خبرگزاری مهر - گروه استانها، پوریا سرداریان: پس از پیروزی نسبتاً آسان آمریکا بر طالبان در اوایل دهه ۸۰، طرح حمله آمریکا به عراق عملیاتی شد. آمریکاییها امیدوار بودند با فتح عراق و ایجاد یک الگوی موفق حاکمیت لیبرال دموکراسی آمریکایی در آنجا، قدرت نرم خود در منطقه غرب آسیا را به رخ بکشند و بدون پرداخت هزینه درگیری و با بهرهگیری از مردم شیفته غربگرایی در سایر کشورها از جمله ایران، جای پای خود را در منطقه تثبیت کنند. آمریکاییها به قدری در نتیجه بخش بودن برنامه خود مطمئن بودند که وزیر دفاع آمریکا در ترکیه گفته بود ما پس از فتح عراق، حتی برای جمعآوری زبالههای کف خیابانهای بغداد هم برنامهریزی کردهایم.
اما واقعیت میدانی طور دیگری رقم خورد. چنان که آمریکاییها در جمع کردن جنازه سربازان آمریکایی از کوچه پس کوچههای بغداد هم بازمانده بودند و ناچار بودند با ایجاد محدوده امنیتی و پس از ساعتها، جنازههایشان را جمع و جور کنند! با وجود این شرایط، آمریکاییها پس از چندی اعلام کردند که برای دخیل کردن نظر جوانان عراقی، شورای مشورتی تشکیل میدهند تا از نظر خود مردم عراق در مدیریت عراق استفاده کنند، اما نظر مرجعیت و دلسوزان عراقی مخالف بود و این مسئله را شریک جرم شدن آمریکاییها میدانستند و در نهایت، شورای مشورتی منتفی و شورای حاکمیتی برقرار شد تا مسئولان عراقی دخیل در مدیریت کشورشان شوند!
آقای بارزانی نقل میکند در یکی از همین جلسات شورای حاکمیتی یکی از مبارزان و فعالان کُرد، در جلسه با دو ساعت تأخیر حاضر شد. پس از گلایه از تأخیر، او گفت هنگام ورود به منطقه سبز بغداد، سرباز عراقی جلویم را گرفت و گفت باید بازرسی شوی، گفتم بازرسی کن. گفت باید سرباز آمریکایی بیاید. سرباز آمد و گفت باید سگ بیاید شما را تفتیش کند و الان وقت استراحتش هست. دو ساعت معطل اتمام استراحت سگ آمریکایی شدم. این هم عزت و شرافتی که ارمغان حضور آمریکایی در عراق بود.
حتی مردم عراق به چشم خود دیدند که وزیر کشورشان در میانه خیابان و به دستور سرباز آمریکایی برای تفتیش از ماشین پیاده و روی زمین خوابانده شد.
جدای از نحوه مواجهه آمریکاییها با عراقیها، نحوهی مواجهه آنان با تروریستهای عراق هم جالب توجه بود. با وجود بازماندههای حزب بعث و گروههای تکفیری که دستشان به خون عراقیها آلوده بود، آمریکاییها طی مذاکرات مفصل سه جانبه با ایرانیها و با حضور نمایندگان عراقی، اصرار بر حذف گروه جیش المهدی به رهبری مقتدی صدر میکردند، گروهی که هدفش مقابله با اشغالگران آمریکایی بود، در حالی که آقای امیر عبداللهیان نقل میکند در دوران اشغال عراق، به همراه سفیر ایران از میدان التحریر بغداد (در حوالی منطقه سبز) عبور میکردند و میبینند افرادی دور میدان ایستاده و عکس در دست دارند؛ آقای سفیر گفته است که اینان بقایای رژیم صدام هستند که به ازای دریافت ۵۰ دلار عکس افراد را میگیرند و صاحب عکس را کشته و عکسش را برای سفارش دهنده میآورند.
گویا در دید آمریکاییها اینان تروریست خوب هستند و جریانات مختلف اشغالگران عراق، تروریست بد. بماند که تعلل آمریکاییها در کمک به عراق برای مقابله با داعش، کمکهای غذایی و تسلیحاتی هوایی به داعش در هنگامه گیر افتادن در محاصره و دهها مسئله دیگر، نشان از از برخورد متناقض آمریکا با تروریسم بوده است.
آمریکا آمده بود تا با رفاه و پیشرفت حاصل از حاکمیت بخشیدن به نظام لیبرال دموکراسی در عراق، منطقه را زیر سیطره خود در آورد، اما در برقراری امنیت نیروهای خود هم درمانده شد و نه تنها با تروریسم تکفیری و افراطی مقابله نکرد، بلکه با تروریست خوب خواندن آنان و تروریست بد خواندن جریانات مختلف اشغالگری، به آشفتگی عراق دامن زد.
مرور تجربه حضور آمریکا در عراق و بازخوانی اتفاقات حاصل از آن، درس عبرتی برای دل بستگان به آمریکاست تا متنبه شوند که یگانه راه ثبات و آرامش کشور و منطقه و پیشرفت در همه ابعاد، ازاله آمریکا از منطقه است.
عضو انجمن اقتصاد مقاومتی ایران
نظر شما