خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: دیوئی در سخنرانی هایش در سال 1925، که در سال 1958 با نام " تجربه و طبیعت " منتشر شدند، به بسط نظریه زیبایی شناختی و همچنین نظریه هنر پرداخت. در آغاز کتاب " تجربه و طبیعت " او بر اهمیت لذت مستقیم از هنرهای مختلف دست می گذارد و در این حین به فیلسوفانی همچون فایده باورها اشاره می کند که در پرداختن به این حوزه ناکام بوده اند.
دیوئی چنین اظهار می کند که انسان های اولیه بیش از آنکه مصلحت اندیش باشند به کام بخشی مستقیم علاقه مند بودند، به همین جهت بدن های خود را آغاز تنها تزئین می کردند و بعدها به پوشاندن آن روی آوردند. و همین طور شکار و ماهی گیری را از روی تفنن انجام می دادند. به این شکل کارهای مفید از جشن به هنری لذت بخش تبدیل شدند. و هر چند که فعالیت هایی با هدف عبادت یا بازی، نتایج کاربردی داشتند اما تاثیر زیبایی شناختی آنها از اهمیت بیشتری برخوردار بود. دیوئی با بهره گیری از این ادعای تاریخی، حوزه زیبایی شناختی معاصر را گسترش داد. شاید برخی از مردم حکایت ها و سرگرمی ها عمومی را بخشی از هنر می دیدند اما دیوئی چیزهای خیلی ابتدایی تر از جمله جوک ها، طبل زدن، و سوت زدن را، با قاطعیت، دارای ارزش زیبایی شناختی می دانست. در فصل پنجم، " طبیعت، زیبایی شناختی و معنا "، نظریه زیبایی شناختی دیوئی در حال پیدایش است. در اینجا به نظریه زیبایی شناختی در زبان و جوهرها می پردازد. هدف زبان بیان چیزی که قبلا آورده شده نیست، بلکه مشارکت در برقراری ارتباط است. بنابراین معنا امری فردی نیست. انسان ها طی فعالیتی مشترک از طریق زبان به منافعی مشترک، از جمله معنایی واحد، می اندیشند. جوهر یا معنای بیان شده عینیت شهود زیبایی شناختی است. و در اینجا احساس و دریافت یکی هستند. جوهر هر چیز با " پیامدهای کامل " آن تعریف می شود و از معانی مختلف وابسته به آن چیز پدیدار می شود. هیچ معنای بلاواسطه لذت بخشی وجود ندارد. هر چند که چنین معانی مفید هستند اما کاملا وابسته به انسان، هستی می یابند. انسان نیاز عمیقی به ارزیابی معانی چیزها دارد اما کار اجتماعی مانع او می شود. دیوئی معتقد است تعریف امروز از هنر زیبا، از جمله هدف قرار دادن بیان و یا لذت شخصی بدون توجه به برقراری ارتباط و یا تجربه گری در آن، تکنیک جدیدی است که به محصولات عجیب، و بهره وری های شخصی منتج می شود. او می گوید هنر زیبای واقعی هنری است که شادی احیا شده مداومی به همراه داشته باشد. شیئی که دارای ارزش زیبایی شناختی اصیلی است، چیزی نیست که تنها به تجربه کاملی منتج شود بلکه چیزی است که رضایت بیشتری تولید کند. هر فعالیتی که این گونه باشد، حتی اگر با تعریف سنتی در زمره هنرها قرار نگیرد، هنر زیبا محسوب می شود. هنر زیبا در خودش خاتمه پیدا نمی کند بلکه ارزیابی را بهبود می بخشد، نگاه را وسعت می دهد، سلیقه را اصلاح می کند و استاندارهای جدید خلق می کند. هنر و زیبایی شناختی دارای فصل مشترک هایی هستند. هنر به ما عینیتی می دهد که مملو از معنا است. و تجربه هنری، بر خلاف رضامندی حسی، سرشار از معناست. حس هنری منتج از توانایی های فردی است. و هنرمند شخص با استعدادی است که با تاکید بر دریافت های خاص و با بهره گیری از مهارت آن را گسترش می دهد. از نظر دیوئی هنرهای زیبا و کاربردی، هر دو، شامل ابزار و اهدافی هستند. طبق تعریف سنتی آنها که کاربردی نامیده می شوند هنرهای پست تر و یا متعلق به مردم عادی شناخته می شوند، و تنها هنرهای تزئینی، هنرهای زیبا هستند. و چنین اندیشیده می شود که هنرهای مفید اگر معنایی به همراه داشته باشند، کاملا اتفاقی است. به عقیده دیوئی این دسته بندی سنتی، دسته بندی مناسبی نیست، چرا که درک هنری ورای هر شیئی است. لذا ممکن است هر چیزی، مثلا یک دیگچه، لذت آفرین باشد. با این توضیحات دیوئی به تمایز بین هنر خوب و بد می پردازد: هنر خوب حس شادکامی و در عین حال مفید بودن به همراه دارد، و هنر بد در این دو با شکست مواجه شده است.
کد خبر 570361
نظر شما