به گزارش خبرنگار مهر، دکتر ریخته گران سخن خود را با اشاره به اهمیت دهه 1970 در چرخش فکری فوکو آغاز کرد و گفت: اهمیت این دهه از این بابت است که فوکو در آن روش تبارشناسی را به کار می گیرد و پیش از آن تفکر فوکو متذکر این معنا نبوده است. یعنی ورود اصطلاح تبارشناسی به یک معنا ورود نیچه به اندیشه فوکو و به معنایی جدا شدن فوکو از اندیشه رایج زمان خودش یعنی پدیدارشناسی غالب و هرمنوتیک و تفکر هایدگری است.
وی افزود: در واقع فوکو در این دوران نظرش معطوف به رابطه دانش و قدرت است و ناظر به وضعیت تبیین بشر اروپایی است. تبارشناسی بیان هر گونه رابطه در جامعه است و بیان این است که هر رابطه ای در جامعه استراتژیک و معطوف به قدرت است و از این نظر تبارشناسی آشکارکردن شان تاریخی تفکر و مناسبت تفکر با مکان و زمان است و در واقع نفی هر گونه الزامی است که فراتر از تاریخ است و مختصر آنکه در تبارشناسی فوکو به تفسیری دست می یابیم از دانش قدرت و حقیقت.
وی در ادامه به نقل قول مهمی از فوکو که در آن نسبت اندیشه اش با نیچه و هایدگر روشن کرده بود، اشاره کرد و گفت: فوکو اذعان دارد که اگر با هایدگر آشنا نشده بودم، موفق به شناخت اندیشه نیچه نمی شدم. البته این سوق به اندیشه نیچه را می توان در مجموعه ای که بعد از مرگ او با نام «قدرت و دانش» منتشر شد نیز ملاحظه کرد. فوکو در آنجا می گوید حقیقت نه پاداش جانهای آزاده و نه امتیازی است که به کسانی که موفق به رهایی می شوندف اعطا می شود. حقیقت به این جهان تعلق دارد و فقط در شکلهای گوناگون الزام و اجبار تولید می شود. هر جامعه ای رژیم ویژه خود را از حقیقت دارد یعنی نوعی گفتمان یا دیسکورس که از حقیقت پذیرفته می شود و عمل می کند و موثر است و مانند ثروت تولید می شود.
دکتر ریخته گران با اشاره به رهیافت هایدگر در مسئله حقیقت به جداشدن مسیر فوکو از او اشاره کرد و گفت: در تفکر هایدگر حقیقت تولید شدنی نیست بلکه او با اشاره به رهیافت یونانیان بر حقیقت به مثابه ناپوشیدگی اشاره دارد و سعی می کند حقیقت را مرتفع شدن حجاب معرفی کند. بنابراین باید در حقیقت مستوری تامل کنیم و در کتاب "سرآغاز اثر هنری" از پوشیدگی مضاعفی سخن می گوید که در آن ستیز بنیادی میان پوشیدگی و ناپوشیدگی را جزو سرشت و ذات حقیقت می داند. به عقیده هایدگر این تخاصم در ذات حقیقت خانه دارد و تحقق حقیقت یعنی تحقق این ستیز.
وی سپس به تلقی نیچه از حقیقت اشاره کرد و گفت: نیچه در پاسخ به اینکه جهان از چه نشات می گیرد، اراده معطوف به قدرت را مطرح می کند و خواست قدرت نیچه شان مابعدالطبیعی و انتولوژیک دارد که ریشه در اندیشه های شوپنهاور دارد. نیچه همه پدیدارها را متوجه به قدرت می داند و این قدرت وجه هستی شناختی دارد. نزد نیچه حقیقت و علم نیز در جهت قدرت تولید میشود و اینها تفسیرهایی هستند که مطابق با قدرت و در خدمت خواست قدرتند. این اندیشه است که در تلقی فوکو از قدرت بسط می یابد و مجموعه این تفکرات است که مورد التفات فوکو است و او آنها را در حوزه علوم طبیعی، پزشکی، روانپزشکی، قضا و سایر علوم به کار می گیرد.
دکتر ریخته گران در پایان گفت: هدف تبارشناسی فوکو آن است که نشان دهد که ما چگونه با تولید حقیقت به خودمان حکومت میکنیم و نظام قدرت هم شرط تولید حقیقت درباره انسان است و همه این سخنان مبشر این است که انسان جدید ظهور کرده که به تعبیر نیچه سوپرمن است.
نظر شما