۱۷ شهریور ۱۳۸۶، ۱۳:۵۲

/ مقاله‌ای از دکتر بنیانیان /

چگونه می‌توان از بخش فرهنگ رفع مظلومیت کرد

چگونه می‌توان از بخش فرهنگ رفع مظلومیت کرد

در پی دیدار اخیر رهبر معظم انقلاب با اعضا هیئت دولت و اشاره معظم‌له به ضرورت رفع مظلومیت از بخش فرهنگ، رئیس حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی در مقاله‌ای به راهکارهای رفع مظلومیت از بخش فرهنگ و چگونگی رفع دغدغه رهبر معظم انقلاب پرداخته است.

  به گزارش خبرگزاری مهر، دکتر حسن بنیانیان در این مقاله ضمن برشمردن کاستی‌های حوزه فرهنگ و هنر در ایران، به بایدها و نبایدهای چگونگی رفع مظلومیت از بخش فرهنگ هم اشاره کرده است. متن کامل مقاله رئیس حوزه هنری به این شرح است:

مقام معظم رهبری در دیدار 4/6/86 با دولتمردان در اولین و مهمترین تذکر خود به دولت نهم به ضرورت جدی‌تر گرفتن سند چشم‌انداز اشاره و بر لزوم رفع مظلومیت از فرهنگ تاکید کردند. اینکه مقام ولایت با نگاه جامع‌الاطراف خویش به تحولات مختلف کشور به موضوع لزوم رفع مظلومیت از فرهنگ اشاره می‌کنند از چند بعد قابل تأمل است که بعضی از آنها عبارتند از:

الف ـ اینکه چرا در نظامی که اهداف اصلی و غایی آن ارتقاء اخلاق و معنویت جامعه است، رهبری نظام ناچار شوند خطاب به دولتمر‌دان به لزوم رفع مظلومیت از فرهنگ اشاره کنند؟

ب ـ اینکه چرا باید با طرح این نکته که «فرهنگ همچون هوا برای زندگی انسانی اهمیت حیاتی دارد و بسیاری از مشکلات جامعه با فرهنگ‌سازی حل می‌شود» توجه دولتمردان را به کارکرد فرهنگ‌سازی جلب کنند.

ج ـ اینکه چرا این تذکر به دولت نهم داده می‌شود که بیش از همه دولت‌های گذشته در شعارهای اصلی خود از مفاهیم ارزشی و اخلاقی استفاده کرده است؟

د ـ و بالاخره اینکه آیا انتظار اصلاح رفتار در مورد فرهنگ در محدودة قوه مجریه خلاصه می‌شود؟

برای پاسخ به این سئوالات، به عنوان مقدمه لازم است قبل از هرچیز توجه شود در شرایطی مقام معظم رهبری مظلومیت فرهنگ را مطرح می‌کنند که:

1. انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی برآمده از آن، عمدتاً حاصل تحولات فرهنگی جامعه و فرهنگ‌سازی دینی در قبل از پیروزی انقلاب بوده است و نخبگان و مدیران جامعه باید بطور طبیعی اهمیت تحولات فرهنگی را درک می‌کردند.

2. فلسفه وجودی و اهداف غایی نظام اسلامی هم، ارتقاء اخلاق، معنویات و توسعه همه‌جانبه فرهنگ مردم است.

3. به همین جهت بخش مهمی از اهداف سند چشم‌انداز، تغییرات مورد انتظار در فرهنگ جامعه ذکر شده است.

4. تجربه دفاع مقدس و بسیاری از پیروزی‌های اقتصادی، علمی و صنعتی در طول عمر پُر برکت نظام جمهوری اسلامی، عمدتاً متکی بر وجود شاخصه‌‌های فرهنگ اسلامی بوده است که در افراد خاصی از اقشار جامعه بویژه جوانان نمود پیدا کرده است.

5. اقتدار نظام جمهوری اسلامی در سطح جهان و روابط‌ بین‌الملل متکی است بر ویژگی‌های فرهنگی خاص مردم ایران که بر دو خصیصه تدین و روحیه انقلابی استوار است.

6. تمامی جنبش‌های موفق ضد استکباری در سطح جهان با الگوگیری از شاخصه‌های فرهنگی جامعه اسلامی ایران، توانسته‌اند نفوذ و قدرت پیدا کنند.

و لذا سئوال اصلی این است که با چنین زمینه‌ای از جایگاه فرهنگ، چرا باید سخن از مظلومیت فرهنگ به میان آید؟ شاید نگرانی اصلی که منجر به تذکر مقام معظم رهبری شده این است که:

ـ آیا این ظرفیت عظیم فرهنگی در حال رشد و بالندگی است؟

ـ آیا مجموعه کارکردهای سازمان‌ها و نهادهای موثر در تغییرات فرهنگی جامعه توانسته‌اند شاخصه‌های اصلی اعتقادی، ارزشی و رفتاری را در نسل جدیدی که بتدریج در موقعیت‌های اجتماعی قرار می‌گیرند استقرار بخشند؟

برای دریافت پاسخ این سئوالات و رفع نگرانی مقام معظم رهبری و تمامی نیروهای متعهد و متدین، چاره‌ای جز اجرای یک طرح جامع علمی نگرش‌سنجی و ارزیابی مستمر فرهنگی بر مبنای شاخص‌های از پیش تعریف‌شده نیست، اقدامی که باید از طریق یک سازمان کارآمد مناسب و مستقل از نظام اجرایی کشور هر سال با تولید اطلاعات و تجزیه و تحلیل آن عملی می‌شد و به صورت ملی، استانی و منطقه‌ای، روند تغییرات شاخص‌های مختلف فرهنگی را اعلام می‌کرد.

برای مظلومیت فرهنگ همین بس که علی‌رغم همه اهمیتی که این امر برای حیات پر برکت نظام مقدس جمهوری اسلامی دارد، هنوز بعد از بیست و هشت سال، چنین سازمان و طرحی شکل نگرفته و تنها مطالعات آماری پراکنده و غیرقابل اتکا و بعضاً ضد و نقیضی در این رابطه منتشر شده و اقدامی هم که در همین رابطه در قالب برنامه سوم توسعه از طریق وزارت ارشاد آغاز شده بود متوقف گردیده است.

اما آنچه می‌توان به عنوان برآیند از مجموعه مشاهدات پراکنده،‌ اطلاعات و آمار منتشره از اجرای دو طرح نگرش‌سنجی و پژوهش‌های فرهنگی موردی بدست آورد این است که:

باورهای بنیادین و اصلی اکثریت قریب‌به اتفاق مردم ایران همچنان حاکی از تداوم ایمان به خدا و پذیرش اعتقادات اصولی دین مبین اسلام است و این اعتقادات بنیادین همچنان به نسل‌های بعدی انتقال می‌یابد. لیکن مجموعه کارکردهای درونی جامعه و از جمله عملکرد سازمان‌ها و نهادهای موثر در تغییرات فرهنگی نتوانسته است، ارزش‌های عملی موجود در روابط جامعه را از دل این اعتقادات دینی استخراج و در روابط جامعه جاری نمایند و لذا بالطبع آن، رفتارهای غیردینی و مخرب با فرهنگ اصیل جامعه ایران رو به افزایش است و متاسفانه این پدیده در نسل جوان و بویژه اقشار تحصیل‌کرده از فراوانی بیشتری برخوردار است.

گرچه ممکن است بخشی از خوانندگان به این جمع‌بندی اعتراض داشته باشند، اما هر جمع‌بندی مخاطب محترم داشته باشند، یک نکته قطعی است و آن اینکه تذکرات پی‌درپی مقام معظم رهبری به مسئولین شورای عالی انقلاب فرهنگی، دانشگاه‌ها، آموزش و پرورش و مطلب اخیرشان نشان می‌دهد که معظم‌له از کم‌توجهی مسئولین به موضوع فرهنگ گله‌مندند و می‌توان با کنکاشی کارشناسانه تلاش نمود علل این گله‌مندی را شناسایی کرد.

برای این منظور قبل از هر چیز لازم است تعریف فرهنگ از دیدگاه مقام معظم رهبری مورد توجه و عنایت قرار گیرد، چرا که کلمه فرهنگ نامی آشنا برای تمام اذهان است اما هر فردی بسته به میزان مطالعات و حوزه آشنائی خود تلقی خاصی از آن دارد و جامعه‌شناسان و روانشناسانی هم که روی این موضوع مطالعه کرده‌اند با تعاریف متفاوتی فرهنگ را معرفی کرده‌اند.

علی ‌ای حال مجموعه تعاریف فرهنگ را در سه گروه طبقه‌بندی نموده‌اند که عبارت است از:

• تعاریفی که اشاره به رشد فکری، روحی و زیبائی شناختی فرد، گروه یا جامعه دارد.

• تعاریفی که فرهنگ را دربرگیرنده تعدادی از فعالیت‌های ذهنی، هنری و محصولات آن (فیلم، هنر، تئاتر) قلمداد می‌کند و در این کاربرد فرهنگ بیشتر معادل با «هنرها» قلمداد می‌گردد و از همین جاست که می‌توانیم کسی را «وزیر فرهنگ» بنامیم.

• تعاریفی که فرهنگ را برای مشخص کردن کل راه و  رسم زندگی، اعمال، فعالیت‌ها، باورها، و آداب و رسوم تعدادی از مردم، یک گروه یا یک جامعه می‌داند. برای مثال اینگلهارث فرهنگ را نظامی از نگرش‌ها، ارزش‌ها و دانشی می‌داند که به طور گسترده در میان مردم مشترک است و از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود. پذیرش همین تعریف است که دانشمندی مثل ادگار شاین را مجبور می‌سازد در حوزه تاثیر فرهنگ بر تحولات اجتماعی اعلام کند «اگر شما فرهنگ را هدایت نکنید، فرهنگ شما را هدایت می‌کند.»

به نظر می‌رسد مقام معظم رهبری نیز با بیان اینکه «فرهنگ مانند هوا برای زندگی انسان اهمیتی حیاتی دارد و بسیاری از مشکلات جامعه با فرهنگ‌سازی حل می‌شود» یا در جایی دیگر می‌فرمایند «فرهنگ همچون تور ماهیگیری بصورت ناپیدا می تواند افراد را به هر سو بکشد» روی این تعریف جامع نظر دارند و طبعاً با چنین شناختی از فرهنگ می‌فرمایند باید از فرهنگ رفع مظلومیت شود.

تاثیرگذاری گسترده فرهنگ از آنجا ناشی می‌گردد که در طبقه‌بندی اجزاء فرهنگ که از طریق دانشمندان صورت گرفته است و آن را در سه لایه و گاهی هم در چهار لایه به باورهای بنیادین، ارزش‌ها، رفتارها و نمادها، تقسیم‌بندی کرده‌اند و در بحث چگونگی جامعه‌پذیرشدن افراد، اکثریت روانشناسان و جامع‌شناسان پذیرفته‌اند که این یک رابطه دو طرفه است، یعنی همانطور که می‌توان با ایجاد باور یا تغییر در باورهای بنیادین افراد ارزش‌ها و رفتارهای فرد را تحت تاثیر قرارداد از رهگذر تغییر در نمادها یا ایجاد شرایطی برای تغییر رفتار افراد هم می‌توان بتدریج نظام ارزشی و حتی باورهای بنیادین او را تغییر داد.

از این جهت است که تغییرات فرهنگی در یک جامعه می‌تواند متاثر از دو عرصه کلی و در چهار گروه طبقه‌بندی شود؛ الف ـ تغییراتی که منشاء داخلی دارد. ب ـ تغییراتی که منشاء خارجی دارد.

عوامل داخلی، خود به دو گروه قابل تقسیم است. گروه اول تغییرات فرهنگی حاصل از عملکرد سازمان‌ها و نهاد‌هایی که با تلاش‌های سازمان‌یافته‌ای که انجام می‌دهند می‌خواهند با مداخله آگاهانه در نظام اعتقادی افراد، ارزش‌های ذهنی و رفتار‌های مبتنی بر آن را در افراد تغییر دهند. سازمان‌هائی مثل وزارت ارشاد، سازمان تبلیغات اسلامی، هئیت‌های مذهبی، عالمان دینی، فعالیت‌های تربیتی وزارت آموزش و پرورش وآموزش عالی ... در این گروه طبقه‌بندی می‌شوند.

گروه دوم، تغییرات فرهنگی حاصل از فعالیت‌های اقتصادی، سیاسی، قضایی، نظامی و... که ابتدا با تغییر در نمادها و رفتارها شروع می‌شود اما بتدریج آثار آن در ارزش‌ها و سپس در تغییر در باورهای بنیادین افراد جامعه ظاهر می‌شود و موجب تغییرات در فرهنگ عمومی می‌گردد در تغییرات فرهنگی نیز که منشاء خارجی دارند نیز همان دو گروه تغییرات را می‌توان شناسایی کرد.

تغییراتی که به صورت سازمان‌یافته و در غالب عنوان «تهاجم فرهنگی» برای ایجاد تغییرات آگاهانه در باورها و ارزش‌های جامعه ما انجام می‌گردد، تغییراتی که متأثر از تحولات علمی، اقتصادی، سیاسی در قالب تغییرات رفتاری وارد جامعه می‌شود و بتدریج تاثیرات فرهنگی خود را ایجاد می‌کنند که مجموعه آنها را در نمودار زیر نشان داد:

با این مقدمه چند نکته مهم را باید یادآوری نمود که عبارتند از:

1. تاثیرات ناشی از عملکرد دولت‌ها در تغییرات فرهنگی جامعه، ترکیبی است گسترده و وسیع از فعالیت‌های سازمان‌های فرهنگی ـ آموزشی و سایر فعالیت‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی که به طور دائم از طریق دولت‌ها دنبال می‌گردد.

2. تاثیرات فرهنگی غیرمستقیم حاصل از توسعه فعالیت‌های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی دولت‌ها روز به روز بیشتر شده و نقش تاثیر فعالیت‌های مستقیم فرهنگی کاهش پیدا می‌کند.

3. تاثیر تحولات بیرونی جامعه بر فرهنگ عمومی در غیاب حضور موثر فعالیت‌های فرهنگ‌ساز داخلی که عمدتاً از طریق نظام‌های علمی، فن‌آوری، خط‌مشی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی وارد جامعه می‌گردد در حال افزایش است.

لذا آنچه می‌تواند ما را از این موازنه منفی خارج کند، اعمال مدیریت آگاهانه در دو عرصه: 1. افزایش کارآیی سازمان‌های مسئول در حوزه فرهنگ و 2. اصلاح آثار فرهنگی فعالیت‌های اقتصادی، سیاسی، قضایی، نظامی ... متاثر از یک مدیریت آگاهانه فرهنگی در همه عرصه‌هاست.

در کنار این تغییرات در حال انجام که در نظام باورها و ارزش‌ها و رفتارهای جامعه وارد می‌شود، باید توجه نمود که فرهنگ هر جامعه تاثیرات گسترده‌ای در شکست یا موفقیت خط‌مشی‌های اقتصادی، سیاسی، قضائی، نظامی و غیره دارد که با شناخت دقیق این تاثیرات است که مقام معظم رهبری می‌فرمایند «با فرهنگ‌سازی بسیاری از مشکلات جامعه حل می‌شود.»

اما بهره‌گیری از ابزارهای فرهنگی برای حل مشکلات عرصه‌های اقتصادی، سیاسی و غیره، مستلزم شناخت مکانیزم‌های درونی فرهنگ و فرهنگ‌سازی و داده و ستاده فرهنگ با هر عرصه مشخص است که ابتدا باید با شناخت موضوع از طریق مدیران ارشد اجرایی حرکت آغاز گردد و اینجا لازم است به این نکته مهم توجه داشت که هم از جهت اصلاح فرهنگ جامعه و هم از جهت بکارگیری روش‌های فرهنگی برای تحقق اهداف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، باید تکیه‌گاه ذهنی افراد مبانی اعتقادی و ارزش‌های اسلامی باشد و این امر مستلزم تحولات وسیعی در نظام تولید نظریه‌های جدید در شیوه اداره امور کشور است.

با این توضیحات است که می‌توان در جستجوی علل مظلومیت فرهنگ در ساختار دولت‌های بعد از انقلاب بود و عوامل اصلی زیر را شناسایی کرد که به ترتیب اهمیت عبارتند از:

1. عدم شناخت کامل از فرهنگ  و تأثیرات آن بین مدیران ارشد اجرایی

همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند فرهنگ مثل هوا ما را احاطه کرده و همین پدیده موجب می‌گردد بدون مطالعات گسترده و عمیق شناخت از فرهنگ حاصل نشود و لذا برای نیرو‌های متدین جامعه که از دوران نوجوانی در فعالیت‌های فرهنگی حضور پیدا کرده‌اند یک احساس کاذب شناخت فرهنگی بوجود آید، و این شناخت کاذب اجازه ندهد. نیاز به درک صحیح از فرهنگ در افراد ایجاد شود. متأسفانه اکثریت مدیران ارشد اجرایی بعد از پیروزی انقلاب این کاستی را با خود همراه داشته‌اند.

