۲۹ خرداد ۱۳۸۶، ۱۲:۵۲

/گروه دین و اندیشه "مهر" بررسی می‌کند/

معرفت‌شناسی وجودگرایانه ابن‌سینا

معرفت‌شناسی وجودگرایانه ابن‌سینا

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: یکی از ویژگیهای بازر متفکران مطرح جهان قدیم این است که میان معرفت‌شناسی و وجودشناسی آنها تمایزی پررنگ موجود نیست. این نکته نه تنها در باب متفکران یونان باستان چون: افلاطون و ارسطو صدق می‌کند که فیلسوفان مسلمان نیز از این رویه پیروی می‌کنند. با تکیه بر این نکته مهم در مقال زیر پاره‌ای از شاخصهای معرفت‌شناسانه فلسفه ابن‌سینا بسط می‌یابند.

به گزارش خبرنگار مهر، ایده تأثیرگذار ابن سینا در زمینه نظریه شناخت است. عقل انسان در هنگام تولد در مراحل اولیه خود است و عقلی بالقوه به حساب می‌آید که از طریق آموزش تربیت می‌شود و به دانش دست می‌یابد. دانش از طریق تماس تجربی با اشیای جهان حاصل می شود و فرد از این تجربیات مفاهیمی را منتزع می‌کند. این دانش همچنین از طریق روش قیاسی استدلال بسط می‌یابد و مشاهدات به عبارات مقید منتهی می شوند که هنگامی که با یکدیگر ترکیب شوند به مفاهیمی انتزاعی  منتهی می‌گردند.

خود عقل سطوح پیشرفت و تکامل از عقل مادی ( عقل هیولایی) که به صورت بالقوه می تواند به شناخت برسد تا عقل فعال را طی می نماید. در موقعیتی عقل فعال انسان می‌تواند به منبع کامل شناخت دسترسی داشته باشد.  اما این پرسش مطرح است که چگونه می‌توان صادق بودن گزاره ای را تصدیق کرد؟ چگونه می فهمیم که تجربه ای از ما درست است؟ برای رسیدن به این مهم دو روش وجود دارند. در ابتدا معیارهایی برای استنتاج صوری استدلالها موجودند -. اینکه آیا استدلالی از جهت منطقی معتبر است یا نه؟ دوم و مهمتر اینکه عقلی استعلایی وجود دارد که در آن همه ماهیات اشیا و همه دانش در آن حضور دارند. این عقل که عقل فعال نامیده می شود دانش حقیقی اشیا را به انسان ارزانی می دارد. البته این امر برای انسانهایی رخ می‌دهد که به صورت کافی آموزش دیده و تربیت شده باشند. 

عقل فعال هم در نظریه ابن سینا برای ارزیابی استنتاجات معتبر حضور دارد. یک استنتاج قیاسی از دو فرض و از طریق ارتباطتشان با یک حد وسط ناشی می شود. گاهی دشوار است که دریابیم این حد وسط چیست از این رو هنگامی که فردی بر مسئله‌ای استنتاجی تأمل می کند ناگهان با حد وسط رویارو می‌شود و نتیجه درست را در می‌یابد. وی از طریق شهود و حدس و از طریق عقل فعال تحریک می گردد. اعتراضهای زیادی موجودند که می‌توانند در مقابل این نظریه مطرح شوند. بخصوص این اعتراضها در جهان پساکپرنیکی که به جهان شناسی توجه دارد بسی پررنگ هستند.

یکی از پرمناقشه برانگیزترین مسائل مربوط به معرفت‌شناسی ابن سینا در بحث علم خدا خود را نشان می‌دهد. خدا بسیط است و همچنین غیرمادی است و از این رو نمی تواند نسبتی معرفتی با اشیای خاصی که بنا است شناخته شوند برقرار کند. از این رو ابن‌سینا تصریح می کند که خدا امور ناشناخته در جهان را به روشی کلی و از طریق کیفیات عام اشیا می شناسد. خدا تنها انواع را می‌شناسد و نه افراد را. همین نکته بود که نقدهای گزنده غزالی را به همراه داشت و او ابن سینا را به باد انتقاد گرفت که علم خدا به افراد و اشیای خاص را انکار می کند.

در هنگام تحلیل معرفت شناسی ابن سینا نباید این نکته مهم را نادیده بگیریم که وی به جهانی تعلق دارد که شکاف میان معرفت‌شناسی و وجود شناسی چنان و چندان پررنگ نیست و به همین جهت همانطور که وقتی به سراغ ارسطو می‌رویم باید نزدیکی خاصی میان معرفت شناسی و وجود شناسی وی قایل شویم در مورد ابن‌سینا نیز باید همین کار را صورت دهیم.

کد خبر 503851

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha