منوچهر صانعی در خصوص وضعیت ترجمه آثار فلسفی به خبرنگار مهر گفت : کار ترجمه به تخصصهای بسیاری احتیاج دارد که یکی از آنها تسلط به زبان مادری یا میزبان است. برای ترجمه باید نحو علمی زبان را بدانیم. خیلی از مترجمان ما با زبان فارسی آشنایی خوبی ندارند.مثلا در بسیاری موارد نقطه نظر به جای دیدگاه استفاده می شود که این به دلیل ناآشنایی مترجم با زبان فارسی است.
وی در ادامه با تاکید بر تسلط مترجم به زبان میزبان افزود: مترجمان ما باید به زبان فارسی تسلط داشته باشند که از راه مطالعه آثار فارسی بین قرون سوم تا هشتم هجری مثل آثار سعدی ، امام محمد غرالی ، آثار شیخ اشراق ، کتابهای صوفیه و کتبی از این قبیل به دست می آید. این آثار ساختار و شاکله های زبان فارسی را در ذهن جا می اندازند.
این مدرس و مترجم در ادامه افزود: دومین مرحله آشنایی کامل مترجم به زبان خارجی است که با مکالمه فرق دارد. مترجم در این زمینه باید به شیوه ای علمی با زبان آشنایی داشته باشد و در این زمینه کار قلمی کرده باشد.تخصص سوم در این زمینه ، تخصص به علمی است که کتاب درخصوص آن است. به عنوان نمونه مترجم کتب پزشکی یا جامعه شناسی حتما باید پزشک یا جامعه شناس باشد.مترجم آثار فلسفی نیز حتما باید فلسفه خوانده باشد. در غیر این صورت موفق نخواهد بود. باید مترجم به آن علم اشراف داشته باشد چون اصطلاحات هر علمی متفاوت است .
مترجم پارهای از آثار کانت و دکارت در ادامه تاکید کرد: کار ترجمه ، ذوق ، حرفه و تخصص است. ترجمه نوعی هنر است که با تمرین و ممارست مانند سایر هنرهای دیگر به دست می آید. اما متاسفانه در بیشتر کتابهای فلسفی ما این امر لحاظ نشده است.
صانعی بیشترین ضعف ما را در ترجمه آثار فلسفی عدم آشنایی کامل مترجمان با زبان فارسی عنوان کرد و گفت: مشکل دیگر در این زمینه تشتت و پراکندگی در اصطلاحاتی است که باید منتقل شوند.در حوزه فلسفه جدید واژه هایی در زبان های اروپایی آمده است که معادل مناسبی از آنها در زبان فارسی نداریم. گاه معادل هایی برای این واژه ها جعل می شود که در زبان ما به درستی جا نمی افتد. روشی که گاه مترجمان از آن استفاده می کنند به کارگیری خود کلمه خارجی است (انتقال حرفی و واژه ای لغت) مثل کلمه اگزیستانس که در فارسی معادلی برای آن نداریم. یا کلمه" دیالکتیک" که در آثار ارسطو" جدل "معنی شده ولی در فلسفه هگل و بعد از آن چنین معنی نمی دهد و باید از خود واژه عینا استفاده شود.
وی در ادامه ترجمه آثار فلسفی را از لحاظ کمی در 30 سال گذشته خوب ارزیابی کرد و در این باره گفت : در این زمینه از لحاظ کیفی با مشکلاتی مواجه هستیم. ما به کارهای اصیل فلسفه غرب خیلی کم توجه کرده ایم. فیلسوفان اصلی فلسفه غرب را افلاطون، ارسطو، کانت، دکارت و هگل تشکیل می دهند. از هگل آثار کمی ترجمه شده است و شاید تنها یک کتاب ترجمه خوب از او داشته باشیم. همچنین آثاری از زبان فرانسه مثل برخی از آثار ژان پل سارتر، برخی آثار اگزیستاسیالیستی ، آثار مرلو پونتی از فرانسه و در آلمانی آثاری از مارکس شلر و نیکولای هارتمن و مجموعه آثار هوسرل هنوز ترجمه نشده اند. از هیدگر نیز قطعاتی ترجمه شده است.
این مترجم در خصوص زبان ترجمه آثار فلسفی گفت : ما ایرانی ها زبان فلسفه مان زبان عربی است. فیلسوفان ما مثل ابن سینا .آثارشان را به عربی می نوشتند و در زمانی که زبان فارسی زنده شد بسیاری از تعبیرات عربی ماندند. صرف نظر از فارسی یا عربی ما زبان فلسفی بسیار نیرومندی داریم که مفاهیم کلیدی و جا افتاده ای دارد. اگر بعضی می گویند زبان فلسفه ما جدید نیست یک مقدار به خاطر مشکل آنها با زبان عربی است. در این جهت نباید از عربی بودنن واژه ها ترسید بلکه باید از واژهای استفاده کرد که مفهوم را بیان کند.
وی افزود: اگر بخواهیم حتما واژه ها فارسی باشند باید به واژه های دوره ساسانی رجوع کنیم که برخی مترجمان از این واژه ها در کتابهایشان استفاده کرده اند که درک کتاب را برای مخاطبان با مشکل مواجه می کند. اگر به کارگیری واژه های جدید بدین معنا بود که فرهنگستان علمی داشته باشیم و کسانی با صلاحیت علمی این واژه ها راتعریف و معادل سازی کنند بسیار خوب بود. اما متاسفانه فرهنگستان ما فرهنگستان صوری است و کمتر در این زمینه کار مثبت انجام می دهد.
وی درباره تشکیل شورایی برای ترجمه اظهار داشت : این کار مثبتی است که دولت باید برای آن سرمایه گذاری کند. اغلب کشورهای جهان سوم بجز ایران برای ترجمه آثار جدید فلسفه و تمدن غرب سرمایه گذاری کرده اند. ما هم می توانیم برای این امر سرمایه گذاری کنیم و از افراد اهل فن و دارای توانایی علمی در این شورا بهره گیریم.
نظر شما