۳۱ مرداد ۱۳۸۶، ۱۲:۴۵

مبانی فلسفی هنر مفهومی (3)

مناقشات نظری در باب تعریف هنر مفهومی

مناقشات نظری در باب تعریف هنر مفهومی

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: " آیا هنر مفهومی تعریف‌بردار است؟" مانند مشکلاتی که در باب تعریف خود هنر وجود دارد در هنر مفهومی مطرح است. در اینجا البته دیدگاه ویتگنشتاین که اندیشه هرگونه تعریف ماهوی را کمرنگ می‌کند بسی پرجلوه است.

آرتور آنتو معتقد است در واقع یک ارتباط ناپیدا باعث می شود که یک اثر، اثری هنری باشد و نه صرفا دیدنی . بر اساس گفتار آنتو آثار هنری موقعیت برترشان را در ارتباط با ساختار اجتماعی و تاریخی که بر اثر تمرین و گفتمان هنری حاصل کرده اند، به دست می آورند. این عقیده آثار هنری را محصول بستری هنری و اجتماعی می داند و اثر هنری را نتیجه روابط اجتماعی خاصی معرفی می کند. هنر مفهومی نشان می دهد که هنر و غیر هنر، قابل تمایز نیستند و به همین دلیل نمی توان بعضی را قابل نمایش و بعضی دیگر را غیر قابل نمایش نامید.

فارغ از اینکه این عقیده دقیقا چگونه گسترش پیدا کرده است، هنر مفهومی فیلسوفان هنر را قادر به درک این مسئله ساخت که تعریف عمومی هنر و یا در واقع غیرقابل تعریف بودن هنر باید بتواند از بین آنها که غیرقابل نمایش اند، اشکال هنری را مشخص کند. در این میان نکته حائز اهمیت معنایی است که هنرمند در اثر خود می دمد و همچنین معنایی است که مخاطبان از اثر، به عنوان نکته کلیدی اثر، دریافت می کنند.

هنر مفهومی، اثر هنری را در حکم ابزاری می بیند که با آن معناها و اندیشه‌ها منتقل می شوند و نه وسیله‌ای که برای مخاطب صرفاً لذت بخش و راضی کننده است. بعضی اوقات این آثار هنری با مهارت بیشتر انسان ساخته می شوند و گاه با مهارت کمتری. دلیل این مسئله دارای اهمیت بودن معنایی است که باید منتقل شود و نه طریقه انتقال معنا. در اینجا می توان به «قوطی‌های کنسرو» اثر اندی وارهل اشاره کرد که نمونه خوبی برای توجه به معنا در اثر است.

تمام هنرمندان مفهومی برای القای معنای مورد نظر خود در اثر هنری تلاش می کنند و با استناد به آن معنا اثر خود را هنر می‌نامند. لازم به گفتن است که در هنر مفهومی تلاش برای رسیدن به معنایی دقیق و موشکافانه از هنر اشتباه و نادرست است. در این شکل از هنر، هرکه سعی می کند تصورات ما را برای ارائه تعریفی از هنر آشفته کند، جستجوی تعریفی قاعده مند بیهوده است. با این توصیفات، آیا هنوز امیدی برای رسیدن به تعریفی از هنر، با استناد بر ابعاد فلسفی هنر مفهومی، وجود دارد؟

اخیرا دیوید دیویس، یکی از متاثران هنر مفهومی، دیدگاهی را گسترش داده بر این مبنا که تنها در حالتی می‌توان از هنر تعریفی داد که برای هنر روندی خلاقانه قائل شد که در نهایت نمودی مادی داشته باشد و نه روندی که صرفاً به محصولی نهایی ختم شود.

آنچه که از هنر مفهومی می آموزیم نه فقط درک تعریف هنر است بلکه درک این مطلب است که تحلیل مفهومی هنر امری از دسترس به دور است. شاید آنچه که ما در پی آن باشیم، بدون توجه به نمود فیزیکی آن، روند خلاقانه و متفکرانه است که در اثر هنری دیده می شود.

این ادعای هنر مفهومی که هنر صرفا آنچه در گالری ها به نمایش گذاشته می شود نیست، همانند اندیشه ای که در پی انتقال آن است، منجر به سوالات هستی شناسانه پیچیده ای می شود. مردود دانستن هنر سنتی به همراه اعتقاد بر فارغ بودن اثر هنری از ماده، نظر ما را بر جنبه های ساده و روشنی از تجربه هنری جلب می کند. به عنوان مثال اینکه "در تحسین اثر هنری به چه چیزی باید توجه داشت؟" یا "آیا در تحسین هنری باید درک خاصی نهفته باشد؟" و یا "آیا رسانه بودن شرط لازمی برای اینکه یک اثر هنری باشد، است؟".

 در نظر نخست هنر مفهومی ما را به سمت بازنگری در این فرضیه شناخته شده هدایت می کند که تحسین اثر هنری و درگیر شدن با آن، حاصل تجربه درگیری با هنر دست اول است. طبق گفته فرانک سیبلی: اثر هنری باید موزون و یکپارچه دیده شود، از نظر موسیقیایی حزین یا شوریده شنیده شود، از نظر رنگارنگی پر از رنگ به نظر رسد، از نظر لحن و فضا رمانی قدرتمند باشد، ممکن است در نگاه نخست این کیفیت ها خود را نشان دهند، یا اینکه با دیدن، شنیدن و یا خواندن بیش از یک بار اثر این کیفیت ها درک شوند، و یا به کمک منتقدین این کیفیت ها شناخته شوند. آثار هنری مورد تحسین، لذت زیبایی شناسانه، و داوری قرار می گیرند، مگر اینکه آنها تنها برای درک شخصی شان ساخته شده باشند. کار فوق العاده باید شنیده شود، دیده شود، و یا احساس شود.

این فرضیه که ما هرچند با دیدن پوستر یا عکس مونالیزا، اثر داوینچی، دریافت هایی خواهیم داشت اما داوری واقعی وقتی خواهد بود که تجربه دیدن بدون واسطه اثر اصلی را داشته باشیم، در اینجا مورد سوال قرار می گیرد. اما در حالتی که با وجود دیدن بی واسطه اثر هیچ دریافتی نداشته باشیم این فرضیه سنتی مورد تردید واقع می شود. از طرف دیگر چگونه می توان درگیر اثری شد که فقط اندیشه است؟

سوال دیگری که ممکن است پیش آید درباره میزان اهمیت فارغ بودن اثر هنری از جهان مادی است. آیا این رهایی هنر مفهومی از جهان مادی به معنای تکذیب هنر در حالت کلی، و نه تنها مردود دانستن هنر سنتی، نیست؟

کد خبر 539219

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha