به گزارش خبرگزاری مهر، نشست «بررسی جامعهشناختی ابعاد همهگیری کرونا» از سلسلهنشستهای همایش ملی پیامدهای فرهنگی و اجتماعی کرونا با حضور محمدسالار کسرایی عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی سهشنبه ۲۲ مهر ۹۹ به صورت وبینار برگزار شد.
محمدسالار کسرایی در دو سطح جامعهشناسی و جامعهشناسی سیاسی به ابعاد مختلف همهگیری کرونا اشاره کرد و با تعریف بحران به رخدادی ناگهانی با ویژگیهایی چون ایجاد اختلال در امور، ایجاد تهدید و عدم تعادل در امور، دشواری کنترل و نیازمند به تصمیم آنی، کرونا را به دلیل داشتن این ویژگیها یک بحران خواند و در توضیح آن گفت: ورود کرونا به کشور یک امر ناگهانی بود که کل سیستم را دچار اختلال کرد و خسارتهای فراوان اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به بار آورد که همچنان نیز موجب تهدید است. بنابراین از کرونا باید به عنوان یک بحران یاد کرد.
وی در ادامه کشورها را و حکومتها را به لحاظ انواع رویههایی که برای کنترل و مدیریت کرونا بهکار گرفتهاند، براساس شباهتهای میانها در دستهبندیهایی قرار داد و آنها را به ۵ گروه «حکمرانی تامه»، «حکمرانی با دیسیپلین»، «حکمرانیهای لغزان»، «حکمرانی دموکراتیک محافظهکارانه» و «حکمرانیهای سرگردان» تقسیم کرد و اظهار کرد: حکمرانی تامه بیشتر از نوع حکمرانی چینیست که به سرعت توانستند همه امکانات لازم از امکانات اقتصادی، فیزیکی، استفاده از امکانات فضای مجازی در بهکارگیری ردیابها و برخورد نظامی، را برای کنترل و مدیریت این بیماری به کار گیرند. به همین دلیل توانستند سامان مدیریت در بحران کرونا را کاملاً به دست گیرند و زنجیره انتقال را قطع کنند. کره جنوبی و ژاپن اگرچه مانند چین از ابزارهای نظامی و کنترلهای بسیار سختگیرانه استفاده نکردند ولی با دیسیپلین بسیار قاعدهمندی توانستند ابعاد مختلف ویروس کرونا را تحت کنترل خود بگیرند. ایتالیا و اسپانیا، دو نمونه مهم حکمرانیهای لغزان هستند. این دو کشور در دو دهه اخیر به لحاظ اقتصادی وابسته به اتحادیه اروپا و مقروض بودند. این دو کشور در ابتدای ورود و شیوع کووید ۱۹ بسیار متزلزل شدند و نتوانستند بهطور کامل منابع لازم را برای کنترل کووید ۱۹ بسیج کنند و دست به دامان کشورهای دیگر شدند که همچنان هم در لبه خطر هستند.
وی افزود: آلمان و فرانسه ازجمله نمونههای حکمرانی دموکراتیک محافظهکارانه هستند که با احتیاط و با نظم خاصی با شیوع کرونا مواجه شدند و تلاش کردند کنترلهای لازم را با نظم خاص دموکراتیک به دست گیرند و سطح تلفات را با استفاده از امکانات بهداشتی کاهش دهند. اما حکمرانی سرگردان، نوعیست که دچار تناقضهای شدید در سیاستهای اعلامی و اعمالی، دچار بیقاعدگی در برخورد با ویروس کرونا، دچار نوعی بیتفاوتی اولیه یا کماهمیت جلوهدادن این وضعیت در ابتدا و حتی در فرآیند کار هستند. کشورهای آمریکا، انگلستان، برزیل، ایران و حتی هند جز این گروه هستند. همچنان که الان میبینیم که آمار تلفات در این کشورها بالاست و این نشاندهنده همین سردرگمی در سیاستهاست. بنابراین میتوان دریافت که کشورها چطور میتوانند مدیریت خود را در شرایط بحران تغییر دهند و اوضاع را کنترل کنند تا دچار کمترین زیان و تلفات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی باشند.
عضو هیأتعلمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در بررسی ابعاد ویروس کرونا به لحاظ جامعهشناختی، «تغییر عادتوارهها» و «مناسکزدایی» از جامعه پرمناسکی مثل ایران را ازجمله تغییرات در سبک زندگی و فرهنگی مردم برشمرد و در زمینه اقتصادی تصریح کرد: شیوع ویروس کرونا به لحاظ اقتصادی آسیبهای زیادی به بسیاری از کسبوکارها وارد کرد که بیشتر از همه قشر پایین جامعه تحتتأثر این آسیب قرار گرفتند. شکاف اقتصادی ناشی از شیوع ویروس کرونا و همراهشدن آن با تحریمهای اقتصادی، دست به دست هم داده که دیگر ما به لحاظ اقتصادی در آینده با ۳ طبقه مواجه نباشیم. اگر این وضعیت ادامه داشته باشد، خواهیم دید که بخشی از طبقات متوسط به طبقات پایین جامعه ملحق میشود و در آینده چیزی به نام طبقه متوسط وجود نخواهد داشت. لذا ما فقط ۲ طبقه دارا و ندار خواهیم داشت که عدهای بالای خط فقر و عدهای زیر خط فقر خواهند بود.
کسرایی درباره تبعات اجتماعی شیوه برخورد حکومت و چگونگی کنترل و یا مدیریت ویروس کرونا خاطرنشان کرد: مدیریت بیماری کرونا از سوی مسئولانی که همراه با تناقضگوییها در سیاستهای اعلامی و اعمالی شده است، به نظر میرسد اعتماد نهادی را تحتتأثیر و دچار آسیب شدیدی کرده است. تناقضهای گفتاری و رفتاری مسئولان باعث شده که نوعی سردرگمی در جامعه ایجاد شود. این تناقضها باعث اغتشاش و اختلال در افکار عمومی و رفتاری در جامعه شده است. این بیاعتمادی نهادی منجر به این شده فاصله بین دولت و طبقات اجتماعی بیشتر و بیشتر و اعتماد مردم به نهادها هر روز کمتر شود که این بیاعتمادی میتواند رابطه دولت و ملت را دچار آسیب کند و به نوعی آشفتگی اجتماعی دامن بزند. به نظر میرسد دولت در یک تله آسانگیری-سختگیری گیر افتاده که به هر طرف برود، برای آن تبعاتی خواهد داشت و از سوی مردم مورد اتهام قرار خواهد گرفت.
وی در پایان راهحل برونرفت از این بحران را در همیاری و همکاری طبقه متوسط با دولت دید و تأکید کرد: به نظر من جامعه ایران و دولت بیش از هر زمان دیگری به همیاری و همکاری طبقه متوسط نیاز دارد. اگر دولت به هر شکلی بتواند طبقه متوسط را به عنوان یک بازیگر از طرق مختلف ازجمله از طریق نهادهای مدنی، وارد فرآیند کنترل و مدیریت کند، در مدیریت بحران موفقتر خواهد بود اما اگر با بیانگیزگی طبقه متوسط مواجه شود، منجر به کنشگری طبقات پایین خواهد شد که این کنشگری غالباً خشن و همراه با خشونت و معمولاً کنترلنشده است که میتواند برای جامعه آسیبزا باشد.
نظر شما