۱۱ مرداد ۱۳۸۶، ۸:۲۹

مشکلات حقوق‌ بشر با نسبیت معرفتی

مشکلات حقوق‌ بشر با نسبیت معرفتی

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: نسبیت معرفتی همانگونه که برای اخلاق و هنر دردسرساز است مشکلات زیادی را برای حقوق بشر هم فراهم کرده است. اگر معرفت از انسانی به انسان دیگر یا از فرهنگی به فرهنگ دیگر تفاوت کند آنگاه نمی‌توان به دنبال مبنایی مشترک برای همه حقوق گشت تا الزامات حقوق بشر اعتبار داشته باشند.

شکی‌ نیست‌ که‌ حقوق‌ بشر هم‌ اکنون‌ به‌ عنوان‌ یک‌ ضرورت‌ اجتناب‌ناپذیر مطرح‌ است‌ و همة‌ فرهنگها و دولتها نیاز و احتیاج‌ خود را بدان‌ نشان‌ داده‌اند. این‌ نکتة‌ مهمی‌ است‌ که‌ دورکین‌ فیلسوف‌ معروف‌ حقوق‌ هم در کتابش‌ "فلسفة‌ حقوق‌ بشر" بدان‌ اشارت‌ داشته‌ است. به‌ معنای‌ دیگر حقوق‌ بشر به‌ مثابة‌ یک‌ ضرورت‌ کمتر مورد خدشه‌ و انتقاد است. شکی‌ نیست‌ که‌ بسی‌ می‌توان‌ از رفتار سازمان‌ ملل‌ و غربیان‌ در اجرای‌ بیانیه‌ حقوق‌ بشر انتقاد کرد اما اولاً بیش‌ از نیم‌ قرن‌ از ظهور این‌ بیانیه‌ نمی‌گذرد و رعایت‌ کامل‌ حقوق‌ بشر به‌ آرمانی‌ بزرگ‌ می‌ماند که‌ ما تازه‌ در آغاز اجرای‌ آن‌ هستیم‌ ثانیاً‌ دستاوردهای‌ مثبت‌ آن‌ را در همین‌ مدت‌ نمی‌توان‌ نادیده‌ گرفت‌ خلاصه‌ آنکه‌ حقوق‌ بشر به‌ مثابه‌ یک‌ ضرورت‌ کمتر مورد مناقشه‌ و ایراد واقع‌ شده‌ است‌ آنچه‌ اهمیت‌ دارد آن‌ است‌ که‌ ما بتوانیم‌ از لحاظ‌ معرفتی‌ و فلسفی‌ آن‌ را توجیه‌ کنیم‌ و بدان‌ مشروعیت‌ بخشیم‌. به‌ زعم‌ ما بزرگترین‌ پرسش‌ و مانعی‌ که‌ فرا روی‌ مقوله‌ حقوق‌ بشر وجود دارد این‌ است.

 ‌تکرار کنیم‌ که‌ مبنای‌ مشروعیت‌ دهی‌ به‌ حقوق‌ بشر عقل‌ جدید است‌ ؛ عقلی‌ که‌ با دوگانگی‌ که‌ میان‌ ذهن‌ و جهان‌ می‌افکند و نقش‌ و جلوة‌ سوژة‌ شناسایی‌ را پررنگ‌ می‌کند به‌ عنوان‌ مؤ‌لفة‌ اساسی‌ جهان‌ جدید (مدرنیته) مطرح‌ می‌شود. هر سخنی‌ که‌ در مورد این‌ سوژة‌ شناسایی‌ رود تأثیر و پژواک‌ مستقیم‌ خود را بر بسیاری‌ از مظاهر مدرنیته‌ چون: حقوق‌ بشر، آزادی، عدالت، دموکراسی، قرارداد اجتماعی‌ و... خواهد نهاد. بی‌ جهت‌ نیست‌ که‌ تلاش‌ بسیاری‌ از مدافعان‌ و منتقدان‌ روشنگری‌ و مدرنیته‌ معطوف‌ به‌ نجات‌ یا حمله‌ به‌ سوژة‌ شناسایی‌ است. به‌ معنای‌ دیگر همة‌ کسانی‌ که‌ خواهان‌ ارایة‌ نظری‌ دربارة‌ «مدرنیته» هستند ناگزیرند تکلیف‌ و موضع‌ خود را نسبت‌ به‌ این‌ سوژة‌ شناسایی‌ روشن‌ کنند چرا که‌ بسیاری‌ از مقولاتِ‌ جهان‌ جدید  چون: اعتقاد به‌ پیشرفت‌ و ترقی، تأکید بر وجود حقوق‌ طبیعی‌ برای‌ انسان‌ها و قرارداد اجتماعی‌ ریشه‌ در این‌ عقلانیت‌ و سوژة‌ شناسایی‌ دارند.

