نقد نیچه به خرد شکل های مختلفی به خود می گیرد و می توان آنها را دسته بندی کرد. نکته اول، نیچه اندیشه و فکر را برای مهار زندگی و شناخت حیات لازم و مفید می داند، یعنی او بر این باور است که ذهن و خرد آدمی اساساً وسیله ای است در خدمت حفظ و شکوفایی حیات و بافت و نقش معرفتی آن بیش از این نیست.
در واقع عقل و به طور کلی اندیشه انسان قادر نیست هستی و شدن را بفهمد. عقل و ذهن بسیاری از چیزها را درک می کنند، اما همه داده های نهفته در جهان برای عقل انسان دست یافتنی نیست. نیچه در اکثر نوشته های خود بر مرزها و محدودیت های خرد انسان تکیه می کند.
نکته دوم اینکه به عقیده نیچه خرد می تواند در زندگی انسان خطرناک و مضر نیز باشد، یعنی انسان کنونی در اشتباه است اگر فکر کند که خرد پاسخ همه چیز را می دهد. در واقع ما شاهد دستاوردهای علمی خطرناکی که انسان با عقل خود به دست آورده هستیم. در مورد کارکرد منفی عقل، نیچه می گوید: "اگر عملکرد بشر تنها بر پایه خرد و عقلانیت بود انسان مدتها پیش از بین رفته بود" .
نکته سوم، برخلاف متفکرانی که مدعی هستند جهان بر خرد استوار است نیچه می گوید تنها عنصر عقلانی که در جهان می شناسیم همین "رشته عقل" بشر است و بس. برای نیچه روند ناموزون جهان بر عقل و عقلانیت استوار نیست و عقل ناچیز آدمی قادر نیست عظمت کیهان را بشناسد. نیچه بیشتر به وضع نابسامان و پریشان گیتی توجه دارد و مانند هراکلیت گردش آن را بر جنگ و تضاد نیروهای هستی بنا می کند. یعنی اساس حیات دنیا بر جدال و آشفتگی قرار دارد و خرد آدمی تنها "چاشنی" و "رشته" نازکی است. از دید نیچه وجود خرد و منطق در جهان امری اتفاقی و نادر تلقی می شود، زیرا او شاهد "بی خردی" انسان و جهانش است، به خصوص که از نظر نیچه هنوز انسان "زیادی انسانی" و ناآگاه است.
نکاتی که مطرح کردیم نشان می دهد که نیچه خرد را لازمه زندگی و ابزار بسیار مفید و مؤثری برای مهار جهان و سرنوشت انسان می داند، ولی او توصیه می کند که انسان شیفته و دلباخته عقل و خرد نشود. انسان از طریق خرد و عقل می تواند زندگی روزمره و سرنوشت خود را مهار کند و در نتیجه به نقش خرد نباید کم بها داد.
انسان با همین عقل و خرد کوچک خود تلاش می کند که محیط و زندگی خود را بشناسد و مهار کند و از طریق عقل تصویری ترسیم کند که اساساً حقیقی نیست. با همین شناخت نسبی و غیرحقیقی انسان می تواند زندگی خود را پیش برد. نیچه براین باور است که این "منطق ذهنی" با خود واقعیت فاصله دارد و اساساً نوعی تخیل، تخمین و اشتباه است، ولی با همین زبان نارسا و دور از حقیقت به خواسته ها و احتیاجات عینی روزمره خود پاسخ می دهد و زندگی خویش را می سازد. بنابر این ما انسان ها با ترسیم و تعبیر غلط از جهان و زندگی می توانیم زندگی مان را پیش ببریم یا حداقل حفظ کنیم.
بنابر این دیدگاه، انسان سعی می کند که نیروها و پدیده های جهان را بشناسد و آنها را تا حدودی درک کند، اما هرگز این شناخت نمی تواند درست و کامل باشد. هر اندازه پیوند انسان با حیات او بیشتر شود و گسترش یابد مهار کردن و شناخت او غنی و قوی تر خواهد شد. هر چه پیوند بین چیزی که ما آن را "عقل" می نامیم و چیزی که "دل" نامیده می شود محکم تر باشد، انسان شکوفاتر و شناخت او بیشتر می شود. نیچه می گوید: انسان متجدد یا انسانی که گرفتار "نیست پنداری" می شود انسانی است که خردش از حیات و در واقع از دل جدا شده است. وضع خردگریزی او نسبت به دیگر اندیشمندان و فیلسوفان متفاوت است.
نیچه احساس متضادی نسبت به سقراط دارد. هم او را ستایش می کند و هم تند به او می تازد. از نظر نیچه سقراط نماد خردشیفتگی و مظهر عرفان ستیزی است. او به این شخص "متفاوت" هم ارج می نهد و هم به او سخت می تازد. نیچه می گوید که این جدل باز مهر پیوند میان غریزه و عقل، حیات و منطق، دل و خرد را از بین برده است و استبداد خرد را حاکم کرده است. سقراط برای جوانان آتن انسان تئوریک را الگو قرار می دهد، یعنی انسانی که تنها اهل عقل و منطق و استدلال است.
نیچه با چنین جهان بینی خردزده ای شدیداً مخالف است، زیرا انسان سقراطی می کوشد حد و حدودی ذهنی و منطقی برای حیات و نیروهای آفرینش تعیین و تحمیل کند. در واقع، غریزه زدایی در بینش سقراط موجب گسست خرد و دل گردیده و "نیست پنداری" را در یونان باستان گسترش داده است. از دیدگاه نیچه خرد شیفتگی سقراطی نقطه عطفی در تاریخ فلسفه به شمار می آید و به نوعی وارونه کردن ارزش ها با سقراط آغاز می شود. سقراط با زیرکی و جذابیت اندیشه را به طرف منطق و دیالکتیک خشک سوق داده و نیچه که از دیالکتیک می گریزد این روند را منفی و انحطاطی می داند. به طور اجمال موضع نیچه نسبت به سقراط همین است و می بینیم که سقراط منطق گرا و عرفان ستیز به لحاظی در برابر نیچه خردگریز ایستاده است.
به عقیده نیچه خرد می تواند در زندگی انسان خطرناک و مضر نیز باشد، یعنی انسان کنونی در اشتباه است اگر فکر کند که خرد پاسخ همه چیز را می دهد. در واقع ما شاهد دستاوردهای علمی خطرناکی که انسان کنونی با عقل خود به دست آورده می باشیم. در مورد کارکرد منفی عقل، نیچه می گوید: اگر عملکرد بشر تنها بر پایه خرد و عقلانیت بود انسان مدت ها پیش از بین رفته بود.
نظر شما