به گزارش خبرنگار مهر، متنی که در ادامه میخوانید «نگاهی روانشناختی به شخصیت اجتنابی در رمان رسم عاشق کشی نوشته علی موذنی» است. این متن به قلم نویدا هادیان، دانشجوی دکترای روانشناسی و mph بهداشت روان از دانشگاه علوم پزشکی ایران است.
رمان «رسم عاشق کشی» چندی پیش توسط نشر اسم منتشر و راهی بازار نشر شد.
مطلب تحلیلی هادیان از این رمان را در ادامه بخوانید:
امیر نشاط، نویسنده و نمایشنامهنویس موفق ایرانی پس از ۶سال سکونت در لس آنجلس برای مراسم ختم مادرش به ایران آمده است. بنفشه جمالی همکلاسی دانشگاهی او که امیر عاشقش بوده، پیام تسلیتی برای امیر میفرستد که همین پیام بابی میشود برای دیدار مجدد این دو. بنفشه اعتراف میکند که او هم امیر را عمیقاً دوست داشته و از آنجا که امیر هیچگاه از بنفشه تقاضایی صریح برای ازدواج یا دوستی نکرده، بنفشه ابتدا برای برانگیختن حسِ حسادت او و بعدها برای جبران نیاز عاشقانهاش به سمت پسرهای دیگر رفته است.
امیر در یک گفتوگوی جدلی با بنفشه آگاه میشود که کوتاهی از خود او بوده است و به این ترتیب رابطه وارد فصل نویی میشود که چشم اندازی از عشق و ازدواج را پیش چشم خواننده میگشاید. داستان با این پایانبندی، حس خوبی در خواننده ایجاد میکند. پایان بندیای که ساده لوحانه هم نیست. چه بسیار از ما که به قدر کافی برای بدست آوردن چیزی تلاش نمیکنیم و گمان میکنیم به روزگار باختهایم. حال آنکه در واقع به کم رویی، غرور، پشتکار نداشتن یا سایر صفات شخصیتی خودمان باختهایم نه به روزگار.
اما امیر نشاط ما را با دو پایان بندی روبهرو میکند، زیرا امیر نشاط دو نفر است، یکی بازیگر نقش امیر نشاطِ عاشق و دیگری نویسندهای به نام امیر نشاط که این رمان عاشقانه را مینویسد. امیر نشاط نویسندهای که این رمان عاشقانه را مینویسد، گویی کمی بیرحم و بدجنس است و این شادی کودکانه و به قول هاله، ساده لوحانه را در ما تاب نمیآورد. او به اصرار هاله که خاله امیر است و گهگاه نقش اسطورهای مرشد را در طرح داستان به عهده میگیرد، اپیزود دیگری به پایان داستان اضافه میکند. طی این اپیزود، امیر عاشق، در مییابد که بنفشه او را نیز مانند مردان دیگر بازیچه عشق خود قرار داده و بعد از این همه سال قصد دارد دوباره مثل آن سالها، امیر را به جان رقیبی دیگر بیندازد. گویی جنگ رقیبان تفریح عجیب و غریب این زن است، غافل از انکه این امیر نشاط دیگر آن امیر نشاط ۶ سال پیش نیست که به راحتی گول بخورد. داستان با این جمله به پایان میرسد: " «امیدوارم راضی بشوی هاله جان و تایید و تصدیق کنی که ردی از آن جوان عاشق در من نمانده است و بنفشه آن سالها فقط دختر رویایی آن داستان بلند است و نه بیشتر.» (به نقل از صفحۀ ۱۵۲ کتاب)
گرچه آرزوی قلبی من این است که داستان امیر و آدمهای مثل او شبیه اپیزود اول به پایان برسد، اما به ناچار و با کمال تاسف و تاثر و با قلبی دردمند میپذیرم که امیر نشاطها تقریباً همیشه داستان خود را شبیه به اپیزود دوم به پایان میرسانند، مگر اینکه روی شخصیت خود فراوان کار کنند و از آدمهای متخصص کمک بگیرند که متاسفانه این هم بعید است، چون کمک نگرفتن یکی از خصوصیات شخصیتی آدمهایی مثل امیر نشاط است… و چه ستودنی است که نویسنده اصلی داستان، آقای علی موذنی چنین ماهرانه یک شخصیت واقعی را با خصوصیات روانشناسی آن به این خوبی توصیف میکند و بی سبب نیست که میگویند نویسندگان واقعی از روانشناسان واقعی روانشناستر هستند. در واقع او با ایجاد دو پایان بندی متفاوت به خواننده میفهماند که میتواند مثل بسیاری از سریالهای تلویزیونی یک پایان دروغین به داستان بچسباند، اما او از یک طرف شخصیت داستانش را به خوبی میشناسد و از سویی برای اصل واقعیت احترام قائل است و به فریب مخاطب نمیپردازد، هرچند که مخاطب، خود، خواهان این فریب باشد.
