حضرت على خدا را باور داشت. مىدانست خدا و حساب و معاد حق است. همه چیز براى او عینى شده بود و خدا را در همه جا و همه چیز مىدید. خود فرمود: هیچ پدیدهاى را ندیدم جز آنکه خداى را قبل از آن، با آن و پس از آن دیدهام. "ما رایت شیئا الا و رایت الله قبله و معه و بعده". ( قصار نهج البلاغه)
عبادت او سر آمد بود و در این مسئله همین بس که در نماز در سجده ضربه خورد و فرقش شکافت ولى دست از نماز برنداشت و نماز را تمام کرد. پس از ضربه خوردن او را به خانه مىبردند. نظرى به طلوع فجر افکند و فرمود: اى صبح، تو شاهد باش که تنها در این لحظه و اولین بار است که على را دراز کشیده مىبینى و بدین خاطر است که امام سجاد مىفرماید چه کسى مىتواند چون على خدا را عبادت کند: و من یقدر على عبادة جدى على بن ابیطالب.
او اهل عشق و مناجات عاشقانه بود. چشمانش از شوق دیدار خداگریان بود و زیبائى و خلوص عبادت را پس از پیامبر تنها در زندگى على(ع) مىشد مشاهده کرد. رسول خدا در شأن ایمانش فرمود: اگر همه آسمانها و زمین را در یک کفه ترازو و ایمان على را در کفهاى دیگر بگذارند کفه ایمان على بیشتر سنگینى خواهد کرد. (غایة المرام، ص 509)
او در عبادت و عمل، در مسیر زندگى خداى را چنان شاهد و حاضر مىدید که مىفرمود اگر پردهها را بردارند، چیزى بر یقین من اضافه نخواهد شد. "لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا". و هم مىفرمود: خدائى را که با چشم دل نبینم او را عبادت نمىکنم و تا حال هم عبادت نکردهام. " لم اعبد ربا لم اره".
نظر شما