... و نسيم ، ولوله كنان پيام عشق آورد
هوا بوي آزادي مي داد
و زمين ، سرشار از نفحه ولايت بود.
بيعت دريا و اقيانوس ، در تلاقي نور
دست هاي توفنده اي ، پيغام روشن خدا را منتشر مي كرد
و واژه هاي سپيده
عيدي سبز را بشارت مي دادند...
" غدير " دلها بود
و شوق در محمل ها پيچيده بود
اينجا ، آنجا ، همه جا بوي خوش ميثاق داشت
آن روز
وقتي زمين به نيمه روز رسيده بود
حسي عجيب و مبهم
به دخمه شب پرستان راه مي يافت
غدير بود
و لحظه ها ، بال در بال عرشيان داشتند
فواره فرياد كه بالا رفت
جمع با صداي خدا ، همصدا شد
آن دور دست ها
آن دور دست ها ... دو خورشيد در يك افق مي درخشيد
و در قنوت همه دو ستاره روشن حك شده بود
و - زمين - تكه اي ازبهشت سبزخدا
به راستي اين ضيافت شگفت را روايتي شگفت تر بايد ...
حميد هنرجو
خبرگزاري " مهر " عيد بزرگ ولايت را به همه عاشقان و مسلمين جهان تبريك مي گويد.
کد خبر 58241
نظر شما