حالا بپردازیم به شخصیت و شخصیت پردازی امیر نشاط و بنفشۀ جمالی. امیر نشاط در ابتدای سیر خطی داستان، پسری است حدود ۲۶ ساله، دانشجوی رشته ادبیات نمایشی. حساس، با استعداد، با اخلاق و سالم. اما خصوصیات خاص و عجیبی هم دارد. مثلاً در طول داستان نمیبینیم که مانند جوانان هم سن و سال خودش دوستانی داشته باشد. به جز پدر، مادر و خالهاش با فرد دیگری رابطه و حتی سلام و علیکی ندارد. در جایی از داستان متوجه میشویم که مدتی است با پدرش قهر است. در طول داستان نمیبینیم که از کسی کمکی بگیرد. نمیبینیم که حتی برای خانه نانی بخرد. عاشق بنفشه است، اما تلاشی برای برقراری رابطه نمیکند. به نگاه کردن بسنده میکند و آنقدر این کار را تکرار میکند که بنفشه کلافه میشود و از او میخواهد که نگاهش نکند و این خود میتواند اولین بهانه برای برقراری رابطه باشد.
امیر نشاط از این بهانه استفاده نمیکند و از راه دیگری وارد میشود. راهی شبیه به جادو و جنبل. او قادر است چشمهایش را ببندد و از طریق تمرکز و نیروهای خاص درونی بفهمد که بنفشه کجاست و چه میکند. میتواند با چشم بسته، بر حرکت انگشتهای او تمرکز کند و بفهمد که او چه شماره تلفنی را میگیرد و شماره تلفن منزل او چیست. نیروهای خاص روانی او به نحویست که اگر کسی روی صندلی مخصوص او که بنفشه آپارتمان رو باز میخواندش بنشیند، دچار افکار منفی و آزاردهنده میشود. بنفشه چندین و چند بار به بهانههای مختلف به سراغش میآید و با او حرف میزند. حتی یک بار به بهانهای برایش گل میآورد. اما برعکس او، امیر هرگز درخواستی از بنفشه نمیکند. هرگز پیشنهاد ازدواج، دوستی، بیرون رفتن، با هم شام خوردن، سینما رفتن و حتی قدم زدن نمیدهد. بنفشه حتی به سراغش میآید و از او میخواهد که شر یکی از دانشجوهای رشته معماری را که مدام مزاحمش میشود، از سر او کم کند. این درخواست دو پیام برای امیر دارد. اول اینکه من تو را به حساب میآورم و به تو اعتماد دارم. دوم اینکه من عشاق دیگری هم دارم و اگر نجنبی، مرا از دست خواهی داد.
شخصیت بنفشه جمالی نیز شخصیت قابل تاملی است که به خوبی توسط نویسنده توصیف شده است. بنفشه بسیار شبیه شخصیتهای نمایشی یا Histrionical رفتار میکند. شخصیتهای نمایشی که تعدادشان، در علاقهمندان به مشاغلی چون بازیگری تئاتر و سینما بیشتر از جمعیت عادی است، دوست دارند همیشه کانون توجه جمع باشند. معمولاً مانند بنفشه، ظاهری جذاب دارند و به این دلیل از همان کودکی کم کم متوجه میشوند که میتوانند با چهره یا اندام زیبای خود دیگران را تحت تاثیر قرار دهند. این شخصیتها دارای دوستیهای متعدد اما سطحی هستند. در ابتدا بسیار گرم و صمیمی به نظر میرسند اما به زودی سطحی بودن احساساتشان آشکار میشود.
تظاهرات هیجانی آنها شدیدتر از حد واقعی است. آنان معمولاً حین برقراری ارتباط، از حرکات و اداهای بدنی زیادی استفاده میکنند تا بر جذابیت خود بیفزایند. رفتارهایی مثل غش کردن از نوع نمایشی در آنها شایع است. زنان شخصیت نمایشی از اینکه عشاق خود را به جان هم بیندازند، لذت میبرند. «اسکارلت اوهارا» در فیلم بر باد رفته نمونهای از این نوع تیپ شخصیتی است. بنابراین جای تعجب ندارد اگر بنفشه که از کمکاری امیر در عشق ورزی به ستوه آمده یا ناامید شده، با همان دانشجوی معماری که یک بار از امیر کتک خورده و یک بار هم موجبات کتک خوردن امیر را فراهم کرده، دوست شود و امیر هم در این میان شاهد خاموشی باشد که از این رفتار بنفشه فقط رنج بکشد و عاقبت هم برای فرار از درد جانکاه این عشق نافرجام به پیشنهاد خالهاش، هاله، غم غربت و دوری از مادر و پدر را به جان بخرد و با او راهی فرنگ شود. امیر به پدرش میگوید: «اگر بمانم، مثل تو که به هاله باج محبت دادی، من هم به بنفشه باج محبت میدهم. (به نقل از صفحه ۱۰۷)
به نظر می رسد که امیر فکر میکند هر عاشق شدنی به باج دادن منجر خواهد شد. پس راهی دیار غربت میشود تا مجبور نشود باج محبت بدهد.
شخصیت امیر نشاط مرا به یاد تقسیم بندی آلفرد آدلر می اندازد. آلفرد آدلر بنیانگذار مکتب روانشناسی فردنگر، معتقد است انسانها برای رسیدن به احساس امنیت که مهمترین نیاز بشریست، یکی از سبکهای چهارگانه زیر را انتخاب میکنند و بنا به فراوانی رفتاری که در پیروی از این سبکها انجام میدهند، در یکی از این تیپهای شخصیتی قرار میگیرند:
۱- تیپ سلطه جو- قدرت طلب (۱)
۲- تیپ گیرنده و سلطه پذیر (۲)
۳- تیپ کناره گیر، مردم گریز یا اجتنابی (۳)
۴- تیپ سودمند اجتماعی (۴)
نظر شما هم همین است که امیر نشاط رفتاری شبیه به تیپ شخصیتی اجتنابی و کنارهگیر دارد؟ اجتنابیها، خود دو دستهاند. دسته اول به روابط اجتماعی علاقهمندند اما هراس دارند که مبادا به اندازه کافی مورد احترام و توجه قرار نگیرند. اینها از روابط اجتماعی گریزانند اما اگر به طریقی به این اطمینان برسند که در جمع یا رابطه خاصی مورد توجه محبت و احترام قرار خواهند گرفت، از حضور در آن جمع یا رابطه خوشحال هم خواهند شد. اگر رمان «رسم عاشق کشی» با اپیزود اولی تمام میشد، می توانستیم امیدوار باشیم که امیر از دستۀ اول اجتنابیهاست. از ارتباط با بنفشه میترسد، چون فکر میکند ممکن است مورد بی مهری و طرد قرار گیرد. بعد از ۶ سال که عاقبت بنفشه عشق خود را با صراحت کامل بیان میکند، با خوشحالی به عشق او میپیوندد.
اما دسته دوم که اجتنابیهای افراطی و به زبان علمی اسکیزوییدها نامیده میشوند، در هیچ حالتی به روابط اجتماعی علاقه ندارند. روابط آنها محدود به خویشاوندان درجه اول است. اگر دوست صمیمی داشته باشند، به احتمال زیاد دوستی است که از دوران کودکی یا دبیرستان یعنی زمانی که شدت علایم کمتر بوده، باقیمانده است. تقریباً همیشه شغلها و فعالیتهای انفرادی را انتخاب میکنند و از مشاغلی که نیاز به ارتباط زیاد با افراد دیگر دارد، گریزانند. از فعالیتهای انگشت شماری لذت میبرند و یا از هیچ فعالیتی لذت نمیبرند. نسبت به ستایش یا انتقاد دیگران بیتفاوت هستند. از لحاظ هیجانی سرد هستند و تحت تاثیر دیگران قرار نمیگیرند.
اغلب ازدواج نمیکنند و اگر ازدواج کنند، رابطه عاشقانه و گرمی نخواهند داشت. زندگی جنسی آنها ممکن است منحصراً در خیال طی شود. به ندرت از کسی کمک میگیرند و به ندرت به نزد پزشک و مشاور و روانشناس میروند، مگر آنکه به افسردگی برسند یا همسرشان تهدید به طلاق کند و یا از طرف کارفرما تهدید به اخراج شده باشند. این خصوصیات و خصوصیات ویژهتری چون خلاقیت و نبوغ، بدبینی و شکاکیت بیش از حد) آنجا که امیر هر رفتار بنفشه را نشان تحقیر و توهین و کلک و فریب میداند) و افکار جادویی (آنجا که قادر است از طریق تمرکز متوجه شود بنفشه کجاست، چه میکند و چه شماره تلفنی را میگیرد یا قادر است کاری کند که هرکسی روی صندلی آپارتمان روباز بنشیند، دچار افکار منفی بشود) را ما در امیر نشاط میبینیم. (البته شاید به دور از انصاف باشد که قدرتهایی را که امیر در سایه عشق به آنها دست مییابد، با علایم روانی مقایسه کنیم. این حالتها از دیدگاه روانشناختی تنها با اصطلاح افکار جادویی قابل توجیه است.)
حتی عقایدی که از زبان امیر بیان میشود، مطابق با عقاید اجتنابیهای افراطی است. مانند: «پدر اگر بمانم مثل تو که به هاله باج محبت دادی من هم به بنفشه باج محبت میدهم.» (صفحه ۱۱۷) که نشانگر این عقیده است که عشق موجب ضعف شده و عاشق مجبور به باج دهی و لزوم کسب قدرتمندی در سایۀ عدم وابستگی عاطفی است. یا: «امیدوارم راضی بشوی هاله جان و تایید و تصدیق کنی که ردی از آن جوان عاشق در من نمانده است و بنفشۀ آن سالها فقط دختر رویایی یک داستان بلند است و نه بیشتر» (به نقل از صفحه ۱۷۶) که نشان از تلاش امیر بَر اِنکار عشق دارد. انکار عشق به خاطر ترس از وابستگی و همچنین انکار عشق و نیازهای عاشقانه به خاطر ترس از شکست.
پینوشتها
۱. تیپ سلطه جو یا قدرت طلب: این افراد از طریق احساس برتری امنیت به دست می آورند. این افراد در ناخوداگاه خود آدمهایی هراسانند، اما معتقدند اگر به اندازه کافی قدرت داشته باشند، هیچکس نمی تواند به آنها صدمه بزند. بهجز قدرت طلبان و مدیران زورگو، افراد پرخاشگر و بزهکار هم جزء این گروه محسوب می شوند.
۲. تیپ گیرنده و سلطه پذیر: این افراد به شکل افراطی به دنبال جلب محبت دیگران هستند. اعتقاد درونی آنها این است که اگر مرا دوست داشته باشند، به من صدمه نمیزنند. پس در جستوجوی محبت به هر فداکاری دست میزنند تا دیگران دوستشان داشته باشند. این افراد امیال شخصی خود را سرکوب میکنند و از خود در مقابل سوء استفاده دفاع نمیکنند. زیرا می ترسند سوء استفاده کننده دشمن شود. بعضی افرادی که خود را خیلی مهربان تصور میکنند (البته نه همه آنها) جزء این دستهاند.
۳. تیپ کناره گیر، مردم گریز یا اجتنابی: این افراد با فرار از مشکلات و اجتناب از آنها از هرگونه شکست پیشگیری می کنند. سعی می کنند برای ارضا کردن نیازهای درونی و بیرونی خود به هیچکس متکی نباشند. آنها نیازهای عاطفی خود را سرکوب می کنند و برای ارضا نیازهای عاطفی خود به دنبال کسی نمی روند و با چشم پوشی از این نیازها از خود در برابر صدمات و شکست های احتمالی حمایت می کنند. اعتقاد قلبی آنها این است که اگر من نیازی به کسی نداشته باشم کسی نمی تواند به من صدمه بزند; پس من نیازی به کسی نخواهم داشت. این افراد سعی میکنند از تمام قید و بندها از جمله جدول های زمان بندی، تعهدات بلند مدت مانند ازدواج، دریافت وام و....اجتناب کنند.
۴. تیپ سودمند اجتماعی: این افراد علاقه اجتماعی را در خود تقویت میکنند. در این تعریف، علاقه اجتماعی عبارت است از استعداد فطری همکاری کردن با دیگران به هدف رسیدن به هدفهای شخصی و اجتماعی. این افراد از کمک کردن به دیگران لذت برده و از کمک خواستن از آنان ابایی ندارند.
آدلر معتقد است رفتار سالم رفتاری است که تیپ سودمند اجتماعی برمیگزیند. و سه رفتار دیگر رفتارهای ناموفق هستند. البته افراد سالم در موقعیتهای مختلف زندگی به ناچار گاهی از آن روشهای سهگانه نیز استفاده میکنند، اما استفاده افراطی از یکی از این رفتارهای سه گانه در تمام طول زندگی و در برخورد با اغلب موقعیتهاست که مشکل زاست.
فهرست منابع
۱- نظریههای شخصیت. دوآن پی شوتز / سیدنی آلن شوتز، ویراست دهم ۲۰۱۳، ترجمه یحیی سید محمدی، انتشارات ارجمند، ۱۳۹۶، صفحات ۲۰۱و ۲۴۳-۲۴۷ و ۴۳۱-۴۳۵
۲- خلاصه روانپزشکی. کاپلان و سادوک، ویراست یازدهم ۲۰۱۵، ترجمه دکتر فرزین رضایی، جلد دوم، نشر ارجمند ۱۳۹۶. صفحه ۴۷۵-۴۸۲
۳- آسیب شناسی روانی بر اساس DSM5. ترجمه دکترمهدی گنجی، جلد دوم، انتشارات ساوالان ،۱۳۹۵.
۴- آلفرد آدلر. از مجموعه ۱۲۰ جلدی بزرگان روانشناسی و تعلیم و تربیت. دکتر حمید علیزاده، نشر رانزه ۱۳۸۳. صفحه ۳۸
۵- واقعیت درمانی. ویلیام گلسر، ترجمه دکتر علی صاحبی، انتشارات سایه سخن ۱۳۹۵. صفحه ۶۲و۶۸و۷۰
۶- نظریههای روان درمانی. جیمز پروچسکا، ترجمه یحیی سید محمدی، نشر روان ۱۳۹۵ صفحه ۱۰۲
نظر شما