 ‌همانطور که‌ ذکر آن‌ رفت‌ در مدرنیته‌ هم‌ شاهد اوجگیری‌ مدافعان‌ آن‌ هستیم‌ و هم‌ یکی‌ دو سده‌ است‌ منتقدان‌ آن‌ به‌ تلاش‌ جدی‌ برای‌ یافتن‌ وضعیت‌ و موقعیت‌ واقعی‌ مدرنیته‌ مشغول‌ هستند. موضع‌ مدافعان‌ مدرنیته‌ کم‌ و بیش‌ آنها هستند که‌ در این‌ سخن‌ از آن‌ صحبت‌ شد: توجه‌ به‌ خود عشیرگی‌ انسان‌ و فرآیند استقلال‌ او، التفات‌ به‌ فردیت، تغییر جهان‌ و نه‌ تفسیر صرف‌ آن، فراتر دیدن‌ انسان‌ و گسترده‌ کردن‌ دامنه‌ و دایرة‌ انسان‌ بودن‌ اعتقاد به‌ اینکه‌ عقل‌ ابزار و وسیله‌ مناسبی‌ برای‌ هدایت‌ زندگی‌ انسان‌ است‌ و مسیری‌ که‌ آدمی‌ در پیش‌ گرفته‌ است‌ مسیر ترقی‌ و تکامل‌ به‌ حساب‌ می‌آید همه‌ مواردی‌ هستند که‌ مدافعان‌ مدرنیته‌ بسی‌ بر آنها تمرکز و توجه‌ دارند و اینها مؤ‌لفه‌هایی‌ هستند که‌ مستقیم‌ یا غیر مستقیم‌ پیش‌ فرضهای‌ فکری‌ - فلسفی‌ - انسان‌ شناختی‌ حقوق‌ بشر به‌ حساب‌ می‌آیند.

 ‌اما این‌ همة‌ ماجرا نیست. فیلسوفان‌ و اندیشمندانی‌ در مدرنیته‌ بالیده‌اند که‌ انتقادات‌ جدی‌ به‌ عقل‌ دارند و موضع‌ و نظرشان‌ با آرای‌ افرادی‌ چون‌ ولتر و پوزیتیویستها متفاوت‌ است.  ‌شاید این‌گونه‌ بتوان‌ گفت‌ که‌ اولین‌ رخنه‌ و خلل‌ جدی‌ به‌ عقل‌ جدید به‌ وسیلة‌ دیوید هیوم‌ وارد شد. هیوم‌ بر این‌ نظر بود که‌ بر انسانها نیز مانند حیوانات‌ غرایز و احساسات‌ حکمفرمایی‌ می‌کنند اما فرق‌ انسانها با حیوانات‌ در این‌ است‌ که‌ انسانها بر خلاف‌ حیوانات‌ کاملاً‌ چشم‌ و گوش‌ بسته‌ تسلیم‌ احساسات‌ و غرایز نیستند. ما می‌دانیم‌ که‌ هیوم‌ اندیشه‌ورزی‌ مقید و معتقد به‌ مدرنیته‌ است‌ اما پاره‌ای‌ از اندیشه‌های‌ عقل‌ ستیز چون‌ ارتباط‌ احساسات‌ و اندیشه‌ انسان‌ در رویکرد او وجود دارند.

 ‌فرد دیگری‌ که‌ خللهایی‌ جدی‌ به‌ مطلق‌ بودن‌ اندیشه‌ وارد کرد کانت‌ بود. کانت‌ بود که‌ ذهنیت‌ آیینه‌واری‌ ارسطویی‌ نسبت‌ به‌ عقل‌ را کمرنگ‌ کرد و ندا داد که‌ ذهنیت‌ انسان‌ با توجه‌ به‌ ماهیت‌ و جوهرة‌ خود، در واقعیت‌ دست‌ می‌برد. به‌ نظر‌ کانت، آنچه‌ ما در می‌یابیم‌ محصول‌ سنتز و ترکیبی‌ میان‌ ذهن‌ و عین‌ است‌ و آنچنان‌ که‌ فکر می‌کردیم‌ اندیشه‌ و تعقل‌ قادر به‌ رسیدن‌ به‌ کنه‌ اشیا و جهان‌ نیست. به‌ معنای‌ دیگر، استقلال‌ سوژة‌ شناسایی‌ به‌ وسیلة‌ هیوم‌ اگر با احساسات‌ مورد تردید قرار گرفت‌ با کانت‌ به‌ وسیلة‌ ساختار خود سوژة‌ شناسایی‌ مورد تردید واقع‌ شد.

 ‌با مارکس‌ اما قضیة‌ «تردید به‌ استقلال‌ سوژة‌ شناسایی» ابعاد وسیع‌تری‌ یافت‌ ؛ از درون‌ برآمد و به‌ عرصة‌ اجتماع‌ نقل‌ مکان‌ کرد. در این‌جا حتی‌ ساختار سیاسی‌ و بخصوص‌ اقتصادی‌ در اندیشة‌ ما تأثیر می‌گذارد. ما نمی‌توانیم‌ فراتر از طبقه‌ و ساختار اقتصادی‌ - سیاسی‌ که‌ در آن‌ قرار داریم‌ اندیشه‌ کنیم. واضح‌ است‌ که‌ سوژة‌ شناسایی‌ به‌ وسیلة‌ مارکس‌ تحت‌ الشعاع‌ ساختارها و طبقات‌ اقتصادی‌ - سیاسی‌ قرار می‌گیرد.

 ‌فروید هم‌ با پیش‌ کشیدن‌ این‌ نکته‌ که‌ ما به‌ همة‌ لایه‌های‌ وجودمان‌ اگاه‌ نیستیم‌ و ساحت‌ وجود ما بسی‌ فراتر و بزرگتتر از ساحت‌ اندیشة‌ ماست‌ نقصانهای‌ سوژة‌ شناسایی‌ را جدی‌تر مطرح‌ کرد. به‌ معنای‌ دیگر او بر این‌ نظر بود که‌ ما تحت‌ تاثیر فشارهای‌ روان‌ ناخودآگاه‌ خود عقایدی‌ را کسب‌ می‌کنیم‌ در حالی‌ که‌ فکر می‌کنیم‌ آگاهانه‌ و مستقلانه‌ و به‌ وسیلة‌ ساحت‌ عقلانی‌ و شناسایی‌ وجودم%

کد خبر 527969

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha