بحران بشر جدید را بحران معنا لقب داده اند. این بدان معنا است که بشر جدید در سامان دادن و یافتن رنجهای زندگی خویش عاجز است. زمانی بود که منابع معنوی سنتها براحتی می توانستند معنای زندگی را برای انسان فراچنگ آرند اما با توجه به انقلاب معرفتی که بشر جدید به خود دید امکان استفاده تام از این منابع در جهان جدید ممکن نبود و باید به شیوه و گونه ای دیگر با این منابع روبرو شویم.
زمانی بود که نیچه پیرو این گسستهای معرفتی و وجودی مهیب ندا در می داد که تا کسی چرایی زندگی خویش را نیابد نمی تواند زندگی کند و تنها کسی با هر چگونگی ای خواهد ساخت که چرایی زندگی خود را یافته باشد. این دقیقاً مشکل انسان مدرن بود. او با وجود پیشرفتهای شگرف مادی و فنی نتوانسته بود برای وضیعیت جدید خود چرایی و دلیلی بیابد.
توجه به منابع معنوی در این بستر قابل توجیه است. در حالی که بشر سده نوزدهم هرچیز را با تکیه بر عقل قابل شناختن می دانست و سعادت دنیوی و اخروی انسان را با توسل به این عقل توجیه می کرد بشر سده بیستم با توجه به بحرانهای غریبی که پشت سر گذاشت بدین نتیجه رسید که راهی جز آن ندارد که تعادل و توازنی میان عقل و سنت برقرار کند.
توازن برقرار کردن میان عقل و سنت البته معنای مختلفی دارد و یکی از معانی آن این است که باید به مولفه هایی از سنت دست زد که توانایی سازگاری با سنت را داشته باشند همانطور که عقل تا حدی پای خود را چنان از برخی گستره ها کنار کشید تا بتواند سازگاری بیشتری با سنت برقرار کند.
در این میان اگر دعا را گفتگو انسان با امر قدسی و راز هستی تعریف کنیم از آن بابت که تأکید این رابطه بر گفتگو است و از سوی دیگر توجیه عقلانی آن براحتی برای انسان جدید ممکن است و علاوه بر این دعا یکی را راههای مهم معنازایی در جهانی است که بشدت از فقدان معنا در رنج است این نکات صحنه را برای حضور مقوله ای به نام دعا در زندگی انسان معاصر فراهم می کنند. نه اینکه دیگر اجزای سنتهای دینی و معنوی نتوانند برای انسان جدید تولید معنا کنند، سخن بر سر آن است که در میان مولفه های مختلف، پاره ای آموزه ها و مناسک هستند که شرایط توجه به آنها برای انسان جدید مساعدتر است.
به نظر ما راز ماندگاری دین در جهان جدید آن است که به سیاستها و استراتژیهایی توسل جوید که علاوه بر حفظ بنیادها متکی بر شرایط و نیازهای جدید باشد. در این راستا هرچه بر دعا، اهمیت آن و شیوه های معنازایی اش تأکید کنیم شرایط را برای حضور بهتر دین در جامعه ماصر آماده تر کرده ایم.
دعا کردن که در دل خود کثیری از معارف و مضامین دینی و معنوی را همراه دارد در این بستر به عنوان گونه ای زیستن در جهانی معنا می دهد که با عرفی کردن همه چیز و همه کس از معنا تهی است و بجد به دنبال یافتن راهی برای فرار از این وضعیت است. در این جهان می توان دعا را به مثابه معنای زندگی معرفی و مطرح کرد.
نظر شما