۳۰ مهر ۱۳۸۶، ۸:۵۱

بهرام بیضایی؛ هشت اجرای صحنه‌ای حاصل چهار دهه تلاش

بهرام بیضایی؛ هشت اجرای صحنه‌ای حاصل چهار دهه تلاش

بهرام بیضایی هنرمندی است که با وجود چهار دهه حضور حرفه‌ای در سطح عالی هنر تا امروز تنها هشت نمایش را بر صحنه برده است. عنصری که شاید یکی از دلایل کیفیت بالای کارهای وی محسوب می‌شود.

به گزارش خبرنگار مهر، این هنرمند به عنوان کارگردان سینما و تلویزیون شهرت دارد. به خصوص آثار سینمایی وی برای مخاطب عام شناخته شده تر هستند. اما نگاهی به فعالیت های هنری بیضایی نشان می دهد که وی در عرصه نمایشنامه نویسی، فیلمنامه نویسی و تحقیق نیز آثار قابل توجه زیادی دارد و برخی از آنها تاکنون به چاپ رسیده اند. در اصل وی را در عرصه نمایش بیشتر باید یک نویسنده توانا دانست تا یک کارگردان.

بیضایی فعالیت حرفه ای اش را از نیمه دهه 40 با نگارش مطالبی در زمینه فرهنگ و ادب آغاز کرده است. وی از آن زمان تاکنون 8 اثر نمایشی را بر صحنه برده است که یکی از این آثار در اصل پایان نامه همسرش بوده و 16 فیلم سینمایی را نیز کارگردانی کرده است. اما در همین زمان بیش از 50 فیلمنامه کوتاه و بلند به نگارش درآورده و حدود 30 نمایشنامه را ارایه کرده است.

از میان نمایشنامه های بیضایی آثار زیادی توسط کارگردان های مختلف به اجرا درآمده اند. از میان نمایشنامه های چاپ شده این هنرمند "پهلوان اکبر می میرد"، "هشتمین سفر سندباد" و "سلطان مار" بیش از سایرین به وسیله کارگردان ها به اجرا درآمده اند و فیلمنامه "روز واقعه" که به وسیله سعید اسدی به تصویر کشیده شده است، شناخته شده ترین متن سینمایی وی محسوب می شود.

این هنرمند در آثار نمایشی خود همواره از زبانی خاص استفاده کرده است. نوعی ادبیات که حد فاصل نوشته های کهن ادبی و بیان ویژه ای است که بیشتر مخصوص این هنرمند است و فهم آن برای عموم مخاطبان - حتی آنهایی که آثار وی را پیش از اجرا مطالعه می کنند - تا حدودی دشوار است. یعنی در اصل مخاطب با ادبیات خاصی مواجه است که برای فهم آن باید تلاش کند.

البته وقتی از بیضایی در مورد دشواری کلام آثار نمایشی اش سوال می شود، وی بر این اعتقاد است (نقل به مضمون) که مردم باید دانش خود را نسبت به زبان فارسی افزایش دهند. وی حتی بر این نکته تاکید می کند که این شیوه بیانی همان گفتگویی است که میان افراد خانواده وی جریان دارد و هیچ دشواری در آن نمی بیند. به عبارت دیگر، بیضایی زبان نوشتاریش را تا حدود زیادی پالایش شده و فارسی می داند که عموم مردم از آن فاصله گرفته اند.

این هنرمند، فعالیت در زمینه نگارش نمایشنامه را با ارایه سه برخوانی با عناوین "اژدهاک"، "آرش" و "کارنامه بندار بیدخش" آغاز می کند. برخوانی در اصل همان نقالی است. شیوه نمایش ایرانی که در آن یک نفر مشغول روایت داستانی می شود و به جای تمامی شخصیت های داستان بازی می کند. نقالی، ریشه ای طولانی در عرصه نمایش ایرانی دارد، اما بسیاری از کارشناسان شاهنامه خوانی را سرآغاز این شیوه می دانند.

این سه نمایشنامه به ترتیب طی سال های 1336، 1337 و 1338 نوشته می شوند. این آثار نمودهای روشن و اولیه نحوه نگارش این هنرمند را به خوبی نشان می دهند. یعنی به خوبی مشخص می کند که وی تا چه اندازه دلبسته هنر نمایش ملی است. زبان دشوار این آثار باعث می شود تا سال ها هیچ کس امکان اجرای آن را پیدا نکند. حتی خود بیضایی نیز نمایشنامه "آرش" را در سال 1340 بازنویسی می کند. اما به دلیل اینکه از نظر او هیچ بازیگری از توانایی بیان این اثر بر نمی آید از اجرای آن منصرف می شود.

نمایشنامه "آرش" علاوه بر اینکه تمایل بیضایی را به نوع خاصی از نمایشگری نشان می دهد، بخشی از افکارش درباره داستان های ایرانی را نیز انعکاس می دهد. داستان آرش کمانگیر که یکی از قصه های حماسی ایران محسوب می شود، در شاهنامه به عنوان یک سردار ایرانی از وی نام برده شده است که در فاصله ای از رود ارس تیر می اندازد تا مرز دو سرزمین مشخص شود؛ اما بیضایی این شخصیت را یک ستوربان (نگهدارنده چهارپایان) معرفی می کند و او را به میان مردم عادی می آورد.

این هنرمند فعالیت اجرایی خود در عرصه تئاتر را با بر صحنه بردن "عروسکها" آغاز می کند. این نمایش در سال 1345 و با همکاری گروه هنر ملی اجرا شد. این اثر تنها نمایشنامه به اجرا در آمده بیضایی است که برای اجرا به صورت نمایش عروسکی نوشته شده است. البته اثر به سنت های نمایشی ایرانی بسیار وفادار است و متن آن از ویژگی های خاص آثار نگارنده اش بهره می برد.

وی در سال 1346 نمایش "میراث و ضیافت" را با همان گروه نمایشی قبلی روی صحنه می برد. دو سال بعد "سلطان مار" را در تالار سنگلج به اجرا در می آورد. این نمایش یکی از آثار ماندگار تئاتر کشور محسوب می شود که برخوردار از قصه ایی ساده، ایرانی و پر مفهوم است. این اثر دلبستگی بیضایی به ادبیات کهن ایرانی را بیش از پیش نشان می دهد.

این نمایشنامه قصه یک مار عجیب است که توانایی رهبری دیگر مارها را به دست می آورد. شبی یک دختر به دام مارها می افتد و او را نزد سلطان مار می برند. گفتگوی میان این دو نفر طولانی می شود و در پایان نمایش تماشاگر ماهیت اصلی این شخصیت را می بیند. در اصل سلطان مار انسانی است که به پوست موجودی دیگر رفته است.

بیضایی در اجرای نمایشنامه ها و به تصویر کشیدن فیلمنامه هایش یک ویژگی مهم دیگر هم دارد؛ وی همواره به کار کردن با بازیگرانی خاص علاقه نشان داده است. سوسن تسلیمی، مهدی هاشمی، پروانه معصومی و پرویز پورحسینی نقش پردازانی هستند که همواره مورد توجه بیضایی بوده اند. حتی در سال های اخیر که وی امکان استفاده از بازیگران دیگری را داشته، باز هم در صحنه تئاتر به این افراد اعتماد کرده است.

وی در سال 1350 با ساخت فیلم "رگبار" وارد دنیای سینما می شود و همین مسئله او را تاحدود زیادی از تئاتر دور می کند. در اصل به نظر می رسد وی ابزار سینما را در انتقال اندیشه هایش، رساتر از تئاتر می یابد و همین مسئله به رکود فعالیت های تئاتری بیضایی منجر می شود. چنانکه با فاصله ای نزدیک به 10 سال یعنی در سال 1375 چهارمین نمایش خود با عنوان "مرگ یزدگرد" را بر صحنه تالار چهارسو می برد.

این متن نمایشی، روایت نگارنده اش از فرار و سپس مرگ یزدگرد سوم پس از شکست از اعراب است. در اصل بیضایی از همان محور اندیشه ای و سنت نمایشی که در "آرش" استفاده کرده بود این اثر را روایت می کند. یعنی در تاریخ تنها به فرار یزدگرد و کشته شدنش توسط یک آسیابان اشاره شده است، اما این هنرمند زاویه دید خود را مطرح می کند و به نوعی اوضاع به هم ریخته و چهره غیرانسانی یزدگرد را در کنار برخی خصلت های ایرانی به تصویر می کشد.

وی در سال 1377 نمایشنامه "کارنامه بندار بیدخش" را در همان تالار چهارسو به اجرا در می آورد. در این اثر مهدی هاشمی و پرویز پورحسینی بازی می کنند و در مدت زمانی نزدیک به یک ساعت و نیم در صحنه ای کوچک و به دو نیم شده، متن نمایش را بیان می کنند. این نمایش بخشی از دلیل تمایل بیضایی به استفاده از بازیگرانی خاص را بیشتر نمایان می کند.

این نمایش در اصل روایت بیضایی از داستان اساطیری و کهن جمشید، پادشاه ایران است که با نیرویی اهورایی زمین را گسترده می کند و جام جم را به دست می آورد که در آن همه جهان را می توانست ببیند. البته نگارنده نمایشنامه در کنار طرح قصه افسانه ای، به بیان واقعیت نانوشته فعالیت خردمندان در کنار جمشید اشاره می کند که در طول قرن ها به گونه ای دیگر روایت شده است.

بیضایی همراه با این اثر، نمایش "بانو آئویی" را نیز کارگردانی می کند. این اثر نوشته میشیما یوکیو و تنها اثری است که بیضایی بدون آنکه نمایشنامه آن را خود نوشته باشد، بر صحنه می برد. این اثر در اصل پایان نامه مژده شمسایی همسر بیضایی است که در زمستان سال 76 آن را ابتدا در سالن کوچک نمایش دانشکده هنر و معماری بر صحنه می برد و سپس در تئاتر شهر به اجرا در می آید.

این هنرمند در سال 81 نمایش "شب هزار و یکم" را در تئاتر شهر اجرا می کند. این اثر که به صورت اپیزودیک روایت می شود، مروری بر ظلم هایی است که طی قرن ها بر زن ایرانی می رود. قصه از گذشته های دور شروع می شود، در اپیزود دوم روایتی از تسلط اعراب بر ایران و رفتار نامناسب با زن ایرانی شکل می گیرد و در بخش سوم شرایط امروز جامعه بیان می شود.

این نمایش تنها اثر صحنه ای این کارگردان صاحب نام ایرانی است که از زبان امروز جامعه در بخشی از آن استفاده شده است. انگار بیضایی به این موضوع بیش از پیش پی می برد که هر چند تماشاگران با اشتیاق فراوان به تماشای آثار او می نشینند و بلیت های نمایش چندین هفته پیش از آغاز اجرا پیش فروش می شود، اما مخاطب کمترین بهره اندیشه ای را از اثر می برد. چون بیان سنگین و خاص نمایش در اصل مانعی برای برقراری ارتباط مخاطب به حساب می آید.

اجرای نمایش "مجلس شبیه در ذکر مصائب استاد نوید ماکان و همسرش رخشید فرزین" که در سال 84  مدت زمان کوتاهی بر صحنه تالار اصلی تئاتر شهر می رود، گذر بیضایی از زبان خاص خود است. وی در این نمایش به طور کامل با زبان امروز سخن می گوید. هر چند وزن کلام و شعرگونه بودن دیالوگ ها در برخی از صحنه ها همچنان تعلق نمایش به نگارنده اش را نشان می دهد.

این اثر به جهت ساختار و مضمون نیز با دیگر آثار نمایشی بیضایی متفاوت است. به این جهت که موضوع آن به مسایل سیاسی روز و به طور مشخص قتل های زنجیره ای و تعطیلی برخی از روزنامه ها در دوره ای خاصی اشاره دارد. مسایلی که بیضایی در هیچ کدام از آثار صحنه ای خود با این وضوح به آنها نپرداخته بود.

از ابتدای آبان ماه امسال بیضایی نمایش "افرا یا روز می گذرد" را در تئاتر شهر بر صحنه خواهد برد. درباره شرایط این نمایش پس از اجرای آن می توان صحبت کرد. اما نمایشنامه این اثر که در سال 1377 نوشته شده است، باز هم روایتی از ظلم به زن در رهگذر زمان است و به نظر می رسد نویسنده در راستای اثر قبلی خود همچنان در جهت به کارگیری از زبان رایج امروز تلاش می کند.

کد خبر 572495

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha