۱۸ شهریور ۱۳۸۶، ۱۳:۲۳

همبستگی‌ فلسفه‌های سه‌گانه کانت

همبستگی‌ فلسفه‌های سه‌گانه کانت

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: کانت، روان انسان را برخوردار از سه قوه می انگارد: اندیشه، اراده و احساس. بر پایة همین تقسیم بندی است که وی فلسفة خود را نیز به سه بخش تقسیم می کند: فلسفه شناخت، فلسفه اراده و فلسفه احساس کردن. سه اثر معروف نقدی او تحت عناوین "سنجش خرد ناب"، "سنجش خرد عملی" و "سنجش نیروی داوری" به ترتیب با این حوزه های فلسفی سه گانه سروکار دارد و بنای عظیم و باشکوه فکری او را می‌سازند.

کانت در نخستین اثر خود، "سنجش خرد ناب" با نگاهی اندیشمندانه و بطور ریشه ای و بنیادی، خرد بشری را به بوتة نقد و سنجش می کشد. خلق این اثر، بی تردید متأثر از این پرسش کانونی زمانة اوست که انسان اصولا" چه چیز را می تواند بشناسد؟ این پرسش، کانت را به رودررویی با هر دو جریان عمدة فلسفی دوران او می کشاند. نتیجه ای که برای کانت از این رودررویی حاصل می آید، این است که متافیزیک به معنای سنتی خود و به مثابه دانش جوهری روان، جهان و خدا ممکن نیست، چرا که چنین دانشی از نیروی شناخت بشری فراتر می رود.

اما متافیزیک به مثابه فلسفه ای استعلایی، پرسشی معطوف به شرایط امکان شناخت است. کانت به منظور ایجاد چنین متافیزیکی، به دنبال پیش شرطهای آزاد از تجربه یا پیشینه تجربه در گسترده ترین معنای خود می گردد تا آنان را با هم در رابطه‌ای نظام مند قرار دهد. وی در بررسی ادراکات حسی، به دو صورت صور ناب حسی، یعنی مکان و زمان می رسد و نشان می دهد که مکان و زمان، دریافت های احساسی ما را منظم می کنند و آنها سپس از طریق قوة فهم، به مفهوم ارتقاء می یابند.

کانت در بررسی قوة فهم، به مقوله‌ها می رسد که کار برقرار کردن رابطه میان مفاهیم و داوریها را بر عهده دارند. وی مرز روشنی میان فهم و عقل ترسیم می کند و نشان می دهد که دانش فهمی بشر با تمام تجهیزات و امکانات خود، محدود به جهان پدیدارهاست و شناختی نسبت به ذات واقعیت ها به دست نمی دهد. عقل بر خلاف فهم که با مفهومها در ارتباط است،  با جهان ایده‌ها سر و کار دارد. لذا ایده‌ها از نظر کانت، «مفهوم های» عقلند، ولی برای آنها در جهان حسی، هیچ موضوع یا برابرایستایی یافت نمی شود و ما هیچگاه نخواهیم توانست تصور مطلقی از آنها به دست آوریم.

اما به نظر کانت این امر به این معنا نیست که ایده ها بیهوده اند، بلکه باید آنها را فرآورده های طبیعی و لازم خرد دانست. بنابراین، عقل بشری بنا بر طبیعت خود دائم در تلاش است تا مرزهای فهم را درنوردد و از جهان پدیده ها به جهان ذات های معقول پرواز کند تا شئی فی نفسه را بشناسد. اما عقل بدینسان خود را در چنبرة تناقضات اسیر می یابد: از طرفی ناچار است بپذیرد که ایده ها به مثابه علائم امر مطلق قابل اثبات نیستند و از طرف دیگر نمی تواند از آنها صرفنظر کند.

کانت تصریح می‌کند که عقل برای ارتقای به امر نامشروط، به سه ایده می رسد: روان شناسی عقلانی، جهان شناسی عقلانی و خداشناسی استعلایی . همین ایده ها هستند که انسان را به تلاش در راه شناختن چیزهایی بر می انگیزند که شناخت آنها از حد توانایی ما بیرون است. به طور خلاصه می توان گفت که متافیزیک اسعتلایی کانت، علم معطوف بر معرفت شناسی است که می خواهد مرزهای خرد بشری را روشن سازد تا انسان را از گزند خطاهایی که همواره او را فریب می دهند و گمراه می سازند، در امان نگهدارد.

کانت در دومین اثر نقدی خود یعنی "سنجش خرد عملی" (1788) به دنبال یافتن پاسخی برای این پرسش اساسی است که انسان چه باید بکند؟ بررسی کانت عمدتا" معطوف به آن است که آیا خرد بشری می تواند میزان و معیاری برای چیزهای دیگر و قانونگذاری مستقل باشد؟ به نظر کانت همانگونه که خرد در حوزة شناخت، از اصول آزاد از تجربه یا پیشینه نهفته در خود تبعیت می کند و بطور خودکار قادر است صورت ها و مرزهای شناخت را خود تعیین کند، در روان انسان نیز در مورد امر خواستن، اصلی پیشینه قابل پذیرش است. این اصل چیزی نیست جز اراده ای آزاد و مستقل. اگر چه برابرایستاهایی که ارادة انسان معطوف به آنهاست، تنها از طریق تجربة عملی به دست می آید، اما صورت عمومی و راستای خواستن، قانونی اخلاقی است که آزاد از تجربه و بطور پیشینی وجود دارد.

کانت این قانون اخلاقی را امر مطلق می نامد. به نظر کانت، این گزاره که: انسان می بایست نیکی کند، خود تأییدی عملی بر آزادی اراده است، چرا که بر خلاف مجبور بودن و الزام داشتن که با ناگزیری همراه است، وقتی صحبت از بایستن می کنیم، امکان گزینشی را در نظر می گیریم که تصمیم ما را با وظیفه ای اخلاقی توأم می سازد.

به نظر کانت، اساسا" این آزادی اراده، برابرایستایی هم برای شناخت نظری ندارد، بلکه صرفا" ایده ای تنظیمی است. از طریق همین ایدة تنظیمی است که ایده های عملی دیگری مانند نامیرایی روان، به مثابه اوج ضروری و بی پایان اخلاقیت، و نیز خدا، به مثابه ضامن جاودانگی این اخلاقیت مورد تأیید قرار می گیرد. کانت که در نخستین اثر نقدی خود، ایده های آزادی، نامیرایی روان و خدا را به مثابه برابرایستاهای شناخت ممکن منتفی دانسته بود، در نقد دوم خود، این سه ایده را دارای اصل های تنظیمی ولی غیربنیانگذار معرفی می کند. «خرد عملی» علتی است که ارادة انسان را در قالب قانون اخلاقی متعین می سازد. برای کانت، خرد عملی نسبت به خرد نظری، ارجحیت دارد.

با "سنجش خرد ناب" و "سنجش خرد عملی"، دو جهان متفاوت در برابر هم قرار می گیرند: جهان قانونمندی ها و امر مشروط و جهان آزادی و امر نامشروط. این دو جهان نیاز به وحدت دارند. و این کاری است که کانت در سومین اثر نقدی خود یعنی "سنجش نیروی داوری" (1790) انجام می دهد. این وحدت، در جهان "احساس کردن" صورت تحقق می پذیرد. جستجوی کانت برای یافتن قوانینی در حوزة احساسات چون لذت و رغبت و یا بی لذتی و بی رغبتی، او را از طریق بررسی نیروی داوری زیباشناسانه، به کشف قوانین مربوط به امر زیبا و امر والا رهنمون می گردد.

این پیشگفتار نسبتا" طولانی، صرفا" اشاره ای مؤجز و گذرا به منظومة عظیم فکری ایمانوئل کانت است. برخی از صاحبنظران حورة فلسفه، اندیشة وی را به عمارت پر صلابتی تشبیه کرده اند که ورود به آن دشوار و خروج از آن دشوارتر است. تردیدی نباید داشت که کانت بیشترین تأثیر را بر اندیشة دوران جدید و بویژه در حوزه های گوناگون فلسفه مانند معرفت شناسی، فلسفة اخلاق، فلسفة زیبایی شناسی، و نیز فلسفة حق داشته است. اما آنچه که شاید جالب توجه باشد، ذکر این نکته است که کانت علاوه بر آن، به عنوان فیلسوفی سیاسی، دارای اندیشه های درخشانی نیز در حوزة فلسفة سیاسی است. 

کد خبر 548933

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha