ما در زندگی روزمره مان هر روزه با موقعیتهایی روبرو میشویم که این موقعیتها میتوانند در حکم مانعی برای تفکر صریح و شفاف و منصفانه باشند. پارهای از این موانع ناشی از محدودیتهای طبیعی انسانی هستند. دیگر موانع هم کاملاً ناشی از اعمال متفکرانه آدمیاند. در شق اول آدمی نقشی در آن ندارد اما در شق دومی سرمنشای آن انسانی است. این نکته البته بدان معنا نیست که نمیتوان از شدت و حدت موانع ذاتی و طبیعی انسانی کاست. در این میان پارهای از این محدودیتها عیانند و پارهای دیگر ظرافتهای خاص خود را دارند.
یک متفکر انتقادی در گام بعد باید بداند چگونه از فریبهایی که در زندگی روزمره وجود دارند فرار کند. این موانع میتوانند به چهار دسته تقسیم شوند.
الف. محدودیتهای ذاتی انسانی؛
ب. استفادۀ زبان؛
پ. مغالطات منطقی و احساسی؛
ت. دامهای روانشناختی و جامعهشناختی.
هر مانع فهرستی از موانع را معرفی میکند، آن نوع مانع را تعریف میکند ، مثالهایی از آن برمیشمارد و کدهایی برای پرهیز از آنها پررنگ میکند. در این مجموعه گفتار به تفصیل در مورد این موانع چهارگانه سخن خواهیم گفت.
محدودیتهای انسانی اولین نوع این محدودیتها هستند و ناشی از این نکتهاند که ما فی ذاته محدودیم و نمیتوانیم همه چیز را بدانیم و درک کنیم. ما همه مستعدیم که دچار تعصب شویم، حافظۀ ما محدود است، دچار غفلت میشویم، محدودیتهای ادراکی داریم و از جهت روانی و جسمی هم به انواع استرسها و اضطرابها دچار میشویم. بر این موانع نمیتوان غلبه کرد اما میتوان آنها را محدود نمود.
تأمل بر کاربرد زبان نیز یکی از مهمترین وظایف تفکر انتقادی است. انتخاب پارهای از واژهها و اتخاذ زبانی خاص میتواند حقیقت را پنهان کند و توهم و خلط و خبط را به وجود آورد. زبان میتواند به جای ارتباط برقرار کردن وسیلهای برای کنترل و فشار باشد. در زبان ممکن است ابهام وجود داشته باشد، زبان همچنین میتواند باعث تحریک احساسات شود به جای آنکه تفکر را برانگیزد و در زبان میتوان از استعارههای نابجا استفاده کرد.
مغالطات منطقی و دامهای روانشناختی و جامعه شناختی هم دو نوع دیگر محدودیتهایی است که یک متفکر انتقادی باید بدانها توجهی کافی مبذول دارد. یک متفکر انتقادی باید بفهمد چگونه اعداد ممکن است اشتباه مورد استفاده قرار گیرند، یا ادراکات میتوانند به جهت تأثرات روانشناسانه و جامعه شناسانه مورد اشتباه واقع گردند و عقلانیت چگونه میتواند باعث قدرت شود.
خللهای روانشناختی و جامعهشناختی هم مواردی زیادی را شامل می شوند. فیالمثل میتوانیم مدعایی را به جهت آنکه از فردی غیرمعتبر صادر شده رد کنیم در حالی که ممکن است فرد در این مورد خاص صادق باشد. به عبارت دیگر بر اینکه چه کسی حرفی را زده تأکید و توجه داشته باشیم و نه آنکه چه گفته است. دخیل کردن پیشفرضها و حب و بغضها در قضاوتها هم از دیگر موانع روانشناختی تفکر انتقادی است. سیاه و سفید دیدن مسائل، قایل شدن به مرجعیت فرامنطقی، غیرتحلیلی کردن یک مسئله، ایجاد فشارهای سیاسی و اجتماعی، اینها البته تنها بخشی از صدها مانعی هستند که فراروی تفکر انتقادی وجود دارند.
در این مجموعه گفتارها سعی خواهیم کرد به تفسیر به این موانع بپردازیم.
نظر شما