کارگردان اپرای عروسکی "مکبث" درباره دشواری عروسکگردانی به شیوه نخی به خبرنگار مهر گفت: "بازسازی حرکات زنده دشوار است و به همین خاطر بسیاری از کارگردانان تئاتر عروسکی دنیا به این سمت نمیروند. چخوف معتقد است همه میتوانند حرکات موجودات غیرواقعی را نشان بدهند، اما حرکت دم یک سگ به دلیل اینکه همه آن را دیدهاند دشوار است."
بهروز غریب پور ادامه داد: "در مورد عروسک نخی کار به همین اندازه دشوار است. به خصوص در اپرای عروسکی که باید حرکات عروسکها به گونهای باشد که مخاطبان تصور کنند این موجودات بیجان بازیگران واقعی هستند. به همین خاطر باید بتوانند همانند انسانهای واقعی آواز بخوانند. در شیوه عروسکی نخی تماشاگر قدرت داوری و مقایسه دارد."
این کارگردان درباره انگیزه خود از ساخت اپراهای عروسکی یادآور شد: "از سال 48 به عنوان محقق، بازی دهنده و کارگردان عروسکی معتقد بودم قابلیتهای زبان عروسکی به خصوص شیوه نخی کشف نشده است. از همان سال عروسک گردانی به شیوه نخی را در ایران احیا کردم که سال 1377 منجر به خیمه شب بازی ایرانی به شیوه قاجاریه شد."
وی تاکید کرد: "دشواری بزرگتری که من داشتم انتخاب قصه "رستم و سهراب" بود. چون به عنوان یکی از داستانهای کهن پارسی بیشتر مردم با آن آشنایی داشتند. به همین خاطر باید در این اپرا حرکت عروسک ها را زنده می کردم که در این خصوص با یک گروه مجرب اتریشی وارد همکاری شدیم که حدود 30 سال تجربه ساخت عروسک داشتند."
این فعال عرصه تئاتر درباره تولید دومین اپرای عروسکی گفت: "در آن زمان دورنمای من برای کار دوم در زمینه اپرای عروسکی کاملاً مشخص بود. میدانستم عروسکها را در کشور خواهیم ساخت. ریسک دوم من، اپرای عروسکی "مکبث" بود و اینکه ساخت عروسکها و گردانندگان آنها و ساخت صحنه در ایران انجام شود. چون گروه آران در این سالها زبده شده بود."
وی خاطرنشان ساخت: "ریسک بعدی ما این بود که اپرا به زبان اصلی بود و ارتباط مخاطب ایرانی با آن سخت به نظر میرسید. نمیخواهم بگویم کوههایی صعبالعبور در مقابلم وجود داشت، ولی راه دشوار بود. هم باید به گروه انرژی لازم را میدادم و هم اینکه روی صحنه به یک اثر تصویری یا پانتومیم میرسیدم که داستان را به صورت تصویری بتوان فهمید و دنبال کرد."
غریب پور درباره جزئیات آمادهسازی این اپرای عروسکی توضیح داد: "یک سال زمان گروه به عروسک سازی و دو سال از وقت خودم صرف این شد که طراحی خوبی داشته باشیم و حالا این تلاشها در معرض داوری قرار دارد. تصورم این است که گامی بلند در عرصه بینالمللی برداشتهایم."
این کارگردان درباره دلیل ارائه یک اپرای عروسکی خارجیزبان با توجه به تجربه ارائه یک اثر فارسی گفت: "اپرا هنری دشوار و نیازمند توانمندیهای مالی است. قصد داشتم با چکناواریان روی سیاوش، آرش و دیگر مضامین ایرانی کار کنم و آنها را روی صحنه ببرم، ولی پس از "رستم و سهراب" امیدوار نبودم بتوانم بودجه اپرای بعدی فارسیزبان را فراهم کنم."
وی ادامه داد: "بین اپراهای محبوب خودم بهترین و سختترین را انتخاب کردم. متن را ترجمه کردم و به همراه بروشوری در اختیار تماشاگران قرار میدهم تا با وقایع داستان آشناتر شوند. این سبب شد طی دو سال مکبث را تمرین کنم تا اگر مسایل مالی تأمین نشد، دست خالی نباشم. در نهایت نیز همان شد که تصور میکردم. من نشان دادم خلاقیت حرف اول را میزند و بودجه فقط میتواند حلال مشکلات باشد و حرف اول و آخر را نمی زند."
این فیلمساز درباره تامین بودجه و فعالیت برای به دست آوردن نیازهای صحنهای نمایش گفت: "این اپرای عروسکی با بودجه ای معادل خیلی از نمایشهای این عرصه ساخته شد. برای ساخت عروسکها و صحنه از پارچههای دورریختنی پارچهفروشیها استفاده کردیم و بسیاری از قطعات صحنه را از یونولیتهای دورریختنی دکورهای دیگر ساختیم. ما نشان دادیم عشق و خلاقیت اهمیت زیادی دارد. اگر اپرای رستم و سهراب نیز موفق شد به دلیل بودجه خاص یا ساخت عروسکهای خارجی نبود، بلکه نوع کارگردانی و آموزش و نورپردازی و ساخت صحنه حرف اول و آخر را می زد."
وی درباره دشواریهای اپرای عروسکی توضیح داد: "کافی است فضای اجرایی نمایش به سمتی برود که اشتباهی رخ بدهد. در این صورت تماشاگر به خنده می افتد. به همین خاطر، کمتر گروهی در دنیا به سمت اجرای یک تراژدی به صورت اپرای عروسکی می رود؛ به خصوص سراغ تراژدی "مکبث" که از نظر اجرایی جزو دشوارترین تراژدی هاست. اپرای عروسکی می تواند از کمدی تا تراژدی را روی صحنه نشان دهد."
غریبپور درباره آماده سازی گروه برای اجرا اعلام کرد: "در تمام مدت تمرین و روزهای اجرا، حداقل یک ساعت به همراه گروه جلسه نقد و بررسی داریم که در آن رموز کار را به آنها گوشزد می کنم. ما با این کار به همکاران و همترازان خود در سطح جهان نشان دادیم که با دانستن رمز اجرای کار می توان سخت ترین تراژدی ها را نیز به صورت اپرای عروسکی به صحنه برد."
وی در مورد تفاوت میزانسن ها در اجرای زنده و عروسکی یادآور شد: "میزانسن ها در اپرای عروسکی بسیار دشوار است. زیرا بازی دهنده ای که بالای صحنه به صورت عمود قرار دارد، عروسک دیگری را نمی بیند، ولی باید به گونه ای وانمود کند که گویا بازی دهنده ها و عروسک ها یکدیگر را می بینند. در حالی که بازیگر زنده فضای پیرامون خود را کاملاً حس می کند."
این نمایشگر عروسکی ادامه داد: "تا زمانی که بچه ها عکس های کار را ندیده بودند نمی دانستند در چه فضایی کار می کنند. در این گونه نمایش ها کارگردان باید تلاش کند تماشاگر نفهمد بازیگر همان عروسک است. یعنی چشم ندارد و فضای پیرامون خود را حس نمی کند. یکی از آموزش های من این است که عروسک طوری نگاه کند که گویی چشم در چشم موجود دیگر دارد."
غریب پور با تاکید بر توانایی تمامی مخاطبان بر فهم و برقراری ارتباط با مخاطب گفت: "من در "مکبث" و "رستم و سهراب" رویکردم این بود که تماشاگر حتی 90 ساله هم دارای کودک درون است که در مقابل شگفتی و زیبایی به وجد می آید. بزرگسالان را کودکانی فرض کردم که باید به نشاط بیایند. این تجربه ما خط بطلان بر این بود که تئاتر عروسکی فقط مخصوص بزرگسالان است."
وی ادامه داد: "نمایش عروسکی دنیای جادو و تصویر است و اگر کسی این را بداند می تواند مخاطب بزرگسال و خردسال و کودک را همزمان تحت تأثیر قرار دهد. در طول اجرا، مخاطبان خردسال و کودک هم بودند که از اپرای "مکبث" لذت بردند. درست است که مصداق ها و مفاهیم را نمی فهمیدند، ولی چیزهای بسیار دیگری را درک می کردند."
این استاد دانشگاه سیستم آکادمیک در تئاترعروسکی را بسیار فقیر ارزیابی کرد و گفت: "سال گذشته پس از سال ها دوری از دانشگاه دوباره دعوت به تدریس شدم. طی این مدت متوجه شدم اساتید اطلاعات و دانش خاصی را در اختیار دانشجویان قرار نمی دهند و آنها پس از اتمام تحصیل نکته خاصی را نمی دانند. من از دانشجویان مشتاق برای حضور در کارگاه آموزشی دعوت کردم تا با نحوه کار و آموزش ما آشنا شوند. آنها طی دو جلسه عروسک های حیرت آوری ساختند."
وی تاکید کرد: "دانشگاه من گروه نمایشی است. گروه من قابلیت ارائه آموزش را دارد و تالار فردوسی را از نظر ساخت مواد، عروسک و صحنه می توانیم به دانشگاهی تمام عیار و حرفه ای تبدیل کنیم. من در پراگ به همراه دو دستیارم ساخت عروسک نخی را آموزش دادیم. در حالی که پراگ مهد تئاتر عروسکی نخی در دنیاست."
غریبپور در پایان اعلام کرد: "من از شهردار تهران میخواهم یک گاراژ یا سوله در هر کجای شهر که خود میخواهند در اختیار من قرار دهند تا آن را تبدیل به یک دانشگاه تمامعیار تئاتر عروسکی در سطح بینالمللی کنم. من ویرانه را تبدیل به آبادی میکنم و رموزم را به شاگردانم یاد میدهم."
نظر شما