۱۲ تیر ۱۳۸۶، ۱۳:۰۴

/ گروه دین و اندیشه مهر بررسی می‌کند /

اخلاق و سیاست در فلسفه تحلیلی

اخلاق و سیاست در فلسفه تحلیلی

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: جریان اولیه در فلسفه تحلیلی چندان روی خوش به فلسفه سیاست و فلسفه اخلاق نشان نمی‌داد، اما این رویکرد بسرعت تغییر کرد و در نیمه دوم قرن بیستم فیلسوفان سیاسی و اخلاق بسیاری در فلسفه تحلیلی فرصت ابراز وجود پیدا کردند. اینکه این متفکران بیشتر به چه مضامینی علاقمند بودند موضوع این تحلیل است.

یک تأثیر از تأکید بر منطق و زبان در سالهای اولیه فلسفه تحلیل ایجاد سنتی بود که بسی کم در باب موضوع اخلاق سخن می گفت. این رویکرد در فلسفه تحلیلی اولیه شایع گشته بود که این مضامین غیرمدونند و صرفاً حالات شخصی را در بر می گیرند. ویتگنشتاین در "رساله" تأکید می کند که ارزشها نمی توانند جدا از جهان باشند و اگر آنها اخلاقی باشند فراتر از جهانند و از این رو زبانی که جهان را توصیف می کند چیزی در باب این مسائل نمی تواند اذعان کند.

یک تفسیر در باب این تأملات در این تذکار پوزیتویسم منطقی یافت می شود که عبارت در باب ارزش – هم احکام اخلاقی و هم احکام زیبایی شناختی – مانند مدعیات مابعدالطبیعی از جهت زبانی بی معنایند و از این رو غیرقابل شناختن هستند. یعنی نه صادق و نه کاذب هیچکدام نیستند. فلسفه اجتماعی و سیاسی ، زیبایی شناسی و معارفی چون: فلسفه تاریخ از گفتمان فلسفه انگلیسی زبان با این رویکرد حذف شدند.

در دهه 1950 در این باب مناقشاتی رخ دادند که در مورد این رویکرد اعتراضاتی داشتند. استونسون از این نکته بحث کرد که باید از گونه ای احساس گرایی در فلسفه اخلاق حمایت نمود و هر از دیدگاه توصیه گرایی جهانشمول نام به میان آورد. فیلیپا فوت هم چندین مقاله نگاشت و به همه این مواضع نقد وارد کرد. افول پوزیتیویسم منطقی به عنوان یک طرح جامع به رشد علایقی جدید در فلسفه اخلاق منجر گشت.

فلسفه تحلیلی که شاید به جهت خاستگاهش با هگل و هگلیانی چون مارکس مخالفت فکری داشت چیزی در باب مضامین سیاسی در تاریخش به همراه نداشت.  اما این مسیر تغییر کرد و جان رالز یک تنه مجموعه ای مقالات در دهه 1950 به بعد منتشر کرد که "دو مفهوم در باب قواعد" و "عدالت به مثابه انصاف" مهمترین آنها بودند و این مقالات در کتابی مهم به نام "نظریه ای در باب عدالت" جمع گشتند که این اثر در سال 1971 منتشر گشت. قصد این کتاب آن بود که مبنایی فلسفی برای موقعیت دولت لیبرال رفاهی بیابد. همکار رالز بعد از این اثر تحریک شد که کتاب " آنارشی، دولت و اوتوپیا" را بنگارد و بدین گونه نازیک به عنوان نماینده تفکر لیبرال  بازار آزاد در برابر تفکر رالز که می خواست آزادی را با عدالت جمع کند قرار گرفت.

پیشرفت مهیج دیگر در دل فلسفه سیاسی به ظهور مکتبی به نام مارکسیسم تحلیلی مربوط است. اعضایی از این مکتب در صدد بودند تا ابزارهای فلسفه تحلیلی را در بین ابزارهای علم اجتماع مدرن به کار بردند و نظریه انتخاب عقلانی را برای صراحت بخشیدن به نظرات کارل مارکس و پیروانش تببین کنند. معروفترین عضو این حلقه فیلسوف اکسفورد جی..ای.کوهن است که در سال 1978 کتاب "نظریه کارل مارکس در باب تاریخ: یک دفاعیه" را نگاشت. این کتاب به عنوان مبنای این مکتب قرار گرفت. کوهن تلاش کرد تا از ابزارهای تحلیل منطقی و زبانی استفاده کند تا از تصور ماتریالیستی مارکس از تاریخ دفاع به عمل آورد.

دیگر  فیلسوف تحلیلی اقتصاددان مارکسیست مطرح جان روئمر و دانشمند اجتماعی جان الستر بودند همچنانکه اریک اولین رایت نیز از این مشرب دفاع می کرد. همه این افراد تلاش کردند تا کار کوهن را با توجه به روشهای علوم اجتماعی مدرن به پیش برند و این ابزارها ابزاری چون نظریه انتخاب عقلانی بودند و بدین وسیله آنها ابزارهای فلسفی تحلیلی کوهن را با تکیه بر نظریه مارکسیستیب کامل کردند.

جمع گرایانی چون: السدیر مک اینتایر، چارلز تیلور و مایکل والزر هم نقدی را در برابر لیبرالیسم پی گرفتند که ابزارهای تحلیلی را برای جدا کردن فرضهای لیبرالهایی چون رالز به خدمت می گیرد و البته با این فرضها به مبارزه بر می خیزد. به صورت خاص جمع گرایان با فرض لیبرالی مبنی بر اینکه فرد می تواند بتمامی  بر حسب فردی خودمختار از جامعه  نگریسته شود  که در آن رشد می کند به مبارزه برخاستند. به جای آن آنها تصوری از فرد گذاشتند که بر نقشی که جامعه در شکل دادن به ارزشها و فرایند تفکر و انتخاب ایفا می کند تأکید می ورزد.

کد خبر 511891

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha