۱۷ آذر ۱۴۰۰، ۱۰:۳۵

گزارش مجله مهر از دل خانواده‌ها؛

دو سال خانه‌نشینی فرزندان چه بر سر خانه‌ها آورد؟!

دو سال خانه‌نشینی فرزندان چه بر سر خانه‌ها آورد؟!

با شیوع کرونا و مجازی شدن مدارس و خانه‌نشینی دانش‌آموزان شکل زندگی‌ها تغییر کرد و والدین با چالش‌های جدیدی رو به رو شدند، در این گزارش پای صحبت چند مادر نشسته‌ایم که از این تغییرات بگویند.

خبرگزاری مهر؛ گروه مجله – محدث تک‌فلاح: نزدیک به دو سال است که همه ما را درگیر کرده است. کرونا! این مهمان ناخوانده‌ای که تأثیرات مهمی در زندگی اجتماعی و اقتصادی و روزمره‌هایمان گذاشته است. در این میان، قشر دانش آموز که از بزرگترین اقشار جامعه هستند، از این تأثیر مبرا نبوده و بعد از اعلام رسمی حضور این ویروس در محیط جامعه، اتفاقاً اولین تغییرات در زندگی همین افراد رخ داده است. تعطیلی کلاس‌های حضوری مدارس در تمام نقاط کشور و آغاز برگزاری کلاس‌های آموزش از راه دور که این روزها با عنوان آموزش مجازی از آن یاد می‌شود.

برآن شدیم تا با تعدادی از خانواده‌های دارای فرزند محصل که درگیر این نوع از آموزش هستند، گپ کوتاهی داشته باشیم و پای صحبت آن‌ها و خاطرات تلخ و شیرین شأن بنشینیم و ببینیم بعد از اینکه فرزندشان خانه‌نشین شد چه تغییری در زندگی و خانواده‌شان اتفاق افتاد.

دوری از مدرسه، اشتیاقش به آن را برگرداند

مادر زهرا خانم ۹ ساله می‌گوید: دختر من در دوران قبل از کرونا هم در ارتباط با اطرافیان سخت بود، با مدرسه سخت‌تر. هر روز برای حضور در مدرسه با چالش‌های جدید ما را مواجه می‌کرد.

کرونا و شیوع و محدودیت‌هایش اوضاع را در ابتدا بهتر کرد. چون کسی را نمی‌دید و در لاک تنهایی خودش بود و خودش. اما به مرور زمان که مدرسه هم از او بازخورد و تکلیف خواستند و ارتباطات مجازی مدرسه شکل گرفت، تلخی‌ها شروع شد.

دختر من خیلی در یادگیری کند است، به همین دلیل غالباً شخصی که در مواجهه با مدرسه اذیت می‌شد من بودم نه او! درگیری دائم من در این ایام، اجرای روتین برنامه درسی و به هم نخوردن خواب او و برقراری برنامه‌ی غذایی اش بود. حالا با برگزاری چند کلاس حضوری به حدی اشتیاق به حضور در مدرسه در او می‌بینم که قابل وصف نیست. رها شدم از انقباض حرص و جوش‌هایی که در عضلاتم موج می‌زد!

من و چهارپسرم، ۲۰ ماه در خانه

فاطمه که ۳۵ مین پاییز زندگی‌اش را تجربه می‌کند می‌گوید: این دوتا که مدرسه‌ای هستند برایم کمتر کار درست می‌کنند تا دوتای دیگر. صبح‌ها با حال رقابت از همدیگر سبقت می‌گیرند و دست و رو شسته نشسته، لپ‌تاپ را باز کرده، سلام کنان وارد کلاس‌شان می‌شوند. از انجام تکالیف و اجرای ارائه برای کلاسهای آنلاین و اجازه گرفتن برای پاسخ معلم بهانه‌ی رقابت دارند تا گرفتن گوشی من برای ارسال تکلیف. این‌که کدام‌شان تکالیفش در سامانه مدرسه‌شان زودتر ثبت شود.

اما از مصائب خنده دار، اینکه در خانه‌ی ما آنقدر همیشه سروصدا هست که با باز کردن میکروفن برای ارائه پاسخ به معلم، هجوم سروصدای کلاس‌شان ناچیز محسوب می‌شود.

جالب‌ترین نکته در دوران خانه‌نشینی‌شان این بود که دریافتند برای انجام کارهای خانه و یا کاری مثل پختن غذا چقدر زمان و انرژی صرف می‌کنم و این باعث شده به طور خودجوش در کمک دادن به من برای کارهای خانه داوطلب باشند.

اینترنت، پرستار فرزندانم

زهره با همه دغدغه‌هایی که برای پسرانش دارد جواب می‌دهد: شروع سختی داشتیم. پسر بزرگم که مشکلات جسمی- حرکتی داشت، مدرسه‌ای می‌رفت که در ایام ابتدایی شیوع کرونا، دانش آموزان را رها کرده بود و بار آموزش به شدت به دوش خانواده‌ها بود. سال بعد مدرسه جدید را با حالی پذیرفت که برنامه آموزشی آنلاین منظمی داشتند اما به طرز عجیبی به تکنولوژی و اینترنت وابسته شده بود. به مرور در پسرم انزوای بیشتری می‌دیدم و تنها قانونی که از فکرم خطور کرد برای حفظ سلامت فرزندم، این بود که در اتاق با لپ‌تاپ تنها نباید باشد.

در ابتدای کار هر وسیله‌ای لازم بود برایشان فراهم کردیم. لپ‌تاپ، تبلت، گوشی موبایل و… امسال که پسر دومم هم به جرگه بچه مدرسه‌ای‌ها پیوسته، از امکانات تکنولوژی چیزی کم نداریم اما امان از وقت مسافرت رفتن‌مان! به دلیل اینکه می‌خواستم بار سنگین نباشد فقط یک لپ‌تاپ باخودمان می‌بردیم و درگیری‌ها و مشاجرات بر سر مالکیت دستگاه، آرامش را از ما می‌گرفت.

دوران کرونا برای من یک آورده مهم داشت. اینکه رفت و آمدهای تجملی و سنگین و زیاد بسیار کم شد. من فرصت بیشتری برای خودم داشتم. سرکار می‌رفتم، دانشگاه و درس خواندنم باکیفیت شده بود، کلاس‌های خوبی که دوست داشتم را شرکت می‌کردم. خلاصه، هر چه نکات منفی داشت، این نکته‌ی مثبت را برایم داشت که بدون نگرانی از برخورد پسرم با آدم‌های اطراف و دور از حاشیه‌های احتمالی، (می‌دانم حرف بدی است) من فرزندانم را به اینترنت می‌سپردم و آزادانه از خانه خارج می‌شدم! اینترنت برای من حکم پرستار فرزندانم را داشت.

اصلاً ما آدم می‌بینیم؟!

مهدیه با ۱۸ سال سابقه مادری می‌گوید: چقدر دلم از این کلاس‌های آنلاین پر است. اینکه فرزندم در سیستم غیرقابل قبولی درس می‌خواند برایم اذیت کننده است. این را بعد از دوران آموزش مجازی فهمیدم. با شروع کار، همیشه در کنار پسرم پای لپ‌تاپ بودم. به مرور زمان فهمیدم که تفاوت‌های فردی بچه‌ها اصلاً مهم نیست و همه را در یک قاب جای می‌دهند.

نداشتن همبازی و بسته بودن ورزشگاه‌ها و حرف نزدن با هم‌سالان، پسرم را اذیت کرده بود. موضوع اذیت کننده دیگر این دوران بحث ارسال تکالیف بود. از ابتدا دوست نداشتم گوشی‌ام را به پسرم بدهم. به همین دلیل ارسال تمام تکالیف با خودم بود که کاری بسیار خسته کننده وفرسایشی شده است.

از همان ابتدا هم با کم شدن ارتباطات، وقتی به پسرم آداب اجتماعی را متذکر می‌شدیم، در چشمانم خیره می‌شد و می‌گفت: «اصلا ما آدم می‌بینیم که در ارتباط با او این‌ها را رعایت کنم؟!»

دختر کوچکم نمی‌داند کلاس مجازی یعنی چه!

زهرا، مادری که مهندس پلیمر است توضیح می‌دهد: تداخل کلاس ندارند. پسر بزرگترم صبح‌ها و کوچک‌تر عصرها کلاس دارد. یک مزیت بوده که در این اوضاع گرانی لازم نبود هزینه اضافی برای خرید یک گوشی دیگر گردن‌مان بیفتد. اما صبح‌ها کلاس با آرامش بیشتری برگزار می‌شود. دوتای دیگر خوابند و محیط خانه و کوچه آرام. پسر بزرگم ناهار که می‌خورد باید بازی کند اما در چه شرایطی؟ اوج ساعت کلاس برادرش. نگویم از حضور خواهرش! در دوساعت کلاس پسر کوچک، خواهرش حسابی از شرمندگی برادرها در می‌آید. چون که فکر می‌کند گوشی دست آن‌ها برای بازی است و از سامانه شاد چیزی نمی‌داند. پس تا گوشی را نگیرد و به مقصودش نرسد، از هیچ اقدامی دریغ نمی‌کند. نشستن وسط کتاب و دفتر روی میز، پخش کردن وسایل جامدادی، پاره کردن دفترها و کتاب‌ها به خاطر جلب توجه برادرها و من و...

از خانه ماندن بسیار کلافه اند. هر سه تایشان. اما خب انصاف را باید گفت، اثرات تربیتی منفی بعضی از همکلاسی‌ها را هم نمی‌بینیم. بچه‌ها کمتر مریض می‌شوند و دست و پایشان کمتر زخم و شکسته و کبود می‌شود.

من دست تنها و دو بچه وابسته‌تر از قبل

فاطمه، مادری که چهارسال است جای خالی پدر را هم پر کرده می‌گوید: همین‌طوری و به صورت پیش فرض بچه‌ها نمی‌دانند باید تکلیف بنویسند و ارسال کنند. در دنیای سامانه شاد هم ارتباط، خیلی جالب و کامل نیست و بچه‌ها نمی‌دانند دقیقاً با چه کسی دارند ارتباط می‌گیرند؟ معلم محترم هم که کلاً مادر را بیشتر مخاطب قرار می‌دهد تا دانش آموز را.

از طرفی من چون (بعد از فوت همسرم) خودم سرپرست خانواده ام هستم، بچه‌ها در ایام قرنطینه فقط من را می‌دیدند و دایره ارتباطی‌شان فقط من بودم.

سه چهارماه بعد از اتفاق کرونا، رفت و آمدها که مجدد جان گرفت، ارتباط بچه‌های من با دنیای بیرون از خانه بسیار سخت شده بود و این موضوع روند زندگی را برای من کند و نامطلوب می‌کرد.

دخترم می‌گفت از اینکه باید سرکلاسی بنشیند که معلم دارد پاسخ دیگر دانش آموزان را می‌دهد اصلاً لذت نمی‌برد و این موضوع خیلی هم حوصله سر بر است! در این بین آزادی و بازی و نقاشی برادرش را هم که می‌دید بیشتر از حضور در کلاسش در سامانه شاد دلسرد می‌شد.

زندگی من، زندگی عادی نبود، کرونا آن را غیرعادی‌تر کرد.

مادرانی که اعتقادی به آموزش آنلاین نداشتند

راحله با دنیایی از نظریه‌های تربیتی می‌گوید: چقدر به خاطر وسواس‌های خودم بچه‌ها را در تنگنا قرار دادم، خدا مرا ببخشد! در ابتدا که هنوز نسبت خودمان را با کرونا پیدا نکرده بودیم، هیچ جا نمی‌رفتیم و همه پروتکل‌ها را رعایت می‌کردیم. سازمان بهداشت جهانی اول کار گفته بود در #خانه_بمانیم من هم در خانه ماندم. زمانی شعارش عوض شد به #آگاه_بمانیم که من آسیب‌های بدی را در فرزندانم مشاهده کرده بودم.

ارزشی که برایم ماند از این ایام این بود که دخترم با پنج نفر یک کلاس را شروع کرد اما آخر سال این کلاس با یک نفر تمام شد و آن‌هم دختر من بود. از باقی مادران دلیل را که جویا شدم، گفتند که اعتقادی به آموزش مجازی ندارند و قاعدتاً این موضوع به فرزندمان هم تسری داشته است. من از به انتها رساندن یک انتخاب مهم خودم احساس رضایت مندی داشتم.

مصائب جدا کردن از پوشک و کلاس آنلاین!

عطیه، مادری مثبت اندیش می‌گوید: عمه، مادربزرگ و برخی دیگر از اقوام در همسایگی ما زندگی می‌کنند. دخترها و تک پسر من با تعامل خیلی خوب‌مان با همسایه‌ها بزرگ شدند. پس در دوران قرنطینه، به شکل عرف ما در قرنطینه نبودیم و رفت و آمد و بازی و… داشتیم. این خودش بزرگترین نعمت ایام کرونا بود.

بچه‌های من با رقابت سالم از کلاس‌های آنلاین لذت می‌بردند و و دو فرزند غیر مدرسه‌ای هم مشغول بازی و ایجاد اختلال در فرایند آموزش مجازی دو خواهر مدرسه‌ای شان می‌شدند.

اختلاف سنی بچه‌های من زیاد نیست. دو فرزند دبستانی و دو فرزند کوچک‌تر. آنقدر فضای خانه جذاب و پرهیاهوست که اگر دخترها سرکلاس باید میکروفن را روشن می‌کردند، صدای بچه‌های دیگر و شلوغی خانه کلی مایه بهجت معلم می‌شد!

تا به حال هیجان کوچکترها، حضور در تصویر دوربین خواهرشان که در کلاس آنلاینش نمایش داده می‌شد، بود. اما برایتان بگویم از این ماه‌های آخر… میکروفن‌ها دقیقاً زمانی روشن می‌شد که صدای همهمه خانه به یک جمله ختم می‌شد که حاصل پخش صدای فرزندم در کلاس آنلاین، خنده معلم‌ها و همکلاسی‌های حاضر در جمع بود. حتماً می‌پرسید مگر چه می‌گفتند؟ چیز خاصی نبو، فقط اعلام نیاز به مراجعه به سرویس بهداشتی که مکرراً در اغلب لحظات باز شدن میکروفن، اتفاق می‌افتاد! چون من هردو فرزندم را مدتی است که با هم از پوشک گرفتم.

کد خبر 5370522

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha