به گزارش خبرنگار مهر، از حیث تقسیم نانوشته مضامین در مجموعه های ماه رمضانی تلویزیون که به آن پرداختیم، سهم "اغماء" که به کارگردانی سیروس مقدم از شبکه اول پخش می شود، رویکرد ماورایی شده که چند سالی است در مجموعه های مناسبتی این ماه جای خود را باز کرده است.
شاید اولیه جرقه های حضور ماورایی شیطان در دنیای واقعی را به طور شاخص بتوان در مجموعه "او یک فرشته بود" مثال زد که رمضان دو سال پیش پخش شد و به جهت بداعت این رویکرد با همه کاستی هایی که از جهت پرداخت به شیطان و ماوراء داشت مورد توجه قرار گرفت. سال گذشته هم مجموعه "آخرین گناه" با رویکردی مشابه پخش شد که این مجموعه هم با همه ضعف و نقاط خالی و مبهمی که داشت به جهت میل مخاطب به مورد تهدید قرار گرفتن از سوی عوامل ناشناخته مورد توجه قرار گرفت.
با چنین پیش درآمدی مجموعه "اغماء" با پرداختن به ایده جذاب حضور شیطان در قالب انس و داستان پردازی این حضور با مختصاتی ویژه به مرحله نگارش درآمد. نویسندگی مجموعه را علیرضا افخمی و داریوش مختاری به عهده داشتند. افخمی خود کارگردان مجموعه "او یک فرشته بود" هم بود که حین ساخت فیلمنامه اولیه علیرضا کاظمی پور را بازنویسی می کرد.
به نوعی می توان دغدغه پرداختن به ماوراء را در این نویسنده ـ کارگردان پیگیری کرد؛ به خصوص که از زمان آغاز مجموعه، عوامل در گفتگوهای خود سعی دارند به مخاطب بقبولانند که "اغماء" هیچ ربطی به "او یک فرشته بود" و "آخرین گناه" ندارد که همین پیش فرض های اولیه و نو بودن این رویکرد در مجموعه های ماه رمضانی شاهدی بر این مدعاست.
اگر اولین شیطان تلویزیونی را همان دختر جوان "او یک فرشته بود" در نظر بگیریم که با اغواگری خود را به یک مرد مومن و خانواده دار نزدیک کرد و شالوده زندگی آنها را به راحتی بر هم ریخت، می توان دید نویسنده "اغماء" را واجد یک جهش رو به جلو نسبت به مختصات شیطان و حضور وی بین انسان ها دانست. نویسندگان مجموعه سعی کردند با تکیه نکردن بر الگوی عام فریب خوردن مردان سست عنصر توسط شیطان که الگوی امتحان پس داده ای است، این بار دید خود را کمی گسترش داده و به این وجه عمومیت ببخشند.
حضور شیطان در لباس یک جوان مومن و موجه که حتی نماز هم می خواند هر چند از جهت تطابق با نگاه قرآن به این مطرود درگاه خداوندی قابل بررسی است، ولی از جهت عمومیت دادن و تأثیرگذاری این حضور هشداری ویژه را در بطن خود به همراه دارد. این بار هم یک بنده خالص و مخلص خدا (هر چند به واسطه کدهای ظاهری) از طرف شیطان نشانه می رود تا مورد وسوسه و فریب قرار گیرد. نوعی احساس خطر برای بندگان خاص درگاه خداوند که نه تنها از افتادن به گناه مصون نیستند بلکه موقعیتی حساس تر دارند.
دکتر طه پژوهان (امین تارخ) هم به واسطه ایمان و اعتقاد و هم به واسطه تبحری که در حرفه اش دارد بر خود غره است و تجربه حاکی از آن است که اعتماد به نفس کاذب اولین پله برای حرکت به سوی گمراهی و البته شیطان است. در چنین موقعیت حساسی که پژوهان با از دست دادن همسرش زیر عملی که خودش انجام داده مواجه است، به نوعی ایمان و اعتقاد و قابلیت های حرفه ای او در آستانه انکار قرار می گیرند و شیطان هم از همین راه نفوذی است که وارد دنیای واقعی این آدم و اطرافیانش می شود.
از این وجه می توان الگوی اولیه "میوه ممنوعه" و "اغماء" را مورد مقایسه قرار داد. حاج یونس فتوحی "میوه ممنوعه" به تأسی از داستان کهن "شیخ صنعان" در یک موقعیت با ثبات از نظر درجه ایمان، تقوی و جایگاه خانوادگی، مالی و ... قرار دارد و در چنین موقعیتی که بر نداشته های خود غره است و دیگران را نقد می کند، مورد آزمایش الهی قرار می گیرد. یک آزمون دنیوی که در درون خود هر آنچه را فتوحی به آن می بالد و نقد می کند، به چالش می کشد.
هر چند رویکرد رئال و غیر ماورابی "میوه ممنوعه" باعث شده شیطان مجسم او عنوان خاص شیطان را نداشته باشد، ولی هستی فعال ترین عامل در چیدمان این دام برای فتوحی است. هر چند تلاش شده موقعیت بحرانی هستی و پدرش، نقشه های پیچیده برای فرار از دست طلبکاران و از دست نرفتن کارخانه و ... انگیزه های عینی هستی را تأمین کنند، ولی به تعبیری دیگر می توان هستی را وام گرفته از کاراکتر شیطان و به نوعی عامل نفوذی او برای گرفتن این آزمون از حاج فتوحی محسوب کرد.
با همین تعاریف در مجموعه "اغماء" رویکرد ماورابی به کلیت چنین الگوی داستانی موجب شده دکتر پژوهان وقتی مورد عنایت الیاس (حامد کمیلی) که تجسم انسانی شیطان است قرار می گیرد، از سوراخ مذهب گزیده شود و این گونه است که تجسم شیطان برای او در قالب یک جوان مومن و نمازخوان طراحی شده، همانطور که برای رُز در قالب پسری جوان و برای دیگری در شکلی دیگر.
کارگردان سعی کرده برای حفظ این پیوستگی از حضور یک بازیگر در قالب شیطان های مجسم مجموعه استفاده کند. پیوستگی که با حضور حامد کمیلی در نقش شیطان و بازی اغراق شده ای که از تیپ های مختلف ارائه می دهد، از همان ابتدای راه برای مخاطب لو رفته و کشف و شهود باقیمانده سهم کاراکترهای مقابل شیطان است که هویت واقعی شیطان را کشف کنند.
این طراحی شخصیت اولیه بنا به رویکرد کلی مجموعه به درستی انجام شده اما پرداخت نهایی این طراحی در ادامه به کار لطمه وارد می کند. الیاس برای مقبول افتادن در نظر پژوهان و جلب اعتماد او بر حساسیت های او و وجه حرفه ای کارش دست می گذارد و در واقع موقعیتی فراهم می کند که سویه پنهان این شخصیت فرصت رخ نمایی پیدا کند.
اما جایی که همین شیطان هوشمند می خواهد ایمان و اصول اعتقادی پژوهان را خدشه دار کند به قدری ابتدایی رفتار می کند که نه دکتر پژوهان بلکه یک نوجوان هم تحت تأثیر او قرار نمی گیرد. مثلاً وقتی الیاس می خواهد پژوهان را از روزه گرفتن بازدارد از فلسفه عامیانه ای استفاده می کند که بدل به لطیفه شده است (خدا هم دلش نمی خواد ما به بدن خودمون ضرر برسونیم).
این وجه وقتی پررنگتر می شود که نگاه نویسندگان بیش از هر چیز بر نزول شخصیتی پژوهان از حیث خصوصیات عام انسانی متمرکز شده و از همین روست که هر چقدر رابطه پژوهان با دختر، همکاران و ... رو به وخامت می گذارد، کمتر خدشه ای به ایمان و اعتقاد او که باید یکی از اهداف اصلی شیطان باشد وارد می شود.
ضعف پررنگ دیگر مجموعه "اغماء" را باید در متناسب نبودن کنش و واکنش کاراکترها با موقعیت های درگیر عنوان کرد. به نظر می آید دکتر پژوهان برای تعریف اولیه یک انسان خوب باید همواره خونسرد و لبخندی بر لب داشته باشد که حاکی از آرامش درونی اوست. اما وقتی می بینیم در بحرانی ترین موقعیت ها این لبخند بدل به کلید شخصیتی می شود که ضد خود عمل و خونسردی را به عنوان یک وجه متظاهرانه تحمیل می کند، نمی توان آن را حتی به خوب بودن یک انسان واقعی تعبیر کرد.
قابلیت ها و محدوده اعمال شیطان که به نظر می آید بدل به مهمترین مسئله منتقدان این مجموعه شده از مباحث مهم مجموعه است که بیش از هر چیز از نبودن یک الگو و تعریف اولیه از قابلیت های شیطان در این مجموعه برمی آید. وقتی شیطان هر چند ماورابی محدوده عمل مشخص نداشته باشد، در یک سکانس بدل به تلفن همراه سیار می شود، در جایی در خانه را باز و بسته می کند و در جایی هم ...
شخصیت پردازی کاراکتر پزشکان بیمارستان به گونه ای صورت گرفته که در عین طراحی یک داستان دراماتیک برای لوکیشن بیمارستان و مناسبات کاری، به گونه ای دو وجه احساسی عاطفی و جاه طلبی کاری پژوهان مورد چالش قرار بگیرد. حضور بردیا (لعیا زنگنه) و جودت (ایرج نوذری) برای طراحی یک مثلث عشق بی سرانجام و حضور نائینی (ممدوح) برای برجسته کردن جاه طلبی و رقابت ناپذیری پژوهان است که هر دو این وجوه به گونه ای عقیم مورد توجه جسته و گریخته قرار می گیرند، ولی تمرکز مداوم بر آنها در کنار خط قصه ماورایی داستان وجود ندارد.
سازندگان مجموعه "اغماء" در پرداخت ماورایی مجموعه به گونه ای دچار افراط شده اند که با توجهی کمرنگ به روابط علت و معلولی و اصول منطقی به نوعی کلیت کار را فدای حضور شیطان و شیرین کاری های او کرده اند که هر چند جذابیت اولیه دارد، ولی نمی تواند چند دست شدن کار را پوشش دهد. مجموعه ای که در جذابیت های اولیه خود توقف کرد و هنوز هم کاستیهای آشکار مجموعههای ماورابی قبل را به همراه دارد قدمب رو به جلو محسوب نمی شود.
نظر شما