و به رونق جامعه شناسی و علوم اجتماعی کمک میکنند کارهایی مثل کتاب اقتصاد سیاسی کاتوزیان و یا کتاب ایران بین دو انقلاب آبراهامیان از نسل قدیم و کتاب ناسیونالیسم ایرانی رضا ضیاءابراهیمی از نسل جدید است.(یا اینکه توجه محمد فاضلی به مسائل سیاستی جامعه ایران از منظر جامعهشناختی، مغتنم است).
۴) در ضمن اینکه جامعه ایران، مثل دهها جامعه دیگر، هابرماس ندارد را عیبی برای جامعه شناسی ایران نمیدانم. ایران در شرایط «تمهید علوم اجتماعی» است و ظهور دانشمندان بزرگ و جهانی در هر شرایطی ممکن نیست و سفارشی نیست، ولی ما هم قانعیراد داشتیم که نقشش در رواج بینش جامعه شناسی در حوزه عمومی مؤثر و خوب بود.
۵) متأسفانه دیدیم سه دهه هست که از بالا سفارش به علوم اجتماعی و نظریهپردازی بومی شده ولی بیشتر بودجه هزینه شده و دستاورد جهانی و وطنی نداشته است. فقط عدهای زیر این شعار بدون احراز معیارهای عرفی علمی به مشاغل علمی رسمی مشغول شدند، حتی در شرایط فعلی، زیر فشار همین بومیسازی، فارغالتحصیلان جوان برجسته در دانشگاههای مادر مثل نصر اصفهانی و حسام سلامت و دیگران نتوانستند به هیئتهای علمی راه پیدا کنند. سپاس فراوان
علی محمد حاضری استاد دانشگاه تربیت مدرس هم وارد این بحث شد و نوشت: سلام. جناب جلایی پور، مطلب آقای زاهد لزوماً بوی دفاع از آنچه شما آن را نقد کردید نمیداد، مگر انکه شما فرمایش ایشان را بهانه برای طرح نقد خود قرار داده باشید، یا با قرائنی دیگر آقای زاهد را مدافع دیدگاهی که نقد کردید بشناسید، اما در این بیان خاص ایشان چنین تصریحی دیده نمیشد.
جلایی پور در پاسخ حاضری نوشت: همین طوره. خوشبختانه زاهد با نقدشون شرایطی فراهم کردند که من هم نکتهام را بگویم. ممنون از توجهتون.
نعمت الله فاضلی عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی دیگر استادی بود که وارد بحث شد و گفت: سلام خدمت دوستان عزیز، از نکاتی که نوشتید آموختم. به نظر من یکی از ضعفهای بزرگ علوم اجتماعی در ایران «ضعف تألیف» است. ما نویسنده در علوم اجتماعی دانشگاهی نداریم. نویسنده ای که صاحب سبک باشد، اما مشکل اساسیتر اینست که در آموزش علوم اجتماعی توجه عمیق به اهمیت نوشتن و زبان نمیدهیم. تحقیقات دانشگاهی علوم اجتماعی از فقر نوشتن عمیقاً رنج میبرد.
آزادارمکی استاد دانشگاه تهران هم پیرو تأیید سخنان فاضلی گفت: جامعه شناسی در ایران از فضاها و عرصههای متعدد رنج میبرد. اول فقدان تنظیم رابطه با دیگریهایش و تقسیم کار با همراهانش. دوم ضعف ساختاری در تقسیم کار درونی: منظورم پیوند و گسست بین حوزههای متعدد درون جامعه شناسی است. سوم، بلاتکلیفی کنشگر جامعه شناسان و امیدبخشی بین ساحت روشنفکرانه با علمی و بروکراتیک و سیاستی و خدمتی. چهارم، مشکل در پیوند جامعه شناسی با سازمانهای همراه چون پژوهشی و انتشاراتی، و پنجم، نابسامانی هویت تعین بخش جامعه شناسی و جامعه شناسان و …. تقلیل مسائل کلان و ساختاری این علم به دوگانههای همانند خودی و غیرخودی و… رنج آور است تا آگاهی بخش. امروز درباره تاریخ شفاهی با فرهنگ ارشاد گفتگو کردیم که [ایشان را] مصداق جامعه شناسی پرهیزکار و عالم میشناسیم. دفاع از زبان جامعه شناسی میکرد و مدعی است تمام عمرش را در سامان زبان جامعه شناسی گذرانده است. او مصداق عینی گم شده فاضلی است.
زاهد در پاسخ جلایی پور نوشت: من هم متشکرم از بذل توجه شما. ۱ - در مورد بند یک فرمایشتان، اینکه جامعه شناسی غرب زنده است و در حال پویایی، کاملاً درست است، اما فرقی نمیکند ما به کدام نسل از آنان تأسی کنیم. مسئلهای که من مطرح نمودم نفی تأسی بی چون و چرا به همه اندیشمندان آنان است. باز تأکید میکنم، منظور من نفی به طور کلی آنان نیست.
۲ - در مورد بند دوم، ضمن تقدیر از فعالیتهای شما، معتقدم اگر در جامعه علمی جامعه شناسی، با یکدیگر گفتگو کنیم و هم افزایی داشته باشیم به جایی خواهیم رسید. به عوض اینکه به بخشهای ضعیف افکار یکدیگر بپردازیم، که لامحاله در همه وجود دارد، اگر نقطههای قوت را تشدید کنیم میتوانیم یک بنای محکم بسازیم. علم یک تولید اجتماعی است نه فردی. اگر افراد نقدها را به شخص خود نگیرند و به مطلب ارائه شده وارد بدانند، به نظرم بسیاری از سو تفاهمها که مانع هم افزایی است از بین میرود.
۳ - در مورد بند سوم همان طور که در بالا آمد به نظر من فقط تشویق نویسندگان کافی نیست. باید همگی هدیه نقد منصفانه به یکدیگر بدهیم تا هم افزایی حاصل شود.
۴ - بند چهارم را نمیتوانم درک کنم. اگر ما هابرماس نداریم شاید لزومی هم ندارد که داشته باشیم. اصلاً چه شرافتی خواهد بود اگر هابرماس داشته باشیم. مثلاً اگر ما جلال آل احمد یا شریعتی یا مطهری و یا … داریم چرا به آنها توجه لازم نمیکنیم و با نقدهای منصفانه، پیگیر این نوع اندیشه ورزان بومی و ساختن ساختمان علم اجتماعی خودمان، با الهام گرفتن از رویکرد آنان، که مسلماً بی ایراد هم نیست، نمیشویم؟!
۵ - بند پنجم را بیشتر در مورد سیاست گذاری علمی کشور می بینم که مسلماً من هم به آن نقدهای بسیار دارم. اما به نظر من، در هر حال همین شرایط سیاسیِ فرهنگی، امکان کار بیشتری از آنچه انجام میدهیم به ما میدهد. تک تک کارهای ارزشمندی صورت گرفته. لازم است این کارهای فردی در یک فضای معقول، اجتماعی شوند.
زاهد در پاسخ به اظهارات فاضلی، ضمن تأیید دیدگاه او نوشت: سلام بر فاضلی عزیز. ضعف نوشتن و ضعف خواندن! به نظر میرسد فقط میل داریم بنویسیم و کمتر یکدیگر را بخوانیم!
فاضلی هم در پاسخ اظهارات زاهد گفت: سلام و سپاس آقای زاهدی عزیز. بله، با «فقر خواندن» هم روبروئیم. به ویژه فقر خوانش. اینکه روابط بینامتنی و بین الاذهنی میان ما فقیر است. فقر شدید. کاملاً زیر خط فقریم!!
