به گزارش خبرنگار فرهنگي « مهر» ، حسن سيد عرب عضو هيات علمي بنياد دائره المعارف اسلامي و استاد دانشگاه كه در گستره فلسفه اسلامي ، به ويژه حكمت اشراق به تحقيق و پژوهش مي پردازد در ابتداي اين جلسه گفت : در ميان تفسيرهايي كه از آثار نيچه صورت گرفته تفسير هيدگر - به ويژه در فرانسه - غلبه بيشتري دارد . نيچه ، مابعدالطبيعه و منطق را تحقير مي كند . به نظر وي ادعاي شناخت اشياء آن گونه كه در مابعدالطبيعه مطرح است نيرنگي بيش نيست . وي يونان پيش از افلاطون را اصيل دانسته و معتقد است در فلسفه افلاطون حقيقت كشف نشده بلكه خلق شده است . پس از سقراط، افلاطون، و ارسطو فلسفه يوناني از مسير خود منحرف شده و پايان فلسفه نو افلاطوني آغاز نهيليسم( نيست انگاري) است .
وي افزود : نيچه ديانت و معنويت گذشته را در زمره ارزشهاي بي ارزش دانسته و معتقد است خدا متعلق به عالم غيب است و عالم غيب و ارزشهاي آن از ميان رفته است . وي با تحقير حال و بزرگداشت آينده مي گويد آنان كه خدا را كشتند از جنايت خود بي خبرند . بشر امروز بايد برود و انسانهاي ديگري بيايند كه جنايت را قبول كرده و به جاي دفاع از بقاي ارزشهاي كهنه ، ارزشهاي ديگري ابداع كنند . نيچه با مسيحيت افلاطوني و رواقي شده مخالفت كرده و معتقد است فلسفه جديد صورت دنياي مسيحيت است .
سيد عرب در پايان سخنان خود به زرتشت نيچه اشاره كرده و گفت : آشنايي نيچه با ايران مسبوق به مطالعات شرقشناسي قرن نوزدهم - كه اوج مطالعات شرقشناسي است - است . وي برخلاف شوپنهاور كه به بوديسم - كه ترك دنيا را توصيه مي كرد - علاقه داشت ،علاقه اي به آن نداشته و به زرتشت كه به زندگي و حيات توجه داشته روي آورده است . ناگفته نماند كه زرتشت براي نيچه يك« نماد» است و نه يك واقعيت . نيچه با نفي دوآليسم زرتشت و جانشين كردن انديشه اراده معطوف به قدرت ، خود را زرتشت عهد ما معرفي كرد . در واقع زرتشت نيچه كسي جز خود نيچه نيست .
پس از سيد عرب كه بيشتر به تفاوتهاي ميان نيچه و حكمت شرق - به ويژه سهروردي - اشاره كرد، دكتر حامد فولاوند كه دو اثر از نيچه به نامهاي « حكمت شادان» ، و « واپسين شطحيات نيچه » را ترجمه كرده و اداره جلسه را نيز به عهده داشت گفت : درست است كه ميان معنويت نيچه و سهروردي تفاوتهاي زيادي وجود دارد ، اما در ادامه جلسه بهتر است به وجوه شباهت كلي ميان نيچه و سهروردي بپردازيم . يكي از اين شباهتهاي كلي سرنوشت تراژيك نيچه و سهروردي است .
دكتر ديناني عضو هيت علمي گروه فلسفه دانشگاه تهران در اين باره گفت : سهروردي معمولا شيخ مقتول ناميده مي شود ، در حالي كه بايد وي را شيخ شهيد ناميد . سهروردي در ارائه نظريات خود فردي بسيار جسور و گستاخ بود . متاسفانه در بيش از هشتصد سال كه از شهادت وي مي گذرد توجه لازم و بايسته به وي نشده است . در طول اين سالها و حتي امروز آثار وي كتاب درسي نشده است . سرنوشت سهروردي ، همانگونه كه آقاي فولادوند گفتند يك سرنوشت تراژيك است . عده اي از فقهاي حلب با حكم صلاح الدين ايوبي موجبات شهادت وي را فراهم كردند .
وي دليل عدم توجه به سهروردي در اين سالها را اصرار سهروردي در احياي حكمت خسرواني دانسته و گفت : وي به دليل عربزدگي و غربزدگي رايج در جهان اسلام مورد غفلت واقع شده است . عربزدگان به دليل قومگرايي ( ناسيوناليسم) عربي هيچ علاقه اي به طرح حكمت خسرواني كه به ابران باستان تعلق داشت نداشتند ، و غربزدگان نيز فلسفه را مختص يونان دانسته و آن را بالذات يوناني مي دانستند .
دكتر فولادوند در ادامه جلسه با ذكر اين كه يكي ديگر از وجوه شباهت ميان نيچه و سهروردي اين است كه هر دوي آنها نسبت به زمانه خود منتقد بوده اند از سيد عرب خواست در اين باره سخن بگويد .
سيد عرب در اين باره گفت : فلسفه و تفكر خلاف آمد عادت است و بالطبع فيلسوف و متفكر نسبت به زمانه خود همواره حالتي انتقادي دارد .
دكتر فولادوند سفرها و تنهايي اين دو متفكر را نيز جزو شباهت هاي آن دو برشمرده و از ديناني خواست در اين باره توضيح بيشتري دهد .
دكتر ديناني گفت : نكته اي كه نبايد فراموش كرد اين است كه وجوه تفاوت و افتراق ميان نيچه و سهروردي به مراتب بيشتر از وجوه شباهت است . انسان بالذات تنهاست . اين امر وقتي كه تفكر عمق بيشتري داشته باشد ملموس تر است . از آن جا كه هم نيچه و هم سهروردي متفكران عميقي هستند طبيعي است كه احساس تنهايي كنند .
در ادامه جلسه دكتر فولادوند وجوه شباهت ديگري از جمله علاقه به موسيقي، توجه به درون بيني و معنويت در كنار تفكر فلسفي ، و... را ذكر كرده و مدعوين نيز با پذيرش برخي از اين موارد متذكر شدند كه وجوه تفاوت بسيار بيشتر از شباهتهاست است .
نظر شما