به گزارش خبرگزاری مهر، پرونده ویژه «ملّت امام حسین (علیه السلام)» با موضوع مطالعه اجتماعی قیام حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) و جامعه امروز، با آثاری از استادان و پژوهشگران اجتماعی در آستانه شب عاشورای ۱۴۴۲ و همزمان با آغاز به کار رسمی تارنمای «رسانه دانش» منتشر میشود.
در ادامه یادداشت اختصاصی سید سعید زاهد زاهدانی، دانشیار جامعه شناسی و مسئول پژوهشکده تحول و ارتقای علوم انسانی دانشگاه شیراز را در این پرونده ویژه از نظر میگذرانیم.
قیام امام حسین (ع) در محرم سال ۶۱ هجری قمری برای احیای دینی بود که توسط جدّ ایشان پیامبر اکرم حضرت محمد مصطفی (ص) پایه گذاری شده بود. پیامبر اکرم (ص) آخرین دین خداوند تبارک و تعالی را به جامعۀ اهل مکه و مدینه و حجاز آن روز معرفی کردند. این دین در زمان حیات خودِ ایشان به امپراطوری های روم و ایران نیز ابلاغ شد و اندکی بعد در سراسر جهان آباد آن روز در آسیا، شمال آفریقا و بخشی از جنوب اروپا گسترش یافت. به عبارت دیگر میتوان گفت که این دین به اکثریت مردم روی کرۀ زمین ابلاغ شد و با وجود قرآن کریم، کتابی که انحرافی از اصل در آن نیست و تاکنون هم محفوظ مانده است، در اختیار مردم جهان قرار گرفت.
بعد از رحلت رسول اکرم (ص) به تعبیر شیعیان جهان، خواست ایشان در جانشینی خلافت اسلامی نادیده گرفته شد. انتخاب خلیفۀ بعد از ایشان طبق سنت هائی انجام شد که پایههای آن در دین جدید مورد سوال قرار گرفته بود. دین اسلام تصریح کرده بود که سنتهای باطل گذشته و مبتنی بر خانواده و تبارسالاری به کنار گذاشته شود و حق به آن گونه که خدا و پیامبرش به روشنی بیان فرموده بودند در جامعه ساری و جاری شود. هر چند در پایان زمامداری خلیفۀ سوم عموم مردم به انحرافاتی که در دستگاه سیاسی ایجاد شده بود پی بردند و به سراغ حضرت علی (ع) آمدند تا زمام امور را به دست گیرند، اما انحرافهای ایجاد شده در خاندان ابوسفیان در بخشی از گسترۀ اسلام از طریق حاکمیت معاویه باقی ماند. در نهایت بعد از به شهادت رساندن حضرت علی (ع)، به گفته ابن خلدون مورخ مالکی مذهبِ عربِ قرن هشتم هجری قمری، خلافت در سراسر جهان اسلام به پادشاهی تبدیل شد.
انحراف در دستگاه سیاسی که تبلور ارادۀ جمعی است، در دستگاه فرهنگی و اقتصادی به خصوص در بین خواص جامعه، نیز آثار سو خود را به جا گذاشت. به طوری که در رفتارها و گفتارهای جانشین معاویه، پسرش یزید، دیگر رنگ و بوئی از سبک زندگی و حکومت داری اسلامی به چشم نمیخورد. فرزندان حضرت فاطمۀ زهرا (س) دختر پیامبر اکرم (ص) که خود را به تبع پدرشان حضرت علی (ع) حافظ دین خدا میدانستند همۀ تلاش خود را برای احیای دین کردند. امام حسن (ع) از طریق مدارا با معاویه سعی در حفظ دین نمودند. معاویه ظاهر دین را رعایت میکرد و آن امام همام هم برای شکسته نشدن قبح دین ستیزی با او از در صلح درآمدند. اما یزید جانشین او سازی دیگر زد و علناً شراب خواری نمود و دیگر ارزشهای دینی را در ملأ عام شکست. از این رو دیگر جای مدارا نبود و میبایست به همۀ جهان نشان داده شود که مشی او غیر دینی است.
امام حسین (ع) با بیعت نکردن با او به عنوان حاکم اسلامی نشان دادند که او از دین و سنتهای دینی پیروی نمیکند. اصرار یزید بر بیعت گرفتن از امام حسین (ع) کار را به صحرای کربلا کشاند و امام حسین (ع) را مجبور به به وجود آوردن صحنهای کرد که تا قیامت زنده است و دل هر آزاده ای را در جهان، چه مسلمان باشد و چه نباشد، میلرزاند و حق را آشکار میکند. این از خود گذشتگی و تحت الشعاع قرار دادن تمام علایق دنیائی در مقابل حفظ دین و ارزشهای الهی و انسانی، از امام حسین (ع) چهرهای ساخت که در طول تاریخ بشری غیر قابل منازعه و برابری است. او و یارانش به نمادی از حق در مقابل باطل در همۀ زمانها و اعصار و در همه جا شدند.
به عبارت دیگر میتوان گفت امام حسین (ع) با به وجود آوردن صحنۀ کربلا در همۀ تاریخ مبدل به نشانه و الگوی ایستادگی در مقابل انحراف، ظلم و فساد شدند و حرکت ایشان در گسترۀ تاریخ احیای دین جدّ او را فریاد کرد. یعنی میتوان گفت رسالت حضرت رسول اکرم (ص) با قیام کربلا، در طول تاریخ به شکلی ناب و بی پیرایه به کلّ بشریت ابلاغ شد و میشود. کار ایشان موجب دمیده شدن روح تازه ای در دین اسلام ناب و ابلاغ این دین به همۀ کسانی شد که این فریاد را میشنوند. او به راستی احیاگر دین الهی در طول تاریخ شد.
تلاشهای بسیاری برای نرسیدن این فریاد به گوش دیگران و در همان زمان و بعد از آن در تحریف این واقعه صورت گرفت. به این ترتیب با باقی ماندن سلسلۀ بنی امیه و بعد از آن بنی عباس تحریف دین تداوم یافت. اما در هر محفلی که یاد و نام اما حسین (ع) میآمد نور دین مبین گسترش مییافت. از این رو بود که شیعیان آن حضرت همواره تحت فشار و اختناق و آزار و اذیت بودند.
رسم ابوسفیانی از طریق آن سلسلههای یاد شده و دیگر پیروان همان سبک و روش، یعنی کفار و منافقین، تداوم یافت تا به روزگار ما رسید. هر چند با روی کار آمدن سلسله هائی مانند آل بویه، صفویه و بعد از آن تلاش هائی برای حاکم کردن دین ناب اسلامی صورت گرفت، اما به دلایلی که خود تحقیق و تحلیل مفصلی را میطلبد، تلاشها عالم گیر نشد. تا فرا رسیدن انقلاب اسلامی در ایران که در بهمن ماه سال ۱۳۵۷ هجری شمسی، نظامی را برپا کرد که با یاد و نام امام حسین (ع) جان یافت و تلاش خود را برای احیای دین جدّ او قرار داد.
نور انقلاب اسلامی که تلألو خود را از واقعۀ کربلا میگیرد امروز عالم گیر شده است. نشانههای زیادی وجود دارد مبنی بر اینکه فریاد امام حسین (ع) به گوش همۀ اهل عالم رسیده است. حضور چند ده میلیونی زائران امام حسین (ع) در روز اربعین سالهای گذشته یکی از نشانههای ابلاغ رسالت او به کل عالم است. قیامهای صورت گرفته در منطقۀ غرب آسیا و به تازگی در قارۀ آمریکا پرتو هائی از این قیام و نشانه هائی از عالم گیر شدن فریاد حسینی است؛ فریاد مقاومت حق در مقابل باطل. و این فریاد دروازۀ ورود به عالم پر فروغ دین مبین اسلام است.
زمان آن رسیده است که این دین مبین از پیرایه هائی که در طول تاریخ از جانب دشمنان و حتی طرفداران کم خرد و بی خرد به آن بسته شده است پاک شود و اسلام ناب به همان گونه که در دوران رسول اکرم (ص) عرضه شد، به مردم جهان عرضه و معرفی شود. امروز بار اصلی این ابلاغ رسالت محمدی عمدتاً بر دوش ملت مسلمان و انقلابی ایران است.
نظر شما