نعمت الله فاضلی در برابر دیدگاههای آزادارمکی هم نوشت: سلام آقای آزاد عزیز. کاملاً موافقم با جناب عالی. استاد ارشاد، واقعاً پرکار و خلاق هستند و تسلط عالی به زبان و ادبیات فارسی دارند. نثر ایشان سلیس و زیباست. چند روز پیش با او تماس گرفتم و از زحمات شأن صمیمانه تشکر کردم.
زاهد هم درباره سخنان آزادارمکی گفت: جناب آقای آزاد! مسلماً قصد گیج کردن ما را ندارید! از شوخی که بگذریم، باید همین گونه که جنابعالی مطرح فرمودید، لیست همه فرضیههای محتمل از علل رشد نیافتگی جامعه شناسی در ایران را به دست دهیم و یکی یکی مورد نقد و بررسی عالمانه قرار دهیم. فرار از هر یک از احتمالات ممکن است نتیجه کار ما را ناقص کند. پاسخ عالمانه به آنان خیال همگی را راحت میکند.
نعمت الله فاضلی هم در پاسخ زاهد نوشت: با این دیدگاه آقای زاهد هم کاملاً همدلی دارم که نقاط قوت کارهای همکاران را ببینیم و به قول ایشان آنها را تشدید و تقویت کنیم. ما بیشتر با سکوت در برابر کارهای یکدیگر باعث تضعیف کلیت علوم اجتماعی و تحقیر هم شده ایم.
زاهد در تأیید حرفهای فاضلی گفت: متأسفانه به متفکرین تنها در جزیره خود، تبدیل شده ایم.
فاضلی تأکید کرد: من به اندازهای که توان داشتم تلاش کردم در چند سال گذشته پروژهای اجرا کنم و در آن نوشتههای برخی همکاران مانند آزاد، افروغ، جلایی پور، توفیق، قانعیراد و … را بخوانم، نقد کنم و به صورت کتاب سه جلدی چشم اندازهای فرهنگ معاصر ایران امسال چاپ کنم. ما شدیداً به این گونه کارها نیازمندیم.
زاهد گفت: به نظرم راه برون رفت از این وضعیت، میتواند نقد منصفانه از یک طرف و نقد را به شخص خود نگرفتن و به کار وارد دانستن از طرف دیگر باشد.
جلایی پور در ادامه بحث، در مقابل حرفهای زاهد گفت: زاهد عزیز با پنج بند شما همراهم. فقط به یک نکته اشاره کنم. این درسته ما در ایران در صد و پنجاه سال از حیث روشنفکری (از آخوندزاده تا آلاحمد و بعد شایگان) و خصوصاً از حیث اصلاحگری و احیاگری دینی (نواندیشی دینی) صاحب سبک بودیم و سرآمدانی داشته و داریم. از اسدآبادی، تا بازرگان، شریعتی، مطهری تا شبستری و سروش. ما در این زمینه واقعاً مکتب ایرانی داریم. بحث من این بود که ما جامعه شناس ایرانی که در سطح جهانی جامعهشناسیاش مورد ارجاع باشد (مثل مرتون، هابرماس و جفری الکساندر و دیگران) نداریم، ولی این اشکالی نیست. اگر تحقیقات واقعی جامعه شناسی را استمرار بدیم (نه آرشیوی-ارتقایی)، اگر امکان تبادل با دانشگاههای جهان فراهم شود (و افراد اتهام جاسوسی نخورند) و اگر به نسل جوان فارغالتحصیلانی که قوه تجزیه و تحلیل دارند اجازه رشد بدهیم، انشاء الله به آنجا هم میرسیم، چند دهه کار میبرد. سپاس فراوان
زاهد خطاب به فاضلی در مورد اثر جدیدش گفت: آقای فاضلی! کتاب سه جلدی چشم اندازهای فرهنگ معاصر ایران، حتماً کاری خواندنی است.
زاهد در پاسخ جلایی پور هم تصریح کرد: تشکر از همدلی شما. نظر من هم همین است که از دل همین به قول شما مکتب ایرانی، جامعه شناسی ایرانی درآید. خود شما تخصص جامعه شناسی سیاسی دارید. برای اینکه کارهای ما مورد توجه دانشگاههای جهان واقع شود فقط مشکل و مانع، علمی مطرح نیست.
علی یعقوبی هم وارد بحث شد و گفت: با سلام، مطالب ارزنده دوستان آموزنده بود. به عنوان شاگرد جامعه شناسی بر این باورم تا رشتههای همجوار دیگر از قبیل فلسفه، نقد ادبی، اقتصاد و… و حتی علوم پایه در ایران رشد نکنند، جامعه شناسی رشد نخواهد کرد. بین دانشها همتنیدگی و شباهتهای خانوادگی در معنای ویتگنشتاینی وجود دارد که با یکدیگر بده بستان دارند. علل توفیق نسبی برخی از قبیل شریعتی، جلال، سروش و… در این است که آنها مفاهیم مرتبه اول (جهان محلی) در معنای گیدنزی را وقوف داشتند و در تحقیقاتشان استفاده میکردند ولی معضل جامعه شناسان ایرانی این است که صرفاً از مفاهیم مرتبه دوم (مفاهیم و استعارههای جامعه شناسان غربی) استفاده میکنند، البته اشکالی ندارد ولی مشکل این است که در همین جهان باقی ماندند. با فاضلی موافقم اصلاً کتابهای تألیفی ما را نمیتوان خرید، چون چیزی برای گفتن نداریم.
ابوالفضل آقابابا هم در ادامه این گفتوگوهای مکتوب نوشت: اما احساس میکنم ایده اسلامی سازی و بعدها بومی سازی جامعه شناسی حسابی در دل و جان همه نفوذ کرده است. باید به آیت الله مصباح بابت این پیروزی تبریک گفت. احسنت. همیشه اگر صبر کنی و البته قدرت بی حد و حصر هم در دستت باشد ایده ات حتماً جا باز میکند. جامعه شناسی را که نباید اسلامی و مسیحی و بومی کرد. جامعه شناسی را باید در خدمت فهم و سپس حل مسائل بومی به کار گرفت.
علی محمد حاضری استاد دانشگاه تربیت مدرس هم در ادامه گفت: سلام آقای آقابابای عزیز، واقعاً باید حساب اسلامیسازی با بومیسازی را از هم متمایز کرد، کدام جامعه شناس معتبر را میشناسید که به نحوی جامعه شناسی بومی فرهنگ، تاریخ و جامعه خود را بازتاب نداده باشد.
زاهد هم در اظهارنظری نوشت: سلام جناب یعقوبی عزیز. عرض بنده هم همین بود که اگر با رویکرد به قول جلایی پور مکتب ایرانی، به دنبال فهم مسائل اجتماعی خود باشیم، همان طور که فرمودید به توفیقهایی دست خواهیم یافت.
حمید عباداللهی هم وارد بحث شد و گفت: با سلام خدمت همکاران و بزرگان. سوال بنده این است که این بحث به چه نحوی با بحث تاریخ شفاهی جامعه شناسی مرتبط است؟ مگر نه آنکه هدف این گروه واتساپی پیشبرد بحث تاریخ شفاهی جامعه شناسی است.
ابوالفضل آقابابا در پاسخ به اظهارات آقای حاضری گفت: سلام خدمت استاد عزیز جناب آقای حاضری بزرگوار. درست میفرمائید، اما نه از طریق بومی سازی جامعه شناسی بلکه از طریق فهم جامعه شناسانه مسائل بومی. به اصطلاح اینها «تومنی نه زار تفاوت دارن.»
زاهد در پاسخ سوال آقای عباداللهی که موضوع بحث را با موضوع گروه ناهماهنگ میدانست، گفت: سلام خدمت عباداللهی عزیز. گروه تاریخ شفاهی جامعه شناسی در ایران است.
حاضری هم افزود: سلام جناب آقابابا، به عقل ناقص بنده که تومنی دو سه ریال بیشتر فرقش فهمیده نمیشه، این را بگذارید به حساب بدفهمی من.
