تحلیلگر سیاسی در گفتگو با مهر:

بایدن دست خالی به واشنگتن بازگشت/ چرخش موقت عربستان به سمت چین

بایدن دست خالی به واشنگتن بازگشت/ چرخش موقت عربستان به سمت چین

تحلیلگر سیاسی معتقد است که آمریکا و غرب به کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس به عنوان جایگاه سوخت یا باجه های خودکار نگاه می کنند و تغییر رویکرد ریاض در قبال واشنگتن و چرخش به سمت چین، موقتی است.

خبرگزاری مهر، گروه بین الملل: هر کسی تحولات مربوط به سفر اخیر جو بایدن رئیس جمهور آمریکا به منطقه را پیگیری کند، با حجم عظیمی از مقالات، دیدگاه‌ها و تحلیل‌هایی رو به رو می‌شود که عمدتاً در دو جهت متناقض ارائه شده‌اند؛ به طوری که برخی‌ها این سفر را کم ارزش دانسته و برخی دیگر آن را بیش از حد بزرگ جلوه می‌دهند. عده‌ای پیش از آغاز این سفر آن را شکست خورده دانسته و معتقد بودند که نتایج آن نزدیک به صفر است. از سوی دیگر، برخی با توجه اهمیت راهبردی منطقه و نقش مؤثر آن در موازنه قدرت و قواعد درگیری منطقه‌ای و بین المللی، منتظر بودند سفر بایدن با خود مصیبت، فاجعه و مشکلات بزرگ به همراه داشته باشد. آمریکا در تلاش است تا برای کشورهای اروپایی جایگزینی برای گاز روسیه فراهم و عرضه نفت را به مقدار کافی تضمین کند و قیمت آن را کاهش دهد تا در حد امکان از فشار وضعیت اقتصادی شکل گرفته پس از حوادث اوکراین جلوگیری کند.

در همین راستا ورده سعد خبرنگار خبرگزاری مهر با «علی مراد» پژوهشگر سیاسی و کارشناس مسائل خلیج فارس گفتگو کرده که متن آن به شرح زیر است:

* عربستان به همراه سایر کشورهای حوزه خلیج فارس شاهد سفر مهم رئیس جمهور آمریکا بودند که در مورد آن صحبت‌های زیادی شد؛ اکنون این کشورها خود را برای میزبانی از رئیس جمهور چین آماده می‌کنند؛ این تحولات نشانه چیست؟ آیا منطقه به عرصه‌ای برای رقابت بین المللی بر سر ثروت‌های آن تبدیل شده است؟

شکی نیست که درباره سفر بایدن به منطقه و نشست او با سران کشورهای حاشیه خلیج فارس و مصر، عراق و اردن در جده هیچ دستاوردی نداشته است، زیرا این سفر به درخواست دولت بایدن و در درجه اول برای دستیابی به تولید نفت بیشتر توسط کشورهای خلیج فارس انجام شد؛ اما از آنجایی که عربستان سعودی و امارات قادر به پاسخگویی به تقاضای آمریکا برای افزایش تولید نفت نیستند، بایدن دست خالی به واشنگتن بازگشت. حتی در سطح اجرا نیز هیچ مغایرت واضح و آشکاری غیر از آنچه پیش بینی می‌شد، وجود نداشت، چرا که نیاز غرب به نفت خلیج فارس به دلیل جنگ در اوکراین افزایش یافته و اقتصاد کشورهای غربی دچار ضرر و زیان شده است.

از این رو کشورهای عربی دوباره در دستور کار آمریکا قرار گرفته‌اند، اما این بدان معنا نیست که آمریکایی‌ها اعتقادی برای بازگشت به سطح روابط با عربستان سعودی مانند دو یا سه دهه قبل دارند. به عبارت دیگر، نیاز دوباره غرب به کشورهای حاشیه خلیج فارس، موقتی و مبتنی بر نیاز به پمپاژ نفت است.

از آنجایی که دیگر بازیگران بین المللی شاهد کاهش روابط ایالات متحده و عربستان هستند، چین و روسیه به دنبال استفاده از این فرصت هستند تا روابط خود را با ریاض توسعه دهند. اما برای مثال، نزدیکی چین به عربستان سعودی نیز با منافع نفتی مرتبط است، زیرا این کشور به شدت به نفت خام عربستان وابسته است.

