خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه : کانت به طور کلى اعتقاد دارد وظیفه فلسفه این است که عناصر پیشینى و تجربى معرفت ما را از همدیگر متمایز ساخته و بررسى کند که چه توجیهى براى قبول عناصر پیشینى داریم. در مورد فلسفه اخلاق، وظیفه فیلسوف جست و جو و در صورت امکان اثبات اصل اعلاى اخلاق است. به بیان سادهتر، باید بپرسیم که منظور از تکلیف یا الزام اخلاقى چیست و توجیه ما براى پذیرش این که ما اساسا داراى تکلیف هستیم چیست. به بیان ساده تر، وظیفه فلسفه اخلاق کشف این نکته است که ما چگونه قادریم به اصولى از رفتار برسیم که براى همه انسانها الزام آور است. وى مطمئن بود که ما نمىتوانیم این اصول را صرفا از طریق مطالعه و بررسى رفتار بالفعل مردم کشف کنیم، زیرا اگر چه این بررسى، اطلاع انسان شناختى مهمى درباره چگونگى رفتار انسانها به ما ارائه مىکند ولى درباره این نکته که آنان چگونه باید رفتار نمایند مطلبى به ما نمىگوید. با این همه، هنگامى که مىگوییم: «ما باید راست بگوییم» به طور قطع حکم اخلاقى صادر کردهایم.
بنابراین نتیجه مىگیریم که احکام اخلاقى، احکام تالیفى مقدم بر تجربهاند که نمىتوان کلیت و ضرورت آن را که بیان دیگرى از «باید» است، از تجربه اخذ کرد. از این رو، «باید» از جانب ذهن عرضه مى شود نه تجربه.
در واقع، معرفت اخلاقى حاوى عناصر متعدد مختلفى است و وظیفه اولیه فیلسوف اخلاقى ـ اگر چه تنها وظیفه ممکن او نباشدـ، این است که عنصر پیشینى را آشکار ساخته و آن را از قید کلیه عناصر مأخوذ از تجربه آزاد و در عقل عملى نمودار کند.
"نظریه اخلاقی کانت" شرحی بر تاسیس مابعدالطبیعه اخلاق کانت که مولف این شرح را مطابق سه بخش اصلی اثر کانت در سه بخش تنظیم می کند و به تحلیل و نقد سه گذر اساسی او می پردازد.
گذر از معرفت عقلانی عمومی اخلاق به معرفت فلسفی آن با توجه به اراده نیک به عنوان یگانه خیر مطلق؛ گذر از فلسفه توده پسند اخلاق به مابعدالطبیعه اخلاق با توجه به امر مطلق در برابر امر شرطی و سه ضابطه امر مطلق یعنی قانون کلی، انسانیت به عنوان غایت بالذات و اراده واضع قانون عام؛ و گذر از مابعدالطبیعه اخلاق به نقد عقل عملی محض با توجه به اختیار به عنوان پیش فرض تکلیف و اساس هر عمل اخلاقی.
راس با عنایت به آثار دیگر کانت و تفاسیر شارحان دیگر، ارزیابی دقیقی از تلاش کانت برای ارائه نظریه اخلاقی می دهد.
نظر شما