عباداللهی در ادامه گفت: بله، ولی چه ربطی به بحثهایی دارد که دارد پیش میرود؟ به نظرم مهمترین بحثی که باید در اینجا طرح شود، رویکردها در تاریخ شفاهی و یاری گرفتن از آنها برای پیشبرد بهتر پروژه تاریخ شفاهی جامعه شناسی در ایران آیت است.
زاهد اظهار کرد: در مورد مسائل جامعه شناسی در ایران بحث میشود. آیا چیستی، چرایی و چگونگی جامعه شناسی در ایران در این موضوع نمی گنجد؟
عباداللهی پاسخ داد: به نظر من نخیر!
عباداللهی هم در ادامه سخنانش در مورد موضوع گروه گفت: البته باید دوستانی که این پروژه را پیش میبرند مباحث را هدایت کنند. این نظر بنده (که جز این دوستان نیستم) هست و ممکن است اشتباه کنم. اگر بتوانیم حول وحوش و سمت وسوی انجام این پروژه را بیشتر روشن کنیم مفید خواهیم بود.
علی یعقوبی هم طی اظهار نظری گفت: یکی از موانع تفکر علوم اجتماعی در این است تصور میکنیم امورات پراکنده و بی ربط است، ولی این کاملاً ساده انگارانه است باید از جامعه شناسان غربی به خوبی بیاموزیم که چگونه امورات به ظاهر پراکنده و بی ربط برساخت میشوند و انسجام ایجاد میکنند و خلاقیت مفهومی و نظری پیدا میکنند.
عباداللهی گفت: مثلاً از نظر بنده، این سوال میتواند مطرح شود که آیا این پروژه فقط باید شامل مصاحبه باشد؟ آیا تهیه و مطالعه اسناد هم جز پروژه است؟ در مصاحبهها مقولاتی که میبایست حول و حوش آن مصاحبهها متمرکز شود چیست؟
آزادارمکی پاسخ داد: پروژه نمیتواند فقط شامل مصاحبه باشد. اسناد مهمترین بخش این نوع فهم است، همان طور که بیان زوایای ناگفته آن به واسطه کنشگران آن.
سید حسن حسینی هم طی اظهار نظری گفت: جناب حاضری عزیز، یعنی می فرمائید، دورکیم، وبر، پارتو، پارسونز، مرتون، و… جامعه شناس بومی، فرانسوی، آلمانی، ایتالیایی، آمریکایی و… بوده اند؟!
حمید عباداللهی اظهار کرد: آیا مکانهای خاطره / حافظه هم در مصاحبهها مورد توجه قرار میگیرند؟ اگر مصاحبهها در چنین مکانهایی (مانند دانشکده بهارستان) اتفاق بیفتند (از زاویه بحث انرژی عاطفی که کالینز در بحث جامعه شناسی علم مطرح میکند) میتواند غنای مصاحبهها را بیشتر کند و زوایایی جدید از تاریخ جامعه شناسی در ایران را روشن سازد؟ مثال دیگر دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد و کلاسهایی است که برای مثال شریعتی در آنجا کلاسهای پرشورشان را برگزار میکردند. مصاحبههای مجازی با عالمان علوم اجتماعی ایرانی خارج از کشور (مانند احمد اشرف) جز برنامه است؟
یعقوبی هم طی اظهار نظری در پاسخ به زاهد گفت: سلام زاهد گرامی، هرچه نامش را بگذاریم مهم نیست. این همان چیزی است که پوپر از آن به جهان دوم، گیدنز مفاهیم مرتبه اول، کالینز موقعیتهای محلی نامگذاری میکند. شاید گروه تاریخ شفاهی جامعه شناسی تا حدودی بتواند در ساخت مقولات و مفاهیم جامعه شناسی کمک کند یا آن استعارهها و مفاهیم را احضار کند.
عباداللهی نوشت: در ضمن، پیشکسوتان دانشگاههای شهرستان هم جز مصاحبه شنوندگان هستند، برای مثال خارابی یا حریری هر کدام میتوانند اطلاعات گرانبهایی در خصوص جامعه شناسی در گیلان و آذربایجان ارائه دهند.
حاضری در پاسخ سیدحسن حسینی نوشت: جناب حسینی عزیز، اگر هریک از ما یک دهم آنها بتوانیم آرا و نظریات و تلاشهایمان رنگ مختصات و شرایط اجتماعی جامعه خودشان را بازتاب وانعکاس دهد، کلاهمان را از باب بومی گرایی به عرش انداخته ایم.
محمدباقر علیزاده اقدم هم گفت: با سلام و احترام به همه همکاران، من فکر میکنم نظام دانشگاهی ما به جای تربیت جامعه شناس، معلم جامعه شناسی تربیت میکند. حس جامعه شناس بودن به فارغ التحصیلان دمیده نمیشود و بیشتر از آنکه درگیر جامعه باشیم درگیر مطالب جامعه شناسی و روشها و نظریههایش هستیم و به نوعی دچار مناسک گرایی شدیم.
بهرام قدیمی، دانشیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات هم اضافه کرد: با سلام در فهم مسائل اجتماعی ایران به ورزش هم میشود از دید جامعهشناسی ورزش هم نگاه کرد به علتهای اعدادی و زمینهای مثل ساخت استادیوم آزادی و امجدیه و باشگاه انقلاب و غیره و انتخاب رشته ورزشی بر مبنای عادت واره و سبک زندگی و سرمایه اقتصادی و جهت یابی فرهنگی و معلول جامعه ورزشی که سالیان سال از این امکانات استفاده میکنند، پس افرادی که علت زمینهای مفید هستند در هر حوزهای به صورت کاربردی ماندگارند.
زاهد خطاب به یعقوبی گفت: سلام مجدد بر شما. در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد. بالاخره باید مفاهیم اصیل منطبق بر فرهنگ و واقعیتهای جامعه خودمان را پیدا کنیم و بپرورانیم تا کارایی علم جامعه شناسی تحقق یابد.
محمد سیدمیرزایی هم طی سخنانی گفت: با این روالی که مباحث دنبال میشود دستیابی به نتیجه را سخت نشان میدهد جوهر مباحث نشان از آن دارد که دور خود پیچیدن و تکرار او چه گفت؟ این چه گفت؟ همچنان ادامه دارد، آنچه باید به دنبالش بود در شرایط سیاسی - فرهنگی موجود بعید بنظر میرسد.
مهران سهراب زاده عضو هیأت علمی دانشگاه کاشان هم طی اظهارنظری گفت: سلام همکاران خوب و عزیز. چند نکته را به عرض میرسانم. اول اینکه بسی مایه خوشحالی است که تنی چند از جامعه شناسان باب گفتگو با یکدیگر را گشوده اند. نکته دوم محور بودن یک موضوع است که نمی دانم چگونه بر سر آن اتفاق نظر ایجاد شده است؟ سوم آنکه بنده وقتی مطالب این گروه را پشت سر هم مطالعه کردم بدون لحاظ کردن زمان پیامها پراکندگی عجیب و غیرعادی را مشاهده کردم. چرا نکات و مطالب مورد ادعای یک همکار پیگیری نمیشود و یکباره بحث جدیدی مطرح میشود که ان هم به همین سرنوشت دچار میشود. پیشنهاد میکنم در چارچوب تعیین شده بحث صورت بگیرد. ما بدون نگاه به گذشته و نقد آنچه گذشت و آنچه بودیم و آنچه هستیم و نقد عملکرد امروزمان نمیتوانیم برای جوان ترها افق جدیدی را بگشاییم. باید میراث ما برای تازه واردها میراث تفکر نقادانه باشد. کار سختی است اما مگر چارهای هم جز آن داریم؟
نظر شما