تاکنون نه چین و نه عربستان سعودی سفر رئیس جمهور چین به عربستان را به طور رسمی تأیید نکرده‌اند، اما اگر این سفر انجام شود، هیچ اتفاق خارق العاده و ناگهانی رخ نمی‌دهد. طبیعتاً محمد بن سلمان و همراهانش سعی خواهند کرد با استفاده از این دیدار چنین وانمود کنند که موضعگیری عربستان از غرب به سوی شرق متمایل شده است، اما این فقط یک اقدام تبلیغاتی برای بهبود وجهه بن سلمان و همچنین سرمایه گذاری بر روی غرب برای به دست آوردن دستاوردها و منافع بیشتر است.

** به نظر شما این رقابت بین المللی بر سر ثروت‌های خلیج فارس، اهمیت و نقش عربستان و سایر کشورهای حاشیه خلیج فارس را در درگیری‌های بین المللی افزایش می‌دهد یا تهدیدهایی که آنها را احاطه کرده است تشدید می‌کند؟

البته رقابت شدید قدرت‌های بین‌المللی برای توسعه روابط خود با کشورهای نفت‌خیز مانند عربستان سعودی مسئله غیرمتعارفی نیست. در گذشته نیز کشورهای تولیدکننده نفت برحسب نیاز بازارهای بین المللی، جایگاه خود را بالا می‌بردند یا سطح روابط را کاهش می‌دادند.

بنابراین نمی‌توان گفت که عربستان سعودی به دستاوردهای راهبردی بلندمدت دست خواهد یافت. غرب به کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس به عنوان پمپ بنزین یا باجه‌های خودکار نگاه می‌کند. در چین نیز هیچ اعتمادی به کشوری مانند عربستان سعودی برای ایجاد یک مشارکت پایدار وجود ندارد. رهبران چین می‌دانند که آنچه بن سلمان را به چین نزدیک کرده، تیرگی روابط بین او و واشنگتن است.

** به نظر می‌رسید عربستان سعودی از سیاست‌های آمریکا درباره بحران اوکراین و نیاز به افزایش تولید نفت برای بازارهای جهانی فاصله گرفته است. با این وجود آیا می‌توان از بازآرایی نقش عربستان در ائتلاف‌های بین المللی صحبت کرد؟ آیا علیرغم مخالفت آمریکا، شاهد نزدیکی بیشتر چین و عربستان خواهیم بود؟

در جریان بحران ناشی از جنگ اوکراین، عده‌ای در تفسیر رفتار سعودی‌ها مبنی بر مخالفت با خواسته‌های آمریکا برای بالا بردن سطح تولید نفت، تا جایی پیش رفتند که این موضوع را به قیام سعودی‌ها علیه آمریکا تعبیر کردند؛ اما این تحلیل نادرست است و آنچه از بهار گذشته تا کنون اتفاق افتاده، این است که محمد بن سلمان از فرصت مانوری که با سقف مشخص برای او تعیین شده است، به خوبی استفاده می‌کند.

بایدن برای رفتار با بن سلمان دو گزینه داشت:

۱- استفاده از گزینه قدرت برای سرنگونی بن سلمان. اجرای این گزینه به معنای ماجراجویی آمریکایی‌ها در کشاندن عربستان به هرج و مرج است، زیرا بن سلمان از آن دسته حاکمان نیست که تسلیم شود و هرگونه کودتا در عربستان سعودی با حمایت آمریکا بر منافع واشنگتن در منطقه تأثیر می‌گذاشت. به این معنا که آمریکایی‌ها عربستان سعودی را به عنوان نماینده و دست نشانده اصلی در منطقه در کنار رژیم موقت صهیونیستی از دست خواهند داد.

۲- در پیش گرفتن صبر و شکیبایی در قبال بن سلمان و استفاده از تاکتیک‌های تشویقی مرتبط با عقب نشینی از وعده‌های بایدن برای مجازاتش، بازگشت به روند فروش تسلیحات تهاجمی به او و نادیده گرفتن کارنامه خونین وی در زمینه حقوق بشر.

در نهایت بایدن به گزینه دوم متوسل شد و البته در اینجا رژیم صهیونیستی از بن سلمان حمایت کرد و از لابی صهیونیستی در واشنگتن استفاده کرد که بایدن را تحت فشار قرار دهد تا نظرش را نسبت به بن سلمان تغییر دهد و شانس انعقاد به اصطلاح صلح و زمینه برای اعلام ائتلاف با سعودی‌ها فراهم شود.

من فکر نمی‌کنم بن سلمان در قبال آمریکا موضع رادیکالی داشته باشد و به تغییر راهبرد به سمت چین متقاعد شده باشد؛ داستان چیزی جز خودنمایی بن سلمان برای بالا بردن ارزش و قیمتش نزد واشنگتن نیست.