برای پذیرش این مدعا از چند مسیر می‌توان بررسی نمود، یک مسیر بررسی اظهار نظر‌های پراکنده‌ای است که در سخنرانی‌های مدیران سیاسی، اجرایی و بعضاً فرهنگی مطرح می‌شود، مثل اینکه اگر مشکلات اقتصادی جوانان حل شود، بسیاری از معضلات فرهنگی آنها حل می‌شود، این در حالی است که بخش مهمی از دلایل زیربنایی عدم حل مشکل اشتغال و مسکن جوانان در نگرش‌های فرهنگی خود جوانان نهفته است که در دهه‌های اخیر بدان بی‌توجهی شده است.

یک مسیر، بررسی محتوای مباحث مطرح شده در بیست و هشت سال جلسات هیئت دولت است که به احتمال بسیار زیاد، مباحث جدی و در خور تأملی برای بررسی، شناخت و حل معضلات فرهنگی جامعه دیده نمی‌شود. اگر هم در مواردی به مباحث فرهنگی پرداخته شده‌است، زمانی است که آن موضوع فرهنگی به یک مسئله سیاسی تبدیل شده است. و راه‌حل‌هائی هم که در نظر گرفته شده است غیرفرهنگی بوده است.

مسیر دیگر هم هست و آن، مقایسه تطبیقی، بین نیرو‌های جدید، کیفیت پرسنل موجود، حقوق و مزایا و بالاخره میزان توسعه یافتگی شیوه‌های مدیریت و ابزار‌های سازمان‌ها و نهاد‌های فرهنگی و هنری و آموزش و پرورش با سازمان‌های فنی، مهندسی، پزشکی، اقتصادی و حتی سیاسی است. فکر می‌کنم این در حالی است که در دلسوزی و تدین اکثریت غریب به اتفاق مدیران ارشد نظام جمهوری اسلامی هیچ‌گونه شک و تردیدی وجود ندارد، همین اشاره مختصر برای صاحبان درد کفایت می‌کند.

علل این عدم شناخت را می‌توان با موارد زیر مرتبط دانست:

1ـ1ـ آشنایی سطحی و مختصر بـا بخش‌هایی کوچکی از فعالیت‌های فرهنگی از دوران کودکـی به خصوص در خانواده‌های مذهبی و ایجاد احساس کاذب شناخت از فرهنگ، به صورتی که وقتی بعضی از مدیران متدین کمکی برای احیاء مساجد یا ساخت فرهنگسرا می‌نمایند، احساس می‌کنند گامی بلند در توجه به فرهنگ برداشته‌اند. این مسئله از آنجا ناشی می‌شود که مفهوم فرهنگ و ابعاد آن در همان قالب ذهنی دوران نوجوانی باقی مانده است.

2ـ1ـ ماهیت پیچیده فرهنگ، که از یکسو ریشه در لایه‌های پیچیده درونی انسان‌ها دارد و با روح و روان و نظام انگیزشی بعضاً ناشناخته انسان‌ها ارتباط پیدا می‌کند و از سوی دیگر تغییراتشان روندی تدریجی، نرم افزاری و بلند‌مدت دارد.

3ـ1ـ حضور همه اقشار اجتماعی بویژه عالمان دینی در فعالیت‌های مستقیم فرهنگی جامعه از گذشته دور و اختلاف‌نظر و عدم شفافیت رسالت دولت‌ها در حوزه فرهنگ و فرهنگ‌سازی در نظریه‌های جدید جامعه‌شناسی وارداتی.

4ـ1ـ استمرار تفکر جدایی دین از سیاست در ناخودآگاه ذهن بسیاری از مدیران و کارشناسان برنامه‌ریز کشور، در کنار کُندی پویایی حوزه‌های علمیه برای حضور آگاهانه در عرصه‌های مختلف فکری اداره کشور و تداوم همین اندیشه در بخش‌هایی از جامعه روحانیت.

5ـ1ـ عدم توسعه‌یافتگی علوم اجتماعی و فرهنگی در جهان و بویژه جامعه ایران و وجود اختلاف نظر‌های گسترد‌ه بین نظریه پردازان این عرصه، که بطور طبیعی در تعامل با مدیران اجرایی حرف روشن و شفافی برای حل مسائل فرهنگی جامعه به مدیران و سیاستمداران ارائه نمی‌‌دهند.

6ـ1ـ کسب رضایت روانی از سوی مدیران و کارشناسان جامعه با انجام فعالیت‌های فرهنگی، مذهبی در زندگی فردی و شخصی و غافل شدن از رسالت سازمانی خویش در ضرورت احیاءِ اخلاق و معنویت در جامعه، به عبارت دیگر پذیرش ذهنی مدل‌سازی جامعه سکولار غربی در سازماندهی و تقسیم کار اجتماعی علیرغم تدین و تعبد اسلامی.

2. محور قرارگرفتن سیاست و سیاست‌ورزی در فرایندهای عمومی تحولات اجتماعی

 در یک جامعه رو بـه کمـال، وقتـی اصل حضور و مشارکت مردم در شکل‌گیری هـرم قـدرت و نظارت بر حفظ سلامت آن سازنده خواهد بود، که نبض تحولات اندیشه‌ای، فکری و فرهنگی جامعه در دست عناصر عالم، فرهیخته و وارسته قرار گیرد و انتخاب‌های مردم، روندی رو به رشد داشته باشد و این، به مفهوم اجتناب‌ناپذیر بودن محوربودن توسعه فرهنگ در یک جامعه اسلامی است، حال اگر بتدریج شرایطی در جامعه بوجود آید که عالمان فرهیخته و روشنفکران واقعی و متدین به حاشیه رانده شوند و محور تغییرات فرهنگی جامعه، تحت تاثیر تحولات سیاسی و اقتصادی قرار گیرد در چنین شرایطی در مطلوب‌‌ترین شکل آن، یک جامعه غربی خواهیم داشت که به لحاظ اعتقادی تضاد وسیعی با اعتقادات دینی ما دارد.

متاسفانه الگوگیری از شکل دموکراسی غربی در ساماندهی نحوه انتخاب‌ها، بتدریج جامعه ما را دچار این فرایند خطرناک کرده است بطوری که رؤسای جمهور و نمایندگان مردم که اکثریت آنها از افراد متدین و فرهیخته جامعه هستند در عمل، برای حفظ موقعیت خود، چاره‌ای جز توجه افراطی به حل معضلات اقتصادی روزمره نداشته باشند و در چنین شرایطی مسائل بلندمدت در حاشیه قرار گیرد، شاید تذکرات پی‌درپی مقام معظم رهبری به دولت‌ها برای لزوم توجه به اهداف سند چشم انداز و تذکر اخیر برای رفع مظلومیت فرهنگ، نمونه‌ای از ظاهرشدن این پدیده تلخ سیاست‌زدگی باشد.

3. وجود درآمدهای نفتی و برونزا بودن اقتصاد ایران

نفت یک نعمت الهی است که با مدیریت صحیح و مدبرانه می‌تواند ابزار پیشرفت و توسعه کشور باشد. اما وقتی در کنار عامل عدم شناخت فرهنگ و مسئله سیاست‌زدگی قرار می‌گیرد می‌تواند عامل مهمی بشود برای عدم درک اهمیت و کارکرد فرهنگ در جامعه، چرا که نفس وجود درآمدهائی که خارج از فعالیت‌های اقتصادی درونی یک جامعه حاصل می‌گردد، موجب عدم شناخت نقش مدیریت، نیروی انسانی و اهمیت سازماندهی و کارآئی سازمان‌ها در اداره کشور می‌گردد.

در چنین شرایطی کیفیت دانش نیروی انسانی و مهمتر از آن نقش نظام باورها، اعتقادات و ارزش‌های فرهنگی، رفتاری و بالاخره نظام انگیزشی افراد جامعه، بویژه کارگزاران دولت مورد بی‌توجهی قرار می‌گیرد، و حتی در مرحله‌ای سازمانی مثل سازمان امور اداری که بخشی از رسالت آن آموزش‌ و فرهنگ‌سازی برای مدیریت یک جامعه اسلامی بود مورد سئوال واقع شده و در سازمان برنامه و بودجه ادغام و بعداً‌ صورت مسئله بصورت کامل پاک می‌شود، البته این پدیده‌ای است که در صدسال اخیر دامن جامعه ما را گرفته است و یکی دیگر از نتایج آن این است که  وجود میلیونها نیروی انسانی کارآمد در خارج از کشور به موضوعی عادی تبدیل شده است.

4. وجود کشورهای توسعه یافته و شکل‌گیری برنامه‌های توسعه فیزیک‌گرا

وجود کشورهای توسعه یافته از دید منطقی، فرصتی است برای تجربه‌آموزی از علل موفقیت‌ها و شکست آنها، اما وقتی دستگاه‌های ارتباط‌جمعی ظاهر این جوامع را به رخ کشورهای در حال توسعه می‌کشند و هنگامی که مدیران اجرائی برای باقی‌ماندن در هرم قدرت، نیازمند جلب‌نظر توده‌های مردم‌اند، در چنین شرایطی، مدیران اجرائی فرصت آن را پیدا نمی‌کنند که مسیر منطقی فرایند توسعه را که عبارت است از توجه متعادل به زیرساخت‌های علمی، انسانی و فیزیکی توسعه، یعنی همزمانی توجه به توسعه مراکز پژوهشی، آموزشی و فرهنگ‌سازی مناسب برای اصلاح سازمان‌های اجرائی، تا از این مسیر در فرایندی درونزا، امکان ساخت زیربناهای فیزیکی و پویایی اقتصاد فراهم گردد، بلکه به غلط مفهوم توسعه بصورت افراطی در ساخت فیزیکی جامعه معنی پیدا می‌کند و درآمدهای نفتی هم این فرصت را می‌دهد که با توجه مضاعف به فیزیک‌گرایی در فرایند توسعه، روند توسعه کشور را از تعادل خارج نماید، بدیهی است که در چنین شرایطی مفهوم فرهنگ از تعریف جامع خود خارج شده و در حد ساخت فیزیکی مدارس، فرهنگسراها، مساجد، حسینیه‌ها و .... و مجموعه از جشنواره‌های فرهنگی و هنری خلاصه می‌شود.

یکی از نتایج تبعی این انحراف این است که استعداد‌‌های درخشان و خلاق کشور در تزریقی نامتعادل در حوزه‌های فنی و مهندسی و پزشکی هدایت می‌شوند و بسیاری از عرصه‌های فرهنگی و نرم‌افزاری که به مراتب از پیچیدگی بیشتری نسبت به ساخت و اجرایی پروژه‌های عمرانی برخوردار است از مدیران و کارشناسان لازم محروم می‌گردد، تا جایی که برای اداره سازمان‌های پیچیده فرهنگی، سیاسی، اقتصادی هم، از مهندسان و پزشکانی استفاده شود که به لحاظ پرکردن این خلاء ناچار شده‌اند با کسب تجربه و حضور حاشیه‌ای در این عرصه، حرفی برای گفتن پیدا کنند، بدیهی است در چنین شرایطی نبودن نیروی انسانی کیفی در این بخش‌ها، عامل دیگری می‌گردد در محدود نگریستن به موضوع فرهنگ و در عدم انتقال ضرورت حل مسائل ریشه‌ای در فرهنگ کشور.

5. بازدهی کم و نامشخص بودن نتایج هزینه‌های موجود در حوزه فعالیت‌های فرهنگی

یکی دیگر از دلایل مظلومیت فرهنگ، تداعی این معنا است که همین مقدار محدودی هم که به فعالیت‌های فرهنگی اختصاص می‌یابد، بازدهی لازم را ندارد، در این رابطه باید بدون داشتن نگاهی جانبدارانه، توجه نمود که در ایجاد این نگرش، چندین عامل زیر مشارکت دارد.

1ـ5ـ واقعیت پائین‌بودن بازدهی هزینه‌های موجود در فرهنگ، بدلیل بی‌توجهی‌های تاریخی و عدم توسعه‌یافتگی روش‌ها در این عرصه.

2ـ5ـ عدم شناخت بسیاری از نتایج فعالیت‌های فرهنگی، از دید افرادی که کنه و ماهیت پیچیده فرهنگ را نمی‌فهمند، اما در مصدر تصمیم‌گیری برای تخصیص منابع هستند.

3ـ5ـ تدریجی ‌بودن بازدهی فعالیت‌های فرهنگی و نداشتن روش‌های مناسب برای ارزیابی علمی از عملکردها.

4ـ5ـ عدم شکل‌گیری تقاضای فعالیت‌های فرهنگی موثر و سازنده از سوی مدیران اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، قضائی .... برای حل معضلات فرهنگی مرتبط با تحقق اهداف سازمانی آنها.

5ـ5ـ مشکلات داخلی نظام هنری کشور، که تحلیل آن نیازمند مقاله جداگانه‌ای است.

برای اختصار از ذکر سایر عوامل موثر در شکل‌گیری این مظلومیت می‌گذریم و مطالب مطرح شده را در قالب نمودار زیر خلاصه می‌کنیم:

اما مظلومیت فرهنگ می‌تواند در سطوح مختلف جامعه مطرح باشد که در یک سطح‌بندی کلی می‌تواند شامل:

1. در سطح توجه رؤسای قوای سه‌گانه و مجمع تشخیص مصلحت نظام
2. در سطح توجه مجلس شورای اسلامی و شورای انقلاب فرهنگی
3. در سطح توجه دولت‌ها ور سانه‌های جمعی
4. در سطح توجه حوزه‌های علمیه و سایر نهادهای مردمی
5. در سطح توجه خانواده‌ها در تعامل با فرزندان خویش

گرچه با دلایلی که بخشی از آن در مباحث سابق‌الذکر آمد، می‌توان گفت بیشترین کم‌توجهی در سطح دولت‌ها بوده است اما با فرض پذیرش مظلومیت فرهنگ در همه عرصه‌ها، می‌توان بدلایلی اثبات نمود که در این‌گونه موارد، این دولت‌ها هستند که مسئله‌ای را از مظلومیت خارج می‌کنند و یا به حاشیه می‌برند. حال با فرض پذیرش کلیت این موارد در شرایط موجود ایران، برای رفع این مظلومیت چه باید کرد؟

چه باید کرد؟

مقام معظم رهبری برای حل ریشه‌ای موضوع، قبلاً خطاب به شورای عالی انقلاب فرهنگی با طرح ضرورت مهندسی فرهنگی جامعه، انتظار خود را مطرح کرده اند و امیدواریم به زودی شاهد ارائه طرح جامعی برای حل ریشه ای مسائل فرهنگی جامعه از جمله رفع مظلومیت فرهنگ باشیم، اما به نظر می‌رسد با هر تعریف و رویکردی به موضوع فرهنگ بپردازیم، وجوه مشترکی برای اقدام عاجل در سطح مدیریت راهبردی فرهنگ قابل طرح است.

اما ابتدا باید به این نکته اشاره شود که مقام معظم رهبری با تکیه بر خصوصیات این دولت انتظار دارند در دولت نهم فرهنگ از مظلومیت خارج شود. این خصوصیات عبارت است از:

1. انتخاب شعارهای محوری مهرورزی، عدالت‌خواهی و اصول‌گرائی که بخش مهمی از آن در تحقق اهداف فرهنگی معنی پیدا می‌کند و بیش از همه مستلزم حرکت در چارچوب سند چشم انداز و عملیاتی‌نمودن زمینه تحقق اهداف فرهنگی این سند است.

2. گرایشات قوی اعتقادی در مدیران ارشد این دولت و مصمم بودن این عزیزان برای ایجاد فضای ارزشی دینی در محیط‌های سازمانی و فضای فرهنگ عمومی کشور

3. جسارت و قدرت تصمیم‌گیری در حل مسائل ریشه‌ای جامعه

4. حمایت ارزشمند مقام معظم رهبری از سیاست‌های محوری این دولت

با چنین پیش‌فرض‌هایی است که اگر دولت نهم بخواهد گامی بلند در رفع مظلومیت فرهنگ بردارد در کنار تحول جدی در تخصیص منابع، باید گام‌های اصلی را در اصلاح نگرش و تغییر در ساختار حاکم بر نظام فرهنگی دولت بردارد که اهم آن عبارت است از:

1. پیش‌بینی مجموعه تمهیداتی برای پیداکردن شناخت علمی از فرهنگ و کارکرد آن بین تمامی وزرا و رؤسای سازمان‌های ملی و به دنبال آن در بین استانداران و سایر سلسله مراتب مدیریتی کشور.

بدیهی است پیچیدگی و عمق موضوع ایجاب می‌کند با دعوت از برجسته‌ترین صاحب‌نظران این عرصه و پیش‌بینی یک دوره آموزشی کوتاه‌مدت، این اقدام عملیاتی شود، چرا که باید عمق شناخت این عزیزان از فرهنگ در حدی برسد که ضمن دریافت و درک مبانی نظری فرهنگ، فرهنگ‌سازی بتوانند در حد مدیریت پروژه‌های تحقیقاتی کاربردی، برای شناخت تأثیر سیاستگذاری‌ها، قانونمندی‌ها و فرهنگ سازمانی سازمان تحت مدیریت خود در  فرهنگ عمومی اعمال مدیریت نمایند و از طرف دیگر بتوانند موانع و فرصت‌های موجود در فرهنگ جامعه را در رابطه با افزایش کارایی و سرعت تحقق اهداف سازمانی تحت مسئولیت خویش را شناسایی کنند.

2. طراحی یک سازمان کارآمد برای رصد فرهنگی وابسته به شورای عالی انقلاب فرهنگی یا شورای تشخیص مصلحت.

این اقدام از واجب‌ترین فعالیت‌‌های راهبردی برای خارج سازی فرهنگ از مظلومیت است، چرا که با اتکاء به نتایج مطالعات آماری و تجزیه و تحلیل‌های بعدی این سازمان می‌توان کارکرد تک‌تک سازمان‌های دولتی و غیر‌دولتی را ارزیابی نمود و مباحث حوزه فرهنگ را از کلی‌گویی و ابهام خارج کرد.

این سازمان آماری و مطالعاتی، باید مجموعه اقدامات زیر را دنبال نماید:
1ـ پیگیری برای مصوب کردن شاخص‌های توسعه فرهنگی مناسب نظام اسلامی
2ـ تلاش برای تعریف اقدامات و طرح‌های آماری مورد نیاز برای اندازه‌گیری شاخص‌های ارزیابی فرهنگی
3ـ‌ اقدام به اجرای طرح‌های آماری، برحسب موضوعات مورد نظر در سری‌های زمانی مناسب

با تشکیل این سازمان، بتدریج امکان توسعه فعالیت‌ها برای شناخت دقیق‌تر تغییرات فرهنگی فراهم خواهد شد اما در ابتدا باید نظام آماری در سطوح زیر پاسخگو باشد:

الف ـ تغییرات شاخص‌ها در سطح ملی‌، استانی، منطقه‌ای
ب‌ ـ مدل‌سازی علمی برای ارزیابی اثر‌بخشی فعالیت‌‌های سازمان‌های فرهنگی
ج ـ مدل‌سازی علمی برای ارزیابی آثار فرهنگی سازمان‌‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی
دـ اعلام سالانه میزان تحقق اهداف فرهنگی سند چشم‌‌انداز

3. ایجاد اجبار برای راه‌اندازی دفاتر مطالعاتی در ستاد وزارتخانه‌ها، برای ارزیابی عملکرد‌های فرهنگی وزارتخانه‌ها و سازمان‌ها و شناخت موانع و فرصت‌های فرهنگ عمومی در رابطه با فعالیت‌های آن وزارتخانه یا سازمان

4. اقدام برای ظرفیت‌سازی و کادر‌سازی کارشناسان فرهنگی

اگر سه اقدام آموزش مدیران ارشد، رصد فرهنگی، تشکیل دفاتر ستادی فرهنگی به موازات یکدیگر شروع شود، انتظار می‌رود تقاضای گسترده‌ای‌ برای استفاده از کارشناسان خبره فرهنگ‌شناس و فرهنگ‌ساز ایجاد شود که بدلیل کمبود‌های فعلی، این حرکت عمومی متوقف خواهد شد و لذا لازم است به موازات آن فعالیت‌ها با همکاری ستاد ریاست جمهوری، حوزه علمیه و دانشگاه‌های معتبر، یک برنامه جامع کوتاه مدت و میان‌مدت برای تأمین کارشناسان خبره، برای پاسخ‌گویی به این نیاز‌ها تدارک شود.

5. تفصیلی‌نمودن اهداف فرهنگی سند چشم‌انداز برای شفاف‌ و روشن‌شدن وظائف سازمان‌های بزرگ دولتی در  این رابطه

6. تنظیم برنامه‌ای تفصیلی برای اختصاص وقت دولت به مسائل کوتاه‌مدت و بلندمدت فرهنگی جامعه به ترتیبی که در پایان هر سال، وقت مناسب برای پی‌گیری مسائل راهبردی و کلان در مدیریت تغییرات فرهنگی موردنظر اختصاص یافته باشد.

7. ایجاد تحول لازم در وزارت ارشاد برای استقرار در یک موقعیت حاکمیتی به منظور هدایت و حمایت علمی و لجستیکی از تمامی محور‌های مورد اشاره

8. ایجاد تحول ساختاری در سازمان‌های موجود فرهنگی مناسب با این تعریف از فرهنگ و نقش دولت

یکی از لوازم قطعی این تحول، ایجاد هسته‌های کارشناسی خبره و با ثبات در داخل سازمان‌های بزرگی چون وزارت ارشاد، آموزش و پرورش و آموزش عالی برای تقویت ارتباط بدنه فکری این وزارتخانه‌ها با رهبری نظام است، به ترتیبی که با تغییرات مدیریتی در وزارتخانه‌ها، سیاست‌های حاکم بر تحولات فرهنگی این وزارتخانه‌ها‌ از ثبات لازم برخوردار شده و از اعمال سلائق شخصی احتراز گردد.

9. دورسازی دولت از دخالت مستقیم در فعالیت‌های اجرایی فرهنگی و فعال کردن بخش خصوصی و نهاد‌های مردمی و بویژه احیاء و بازسازی روش‌های کارآمد سنتی گذشته در کنار تلاش آگاهانه دولت برای کادرسازی و توسعه زیر‌ساخت‌های فکری عرصه‌های فرهنگی با توسعه مراکز پژوهشی کاربردی در عرصه فرهنگ

10. شفاف‌سازی نقاط ابهام وظائف دولت اسلامی در قبال حوزه‌های علمیه در چارچوب حفظ استقلال تاریخی حوزه‌ها و ایجاد چشم‌انداز روشن در مسائل اقتصادی و مالی نهاد‌های مردمی برای فراهم کردن امکان برنامه‌ریزی‌های بلند‌مدت در این نهادها

11. هدفمند نمودن تزریق یارانه‌های موجود در بخش فرهنگ با هدف حذف یارگیری‌های سیاسی و صنفی و باندی در عرصه‌های مختلف هنر به سمت تقویت مبانی ارزشی و اخلاقی در تولید آثار و فرصت‌آفرینی برای حضور هنرمندان جوان

12. انتقال این بحث در سطح کلان در رسانه، از جمله گزارش سالانه رئیس‌جمهور و وزرای موثر در فرهنگ از کارکرد دولت در بخش فرهنگ

این گزارش می‌تواند در هفته آخر ماه مبارک رمضان بصورت اختصاصی ارائه گردد تا بطور طبیعی حساسیت مخاطبین را برای توجه به بحث از زاویه تعمیق ارزش‌های دینی برانگیزد و انتظار منطقی برای تحول در فرهنگ را نهادینه کرده و آن را به یک مطالبه عمومی تبدیل نماید و بصورت سنت حسنه‌ای، رؤسای جمهور آینده را نیز ملزم به گزارش‌دهی خاص تحولات فرهنگی بنماید و معضل موجود که حتی در گزارش‌دهی پیشرفت‌‌های انقلاب و نظام جمهوری اسلامی در دهه فجر و هفته دولت، تنها به پیشرفت‌های مادی، اقتصادی و سخت‌‌افزاری اشاره می‌شود را برطرف نماید.

گرچه این عناوین کلی جای بحث و بررسی کارشناسانه زیادی دارد و می‌توان در صورت تمایل خوانندگان محترم پیرامون آن بحث نمود، اما تحول در این سطح می‌تواند، زمینه‌ساز رونق عرضه و تقاضا‌ی واقعی برای خدمات فرهنگی و هنری در سطح جامعه باشد و همزمان زمینه‌ را برای توجه به  مسائل ارزشی جامعه در تولید آثار هنری را توسعه دهد و بتدریج امکان صدور کالا و خدمات فرهنگی به خارج از کشور، بویژه کشور‌های را اسلامی فراهم سازد و در یک روند منطقی موضوع اقتصاد فرهنگ و هنر سامان یابد.

در پایان لازم می‌داند اشاره نمایم که کلیت این مقاله بر چند اصل محوری زیر استوار بود که در هر راه‌حل دیگری لازم است مد نظر باشد.

1. تمام فعالیت‌های متنوع اقتصادی، سیاسی و اجتماعی افراد و سازمان‌ها دارای آثار فرهنگی است واین آثار قابل تفکیک نیست و لذا باید همه افراد جامعه بویژه مدیران درک جامعی از اثرگذاری فرهنگی خود پیدا کنند و با یک مدیریت راهبردی موظف به اصلاح نقش خود شوند.

2. همه مدیران و کارشناسان در نظام‌های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی درک کنند که برای افزایش کارآئی سازمان متبوع آنها در فرهنگ عمومی جامعه، فرصت‌ها و موانعی وجود دارد که باید نسبت به آن شناخت پیدا کرده و از ظرفیت‌های فرهنگی جامعه برای حل مسائل خود بهره‌برداری نمایند.

3. شناخت از فرهنگ و فرهنگ‌سازی باید با اعتقادات و ایمان افراد نسبت به کارآئی و حضور ارزش‌های دینی پیوند دائمی پیدا کند و این پیوند از مرکزیتی در نظام، پشتیبانی و حمایت شود.

4. همانطور که با بهره‌گیری از شاخص‌های اقتصادی و اعلام مکرر آن از رسانه‌ها، همواره مطالبات اقتصادی مردم از دولت‌ها دامن زده می‌شود با تعیین و اندازه‌گیری شاخص‌های فرهنگی، مطالبات فرهنگی مردم از دولت‌ها نیز از جنبه‌های سخت‌افزاری به ماهیت نرم‌افزاری تغییر پیدا کرده و در کنار طرح مطالبات، وظائف و مسئولیت تک‌تک افراد جامعه در اصلاح فرهنگ عمومی تعریف و با بهره‌گیری از انواع هنرها در متن فرهنگ عمومی نهادینه شود.

5. همانگونه که دولت خود را موظف می‌داند زیرساخت‌های توسعه اقتصادی را تامین کند، لازم است زیربناهای لازم برای شناخت علمی ـ انجام پژوهش‌های کاربردی و کادرسازی در حوزه فرهنگ نیز از وظائف قطعی دولت‌ها تلقی و منابع اعتباری لازم برای این موارد تامین گردد.

6. نباید اجازه دهیم فرهنگ غلط رایج در کشور، که نقطه شروع حل هر مشکلی را در افزایش اعتبارات مالی می‌دانند در این بخش سرایت کند، بلکه توجه شود که در حوزه فرهنگ مشکل اصلی نبودن یک برداشت صحیح از فرهنگ در مسئولین ارشد اجرایی کشور است و تا این مشکل حل نشود، افزایش مقطعی منابع فرهنگی مسیر مطلوب را پیدا نخواهد کرد.

سخن آخر، تاکید بر این نکته که به قول ادگار شاین، اگر شما فرهنگ را هدایت نکنید، فرهنگ شما را هدایت می‌کند و این معنا در فضای توسعه ارتباطات جهانی، یعنی تسلط روزافزون فرهنگ غربی بر نظام تصمیم‌گیری مدیران جامعه اسلامی که چنین مباد.

کد خبر 548345

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha