خبرگزاری مهر، گروه استانها: مازندران این روزها میزبان مهمانانی از جنس آسمان است و اگرچه در روی زمین گمنام بوده اما ان بالا و در آسمان، نامدار و خوشنام هستند. قرارمان برای میزبانی از پادگانی در مرزن آباد شروع میشود، سربازان دهه هشتاد برای هم سن و سالان شهیدشان گل کاشتند و حجله هایی به یاد آنها برپا میکنند. یکی اسپبند دود میکند و دیگر عطر و گلاب می پاشد و آن دیگری زیر لب نجوا میکند یا مادر شهید زهرا (س).
سنگ تمام سربازان دهه ۸۰
روز تعطیل سربازان دهه هشتادی پر میشود از عطر حضور آلالههایی که مانند آنها غریب هستند و غربت شهید را به خوبی درک میکنند و برای فرماندهان بی نام و نشانشان سنگ تمام میگذارند.
یک سرباز دهه هشتادی میگوید: در شب زمستانی که میزبان شهدای گمنام بودیم، همه سربازان پادگان و آسایشگاه دست به دست هم دادیم تا فضا را برای حضور مهمانان بی نام و نشان مهیا کنیم.
وی ادامه داد: شهیدان برای دفاع از آرمانها جان شیرین خود را نثار کردند و ما نیز آمادهایم تا مدافع آرمانهای شهیدان باشیم.
سرباز دهه ۸۰ دیگری گفت: ما سربازان دهه هشتادی پای انقلاب و نظام ایستادهایم و بیگانگان بدانند به رغم همه نیرنگها و دسیسهها هیچ کاری نمیتوانند بکنند زیرا ما تا آخرین قطره خون خواهیم ایستاد.
کلاردشت برای آلالهها آغوش گشود
مقصد بعدی کاروان شهدای گمنام به شهر کوهستانی کلاردشت میرسد، با عبور از گردنهها و طبیعت به خواب رفته به شهر می رسند و جمعیتی که مشتاقانه برای در آغوش کشیدن مهمانان گمنام لحظه شماری میکردند.
پسرکی گلهای سرخی به دست داشت و مادری با مجمه های عزا خود را به کاروان رساند و میگوید: شهیدان به شهر برکت آوردهاند و درحالی که کله قند کادوشده ای در دستش بود، ادامه میدهد حضور در تشییع شهید، لیاقت میخواهد.
در سوی دیگری دختر دانش آموزی هم با گل سرخ خوشرنگ در دستانش از حس وحال وصف نشدنی همقدمی با شهیدان برایمان گفت و افزود: حس و حال خوبی دارم که با کلمات نمیتوان آن را وصف کرد و این حس دلی و قلبی است.
هر لحظه بر شور و شمار جمعیت و بدرقه کنندگان شهدای گمنام در کلاردشت افزوده میشد، عدهای دستمال و یا چفیه هایشان را به نشان تبرک بر تابوت شهدا میکشیدند و دستهای نیز دلنوشته هایشان را برای شهیدان مینوشتند که ای شهدا ما را فراموش نکنید.
از غرب به شرق استان هم برویم، آسمان مازندران همین رنگ است، در گلوگاه، مادران و دخترانه مادرانه هایشان را برای شهدای گمنام نجوا کردند و مجمه های عزا بر سر گرفتند تا به پیشواز جوانان برومندشان بیایند.
گلوگاه میزبان مهمانان آسمانی
مردمان این شهر میزبان مهمانانی از جنس آسمان بودند و یک به یک میآمدند تا از برکت حضور شهید، تبرک گیرند، مرد و زن، پیر و جوان آمده بودند تا با گرفتن دست شهید، دستانشان به آسمان برسد. یکی اسپند دود میکند و دیگر با گلاب به استقبال شهدای بی سر میآید. کودکی هم دست در دست پدر قدم میزند و مادری با چشمان خیس و تر نجوا میکند.
حضور بچههای دهه ۷۰، ۸۰ و ۹۰ در مراسمهای تشییع شهیدان در مازندران از جمله در گلوگاه و بهشهر پررنگ بود، و با مداح زمزمه میکردند و میخواندند «شهید خوشنام، گمنام منم، ناکام منم».
این آلالهها گمنام در زمین و خوشنام و خوش آوازه در آسمان هستند و حال و روز آسمان و زمین مازندران در این روزها، یادآور روزهای حماسه دفاع مقدس است و عدهای به یاد آن روزها چشمانشان تر شد و بغضشان ترکید.
یک همسنگر شهید که دست پدر قامت خمیده اش را گرفته و در مراسم شرکت کرده بود، میگوید: همسنگر شهیدان بودم اما توفیق شهادت نداشتم و امروز آمدم تا یادی از آن روزهای عملیات و سالهای دفاع داشته باشم.
بانوی گلوگاهی نیز پیروی شهیدان از ولایت فقیه را مهمترین درس بیان کرد و گفت: آمدهایم تا شهیدان برای ما دعا کنند و فرزندانمان پیرو رهبری و ولایت باشند.
عطر وبوی شهید نام حسین (ع) را تداعی میکند، عطر سیب و یاس به مشام میرسد و مازندرانیها در آئین استقبال سراسری از شهدا می آیند تا بگویند از شهید بی سر تو سبب سربلندی هستند و همانند شما میگوئیم حسین.
کاروان شهدای گمنام در اولین روز بدرقه سراسری از شهرهای کلاردشت و مرزن آباد، تنکابن، گلوگاه و بهشهر عبور کرد و روز دوم نیز از چهار سوادکوه و سوادکوه شمالی، عباس آباد و نور میگذرد تا دلهای مردمان این مناطق را شیدایی و کربلایی کند.
مازندران میزان ۱۴ شهید گمنام است و پیکرهای مطهر این شهیدان همزمان با شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) در استان آرام خواهند گرفت.
نظر شما