** چین تا چه اندازه می‌تواند در دیوار کشیده شده آمریکا به دور خلیج فارس و ثروت‌های آن نفوذ کند و آیا کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس می‌توانند از حمایت آمریکا و وابستگی فرهنگی و نظامی به غرب چشم پوشی کنند؟

صحنه خروج آمریکا از افغانستان و آویزان شدن برخی از افغان‌های طرفدار آمریکا به چرخ‌های هواپیما، صحنه نگران‌کننده‌ای برای مردم خلیج فارس به‌طور عام و سعودی‌ها به‌طور خاص بود. سپس آمریکایی‌ها نمونه دیگری از رها کردن دنباله روهای خود را در جنگ اوکراین به نمایش گذاشتند، تا جایی که زلنسکی از رها شدن توسط آمریکایی‌ها و غربی‌ها شکایت کرد.

بنابراین منطقی و طبیعی است که کشوری مانند چین به دنبال بهره برداری از این رها کردن‌ها و نفوذ به خلاءهای واشنگتن در میان کشورهای تحت الحمایه آمریکا باشد. اما حتی اگر به نظر برسد که عربستان سعودی به سمت تقویت روابط خود با چین و جایگزینی آمریکا با چین به عنوان حامی خود می‌رود، موانعی وجود خواهد داشت که مانع از تحقق این امر می‌شود. چرا که چینی‌ها در روابط خارجی و سیاست‌های بین المللی خود با همان پیش فرض و رفتار آمریکایی‌ها پیش نمی‌روند.

چین همچنان به دنبال توسعه نفوذ از طریق جبهه اقتصادی است و به نظر می‌رسد بر خلاف آمریکا در قدرت نمایی و استقرار پایگاه‌های نظامی در جهان محتاط است. بنابراین، چین نمی‌تواند آنچه را که قبلاً آمریکا ارائه می‌کرد، در اختیار عربستان سعودی قرار دهد و عربستان سعودی نیز از آمریکا به عنوان منبع تسلیحات بی نیاز نیست. حتی اگر عربستان سعودی تصمیم بگیرد به پکن به عنوان منبع معاملات تسلیحاتی تکیه کند، مشکلات لجستیکی و فنی مانع از مدرن سازی زرادخانه نظامی ریاض از طریق چین می‌شود.

به عنوان مثال، نیروی هوایی عربستان همچنان به صنعت و فناوری آمریکا وابسته خواهد بود و آنچه چین به سعودی‌ها عرضه می‌کند برای استفاده در سیستم‌های ساخت آمریکا مناسب نخواهد بود. علاوه بر این، محمد بن سلمان به الگوی لیبرال غربی کاملاً باور پیدا کرده است و حاضر نیست این اعتقاد را جایگزین کند، حتی اگر نیازش آن را ایجاب کند.

** در مورد کشورهای عربی حوزه خلیج فارس طوری صحبت می‌شود که انگار یک بلوک متحد در سیاست خارجی هستند. آیا واقعاً این‌طور است؟ و چین یا روسیه تا چه اندازه می‌توانند در حیات خلوت چند دهه‌ای آمریکا و غرب برای خود جای پایی بسازند؟

عربستان سعودی دهه‌ها است که بر فرآیند تصمیم‌گیری کشورهای حوزه خلیج فارس تسلط داشته است و اینکه یک بلوک یکپارچه در این حوزه وجود داشته باشد، دقیق نیست؛ بلکه در مسائل بین‌المللی و بسیاری از موضوعات مرتبط با یکدیگر، عربستان سعودی تصمیم گیرنده واحد بوده است. بحران خلیج فارس و همچنین تنشی که در اواسط سال ۲۰۲۱ بین امارات و عربستان سعودی در پس زمینه مخالفت ابوظبی با محدود کردن سهم خود از تولید نفت در اوپک رخ داد، بهترین گواه بر این واقعیت است.

چین و روسیه تمایل آشکاری برای نفوذ به حوزه آمریکا در خلیج فارس دارند و تمایل آنها برای توسعه روابط خود با کشورهای حاشیه خلیج فارس از دهه‌ها پیش مشهود بوده است. با این حال، این بدان معنا نیست که تلاش‌های چین و روسیه همیشه و به ویژه با توجه به عوامل متعددی از جمله عدم اعتقاد عربستان سعودی به روابط با ابرقدرت‌های نوظهور به عنوان جایگزین آمریکا و ترس از واکنش واشنگتن موفق می‌شود؛ به خصوص که آمریکا نفوذ زیادی در میان شیخ‌نشین‌ها و پادشاهی‌هایی دارد که از دهه‌های گذشته در حوزه خلیج فارس ساخته است.

کد خبر 5569425

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha