به گزارش خبرنگار مهر، در ترکیب «شعر هیئت» شعر اولویت دارد، یا هیئت؟ این سوالی است که امیر مرزبان مطرح میکند. پاسخ او صراحتا این است که شعر قبل از هر چیز باید شعر باشد و فقط در مقامی ثانویه است که میتواند به یک وضعیت خاص زمانی مکانی اختصاص یابد. از نظر مرزبان یک شعر دینی یا آئینی اگر واقعا شعر باشد با وجود ارزشمندی که در خود جای میدهد، میتواند اثرات سیاسی و اجتماعی مطلوب هم بگذارد و اصلا نیاز نیست برای اثرگذاری دست به دامان ایدئولوژیها و گفتمانهای سیاسی شود. گفتوگو با این شاعر را در ادامه میخوانید؛
بزرگان و علما توصیه میکنند که هیئتهای عزاداری در ماه محرم نباید به سمت سکولار شدن پیش برود و معنای این گفته آن است که مضامین هیئتها از حقطلبی و موضعمندی اجتماعی و سیاسی منطبق با شرایط روز خالی نباشد؛ اما از سویی ورود به عرصه شعر حقطلبانه و ظلمستیز ممکن است مضامین را به سمت سیاسیبازی و جناحیگرایی سوق دهد. از طرف دیگر، شعرهای حقطلبانه و ظلمستیز چندان در هیئتها مورد استقبال قرار نمیگیرند، چون تصور بر این است که هیئتها عمدتاً کارشان اقامه عزاداری است، نه موضوعگیریهایی از این دست. در این وضعیت تکلیف شاعران هیئت که مهمترین تولیدکنندگان محتوا در هیئتها هستند، چیست و باید چه اقتضائاتی را در نظر بگیرند تا از آسیبهای دو سویه این وضعیت در امان باشند؟
شعر هیئت یک ترکیب دو کلمهای است و واجد دو کلمه خیلی مهم است «شعر» و «هیئت». در ذات این دو کلمه معنایی هست که شناخت آن برای بررسی این موضوع لازم است. از طرفی اینها دو کلمهای هستند که همنشینی آنها باید منجر به پیدایش معنا و مفهومی شود که اینها به تنهایی آن را ندارند.
شعر کلام است و طبق آن تعریف ارسطویی، کلامی مخیل، مقفی و موزون است؛ حالا صفت مقفی و موزون را با توجه به اقتضائات روزگار کنونی، چندان در نظر نمیگیریم. ولی این کلام مخیل و شاعرانه، دارای ملزومات خاصی است. از طرف دیگر هیئت و یک مکان را داریم؛ مکانی که حائز یک تعریف تاریخی است که به آن ملزمات خاصی میدهد. «شعر بماهو شعر» متضمن مولفههایی است که شاعر به شکل خودآئین و خودجوش در شعر میگنجاند و آن را تبدیل به اثری هنری میکند؛ البته به فرض اینکه واقعا شعر باشد!
حالا در «شعر هیئت» یک عنصر میانجی هم نقش بازی میکند و این دو طرف را به هم اتصال میدهد؛ آنهم موضوع آئین و دین و مذهب است و این شعر را ما در نمونههای مختلف و متنوع شعر دینی، آیینی و مذهبی دیدهایم. در این وضعیت بگذارید یک نمونه از این نوع شعر را بازبینی کنیم.
حضرت زینالعابدین (ع) وارد حج شدند و هشام گفت این کیست که مردم از سر راهش کنار میروند و راه را برای ایشان باز میکنند و عزت و احترام نشانش میدهند. کسی آنجا تجاهل کرد و گفت من نمیشناسمش! فرزدق شروع کرد قصیده معروفش که یک مدحیه است خواند و با زبان شعر گفت او کسی است که آن را تمام خاک مدینه و بطحا هم میشناسند و الی آخر. اینجا چه اتفاقی افتاده است؟ اتفاقی که آنجا افتاده یک اتفاق ادبی، دینی و سیاسی بوده است. فرزدق با دل خودش تصمیم میگیرد این شعر را بگوید و بخواند، یا حالا ممکن است قبلاً گفته، ولی آنجا خوانده است. این یک اتفاق ادبی و شعری است که متضمن برخورد سیاسی جناب فرزدق هم شده است. میدانید که این شعر یکی از قلههای رفیع شعر آئینی و یکی از فاخرترین قصیدههای عربی است. یک شعر بود که دارای رویکردی انتقادی و متضمن برخورد با حاکم جور هم بود و نشاندهنده جایگاه حضرت امام سجاد(ع) و قیام سیدالشهدا(ع) هم است. نتیجه آن را هم فرزدق پس داد و زندانی و تبعید شد. در اینجا باید به این نکته توجه داشت که فرزدق کار ادبی خودش را انجام داده و اثرش را ارائه داده است و این کار ادبی و هنری واجد این رویکرد حقطلبانه بوده است و در آن زمان و مکان خاص چنین اثری گذاشته است. آنچه که در این میان مهم به نظر میرسد و اولویت دارد شعریت است، نه مکانیت. اگر اثر فرزدق شعر جاندار و ادبی و فاخر نبود هیچگاه اثر نمیکرد و این واقعه در مسجدالحرام هیچگاه ثبت و ضبط نمیشد.
حالا به سؤال شما برمیگردیم. اگر بخواهیم به شعر از این منظر نگاه کنیم و شاعر را در جایگاه یک ادیب در نظر بگیریم که حالا در زمانه خاصی با اقتضائات اجتماعی و سیاسی خاصی زندگی میکند، به نظرم باید این را به عنوان فرض بپذیریم که شاعر همیشه باید کار خودش را بکند. اگر شعر، شعر باشد و شاعر روند طبیعی کار خودش را دنبال کند، شعر هم در جامعه جاری میشود؛ حالا این موضوع در خصوص هیئت هم صدق میکند. آن شعر اگر واجد ارزشهای شعری باشد، به دست اهل فنی که آن را میشناسند میرسد، اجرا میشود و در نهایت تاثیرات حقگرایانه و اجتماعی خودش در هیئت را هم میگذارد. این روند طبیعی آن است.
روند غیرطبیعی هم دارد؟
بله، روند غیرطبیعیاش این است که به شعر هم بهعنوان یک کالای تولیدی نگاه کنیم؛ کالایی که با مشخصات فنی، فکری و ایدئولوژیک خاص تحت یک سفارش کار، سروده میشود و آن را داخل مجموعه و پکیجی ارائه میکنند و در نهایت مصرف میشود. غافل از اینکه شعر اولاً و کلاً باید شعر باشد و همه قدرت، تفکر و تاثیر چنین شعری از همین شعریتش برمیخیزد. اما شعری که در یک زمان تعیین شده، مثلا در یک پکیج ۲، ۳ ساعته و باید رویکرد تحمیلی و تعیینشده میخواهد گفته شود، یا ارائه شود نمیتواند چنین کارکردی داشته باشد.
شما ببینید در دهه ۳۰ یا ۴۰ شمسی اگر اشتباه نکنم، مرحوم خوشدل آن شعر معروف «بزرگ فلسفه قتل شاه دین این است / که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است» را بدون هیچ هیاهویی سرود و خواند؛ شعری که بیتهای بعدی آن هم در مورد حماسه عاشورا است، اما تبدیل به یکی از پرچمهای ظهور انقلاب اسلامی شد؛ بلکه مرحوم خوشدل با این شعر داشت بر ظلمستیزی در عاشورا تأکید میکرد، ولی شاعر کار خودش را کرد و پیام عاشورا را انتقال داد. نه اینکه قصد و نیتی برای ارائه مضمون سیاسی اجتماعی داشته باشد.
در وضعیت امروز و روزگار کنونی ما وظیفه شاعر هیئت چیست؟ به او بگوییم تو برو شعر خودت را بگو؟
بله. من فکر میکنم وظیفه شاعر امروز همین است که کار خودش را بکند و شعرش را بر مبنای همان چیزی که به آن اعتقاد دارد و وظیفه خود میداند، بگوید. هر جا فکر میکند ظلم، اجحاف، بیعدالتی اجتماعی و فرا رفتن از سلوک اهلبیت(ع) اتفاق افتاده، اگر شاعر اهلبیت(ع) است برود شعر خودش را بگوید. نکتهای که در اینجا خیلی مهم است این است که این سرودن شعر دیگر در هیچ چارچوبی از چارچوبهای ایدئولوژی و تفکر سیاسی نمیگنجد، چون یک امر اعتقادی و خودآئین است. ما میخواهیم شعر اعتقادی بگوییم، بسیار خوب، این شعر گاهی ممکن است متضمن نگاههای سیاسی هم باشد، ولی لزوما ایدئولوژیک نیست؛ یک امر خودجوش و درونی است و بر مبنای اعتقادات درونی و هنرمندی شاعر بیرون آمده است. خلاصه اینکه شاعر اگر درست کار کند و شاعر و هیئتی باشد، کار خودش را میکند.
پس شما معتقدید نمیتوانیم ساختار و قواعد دقیقی برای نوع ورود شاعر آئینی به مسائل اجتماعی و سیاسی در بستر شعر عاشورایی پیدا کنیم و این موضوع از قبل تعین شده نیست، و نمیتواند هم باشد!
همینطور است؛ اگر شاعری که میخواهد از حضرات معصومین بگوید، این کار خود را درست انجام بدهد و مثلا امام حسین(ع) را درست و دقیق معرفی کند، و این کار را هم هنرمندانه انجام دهد، قطعا این شعر جاری میشود و در اجتماع هم اثر میگذارد. یعنی شاعر توانسته بدون اینکه هیچ کدی درباره مسائل خاصی از جامعه و سیاست بدهد، کارش را انجام داده است. حالا اگر شاعر میخواهد کد هم بدهد، ایرادی ندارد، ولی باید بر مبنای اعتقاد خودش و به طور درونی این کار را بکند؛ من معتقدم شاعر موظف است شعرش را بر مبنای اعتقاداتش بگوید.
البته که ما باید همه سعیمان را بکنیم تا درد مردم زمانه خود را بگوییم، ولی احتیاجی نیست که کدهای سیاسی مستقیم را وارد شعر کنیم. وقتی شاعر بگویید دست مردم تنگ است، یا اینکه ما دست به دامان شما اهل بیت (ع) هستیم و امید ظهور عدل کل را داریم و... خود هم بیان حکمت شیعی است و هم اینکه تک تک ما در اصطلاح امر سرباز اوییم و مسئولیم. اینها به نظر من کار خودش را میکند، قرار نیست من شاعر آیینی بیانیه سیاسی صادر کنم، چون وقتی شاعر بخواهد بیانیه سیاسی صادر کند، دقیقاً وارد چارچوبهای ایدئولوژیک میشود و هر ایدئولوژی موافق و مخالف خود را دارد. ایدئولوژی یک مبنای تفکر فلسفی است. شاعر آیینی بر مبنای اعتقادات دینی و مذهبیاش شعر میگوید. چون ناخودآگاه ظلمستیزی عدالتمحوری که فلسفه قیام عاشورا و سیره اهل بیت است در همه ما هست و بیان آن در شعر تاکید و شهادت و همذاتپنداری و نزدیکی ما و مخاطب با حضرات معصومین(ع) است.
به نظرم الگوی شاعر دینی همان ۱۴ اسوهای دینی هستند و گفتن از آنها خودش راه و رسم زندگی در جامعه را روشن میکند. آیا ما در سلوک رسولالله(ص) و حضرت علی(ع) تجملگرایی دیدهایم؟ اصلاً و ابداً. حضرات با این مخالف بودند و با همعصران خودشان هم سر همین زیادهخواهیها و دنیاپرستیها درگیر شدند. به نظرم هیچ چیز بیشتر از اینها تأثیرگذار نیست. این شعرها هم اگر شعر باشند، قطعاً روی مخاطب بیشترین تأثیر را میگذارد. اینها قطعا تاثیر بیشتری دارند تا ما بخواهیم در چارچوب ایدئولوژیها شعر بگوییم.
نظر شما