۷ بهمن ۱۳۸۲، ۱۴:۲۵

نقدي بر يك نمايش در چهارمين روز - مي بوسمت و اشك

مملو از عناصر نمايشي

مملو از عناصر نمايشي

نمايش " مي بوسمت واشك " به كارگرداني " محمد عاقبتي " با فضاي ساده و شاعرانه خود توانست همه تماشاگران ايراني و خارجي را به خود جذب كند و اشك آنها را جاري كند.

به گزارش خبر نگار هنري"مهر " ، اين نمايش در فضايي ساده و بدون پيرايه خاصي از نظر آرايه هاي صحنه با دو بازيگر و وسايل صحنه اندك اجرا شد.  تنها وسايل موجود در صحنه دو چمدان بود كه از آن با خلاقيت خاصي به شكل هاي مختلف از قبيل ، چهار پايه ، ميز وتخت از آن استفاده مي شد شكل اجرايي نمايش ، ميزانسن ها ، بازيهاي خلاق بازيگران و ساختارقوي متن نمايشي به موفقيت اين اجرا در جذب تماشاگر بسيار كمك كرد .
 كليه موقعيت ها واتفاقات نمايش در يك فضاي ساده و شاعرانه كه در نمايش آن را زندان مي نامند با دو بازيگر شكل مي گيرد افكت ميان صحنه ها كه بخشي از نامه هاي مرد زنداني به همسرش را براي تماشاگر مي خواند به خلق اين فضا كمك مي كند اين صدا ي پيچيده  در صحنه تنها بيانگر احساسات عاشقانه يك مرد دربند به همسر آزادش نيست بلكه واگويه ها و انديشه هاي انساني تنها است كه اميد او طي شرايط سخت زندان و در نتيجه تحميل هاي يك جانبه عقايد ، برخوردها به نااميدي مي گرايد .نمود اين فكر را مي توان به خوبي در دو صحنه اول وپاياني نمايش ( صحنه ورودو خروج زنداني با دو چمدان به صحنه) مشاهده كرد. نوع راه رفتن ، بازي و حركات چهره (ميميك) "پيام دهكردي " بازيگر اين نقش در صحنه اول كه مرد با شور زندگي، در واقع اميد، از در ورودي تالار به ميان تماشاگران مي آيد ديد ودر مقايسه با صحنه پاياني نمايش و نوع بازي اين بازيگر در اين صحنه ، بدون هيچ شعار و حركت و ديالوگ اضافي به نوعي گوياي مفهوم اصلي نمايش است .
بازي خلاقانه " شبنم طلوعي " بازيگري كه چهار نقش را در نمايشي يك ساعته به خوبي ايفا مي كند نيز به جذابيت نمايش براي مخاطب مي افزايد .
اما آن چه دراين ميان پس از اجراي نمايش براي مخاطب كمي مبهم باقي مي ماند مشخص نبودن مليت وموقعيت زماني و مكاني نمايش است با توجه به اين كه  متن اين نمايش  يك متن  بازخواني شده توسط "محمد چرمشير " نمايشنامه نويس ايراني از يك اثر خارجي است اين سوأل با مشاهده يك كشيش يا حضور يك خدمتكار زن در بند مردان زنداني شكل مي گيرد كه اتفاقات اين نمايش در كجا رخ داده است؟ شايد بهتر آن بود با ايجاد عناصرنمايشي ديگر يا حذف عنوان برخي از اين شخصيت ها نمايش  در يك بي زماني و بي مكاني و بي هويتي خاصي به تماشاگران ارائه مي شد تاخود تمااشگر در ذهن خود ما به ازاي اين شخصيتها و موقعيت مكاني و زماني نمايش را حدس زند.
در پايان بايد گفت " مي بوسمت و اشك" نمايش موفقي درار تباط با مخاطب خود بودو توانست به راحتي هم در لايه اي ذهني و هم لايه هاي احساسي تماشاگر نفوذ يابد به طوري كه اشك بسياري از  تماشاگران خود را حتي  برخي ازتماشاگران خارجي، كه زبان اصلي اين نمايش را نمي فهميدند، جاري ساخت. 
                                                                                    "  فروغ سجادي "

کد خبر 55109

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha