به گزارش خبرنگار مهر، نظام بهرامی کمیل، جامعه شناس و منتقد فرهنگی و نویسنده کتابهایی چون «گونه شناسی روشنفکران ایرانی»، «نام باوری»، «نظریه رسانهها: جامعه شناسی ارتباطات»، «حوزههای جامعه شناسی»، «بینشها و نظریههای جامعه شناسی»، «بررسی نسبت فرهنگ با تغییرات جمعیتی» و… در تازهترین یادداشت خود به نقد یکی از مدلها و الگوهای مدیریتی در کشور نشسته است. این یادداشت را در ادامه بخوانید:
ایرانیان از قدیم الایام ملت رجزخوانی بودند. حکایتها و ضرب المثلهای فراوانی در نقد این صفت ناشایست باقی مانده است. برای مثال اینکه میگویند: «حرف باد هواست» یا «دو صد گفته چون نیم کردار نیست»؛ اشاره به همین روحیه شعاری و رجزخوانی ما ایرانیان دارد.
کافی است یک ساعت در اینترنت جستوجو کنید تا صدها سند، نقشه و الگو در حوزههای مختلف مدیریت کشور را پیدا کنید. از اولین نمونهها «سند چشمانداز بیست سال کشور» است که طبق آن قرار بود از زمان تصویب سند در سال ۱۳۸۴ تا بیست سال بعد یعنی در سال ۱۴۰۴ در بسیاری از حوزهها از رشد اقتصادی و رفاه عمومی تا حفظ کرامت انسانی در بین ۲۸ کشور منطقه پیشتاز باشیم. از آن دوره تاکنون برخی کارشناسان با چسبیدن به این استدلال قشنگ که؛ «اگر ندانیم به کجا میرویم، به هر کجا برویم درست است.» زمینه شکلگیری نهضت سندسازی را کلید زدهاند.
وضعیت امروز ما نشان داد، حرف باد هواست و با حلوا حلوا کردن کام کسی شیرین نمیشود. اما بهجای درس گرفتن از آن تجربه ناموفق؛ مسئولان به سرعت وارد مسابقۀ بزرگ تدوین سند و تصویب نقشه شدند و نهضت عظیم سندسازی راه افتاد. فکر کردیم کشور را می توان با تدوین و تصویب سند اداره کنیم. آرزوها، شعارها و خواب و خیالها را روی کاغذ مکتوب و ممهور کردیم.
نقشه علمی، نقشه مهندسی فرهنگی، الگوی ایرانی_ اسلامی پیشرفت، نقشه جامع علمی سلامت، نقشه راه افزایش بهرهوری در صنعت نفت و گاز، نقشه جامع توسعه کارآفرینی، نقشه جامع دولت الکترونیک، نقشه جامع موسیقی و توسعه پایدار روستایی ملل راه ابریشم و… سند راهبردی توسعه کشاورزی، سند توسعه روستایی، سند تحول نظام اداری، سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، سند راهبردی توسعه بهداشت و درمان، سند راهبردی توسعه گردشگری، سند تحول راهبردی علم و فنآوری، سند جامع پدافند شهری، سند توسعه اطلاعرسانی، سند ارتقا وضعیت زنان و خانواده، سند راهبردی توسعه پژوهش و آموزش عالی قرآنی در نظام سلامت و صدها سند و نقشه دیگر تهیه و تصویب شد. ناگفته نماند که برای تهیه هر سند و نقشه؛ هزاران ساعت کار کارشناسی و مبالغ هنگفتی صرف شده بود.
عضو هیئت علمی دانشگاه از عدم تحقق اهداف نقشه جامع علمی نالید؛ اما به جای اینکه اصل موضوع را زیر سوال ببرد پیشنهاد داد که بر اساس شرایط و نیازهای جدید آن نقشه بازنویسی شود! کارشناسان خبره از تدوین حداقل هفتاد زیر سند در ذیل سند مهندسی فرهنگی خبر دادند و البته ضرورت تهیه برش استانی هر سند را گوشزد کردند. ظاهراً اگر این سندها برای مردم آبی به همراه نداشت، برای یک عده نان خوبی داشت.
«سیاستهای کلان» و «برنامههای توسعه» دستآویز این نهضت سندسازی شدند. دستگاههایی هم که اختیار یا بودجه پیوستن به این نهضت را نداشتند بیکار ننشستند. آنها منتظر میماندند تا شعار هر سال مشخص شود، آنگاه هر چه را که در عمل کم گذاشته بودند با حرف جبران میکردند. شعار سال را در سخنرانیها تکرار و بر در و دیوار اداره پُر میکردند تا ثابت کنند این نهضت همهگیر شده و پابرجاست.
نتیجه نهایی، نمونهای بینظیر از رجزخوانی و مدیریت شعاری در جهان است که افتخارش نصیب ما شده است. سی سال سندنویسی چه فایدهای داشت؟ چرا از گذشته درس نمیگیریم و این کار بیهوده را متوقف نمیکنیم.
نظر شما