به گزارش خبرنگار مهر، علی رضا شیخ رضایی در ابتدای سخن به بحث وحدت علم در یونان باستان اشاره کرد و گفت: ریشههای علم به معنای جدید در یونان باستان یافتنی است و در همان زمان کسانی میکوشند که نشان دهند که گونهای وحدت میان پدیدههای متکثری که در طبیعت هست، وجود دارد و بعد هم تداوم تاریخی این بحث هست که تا اوایل قرن بیستم مدافعان بسیاری داشته است، اما امروزه بحث وحدت علوم در شکل سنتی خودش چندان پرطرفدار نیست.
شیخ رضایی سپس به طبقهبندی گزارشها و تحلیلهایی که در بحث از وحدت علم میشود اشاره کرد و گفت: در هر مدلی که برای وحدت علم ارائه می شود، سه عنصر را میتوان تفکیک کرد و در مدل ما نیز این سه عنصر هست. اولین جنبه آن وجهی است که مدل میکوشد بر اساس آن نشان دهد نظریههای علمی دارای وحدت هستند. یعنی عنصری که میتواند نظریههای علمی را وحدت بخشد. مثلاً در نظریه کارنپ عنصر زبان میتواند این نقش را بازی کند. یعنی علوم دارای وحدت اند چون در نهایت واژگانشان میتواند به صورت واژهای فیزیکی و زبان شیئی قابل تقلیل است. دومین عنصر روشی است که مدل مورد نظر برای رسیدن به وحدت پیشنهاد میکند. نکته اصلی در مورد روش وقتی به صورت تاریخی به آن نگاه میکنیم این است که مدلهایی که برای وحدت علم ارائه شدهاند، از نظریههای تقلیل استفاده میکردند. یعنی مثلا اگر ما میتوانستیم نشان دهیم که علوم مختلف از جنبه قوانینشان وحدت دارند، یعنی عنصر اول را قوانین میدانستیم، آنگاه عنصر و فاکتور دوم یک نظریه تقلیل کلاسیک مثل نظریه میگل روش ما می شود. یعنی طبق این روش قوانین علوم را به هم متصل می کردیم و وحدت علم حاصل میشد.
وی تأکید کرد: اما به نظر میرسد که لزوما وحدت علم نیازمند یک نظریه تقلیل نیست و در مدل مورد نظر ما ملاحظات متافیزیکی این بحث روش را برآورده خواهد کرد. البته مدلهای دیگری نیز میتوان یافت که حاوی عنصر تقلیل نیستند، مثلاً نظریه سیستمها چنین است و گزارشی از وحدت علم ارائه میکند که نیازمند نظریه تقلیل نیست، بلکه یکسری از شباهتهای ایزومورفیک میان سیستمها کفایت میکند تا وحدت علم را ایجاد کند.
شیخ رضایی سومین عنصر در همه نظریهها را میزان یا درجه عمومیت مدل مورد نظر خواند و گفت: این امر بدین معناست که هر کدام از مدلهای پیشنهادی برای وحدت علم معتقدند که تا یک میزان یا درجهای نیروی وحدتدهی دارند. برخی معتقدند که تمام نظریههای علمی تحت شمول مدلشان قرار میگیرد مثل کارنپ و برخی نیز به دامنه محدودتری برای شمول وحدت علم قائلند، مثلاً کارنپ و اوپنهایمر معتقدند که تنها نظریههای بزرگ را میتوان به نظریههای کوچک تر تقلیل داد و وحدت علم را در این دامنه ایجاد کرد.
شیخ رضایی سپس به بررسی این سه عنصر در مدل پیشنهادی خود پرداخت و گفت: عنصر نخست در این نظریه محتوای قوانین است، وقتی که از محتوای قوانین حرف می زنیم، یعنی حرفی که آن قانون در آن درباره اتصالات و روابط اشیاء جهان خارجی میگوید. یعنی روابط نومولوژیکالی که در عالم خارج وجود دارد. در مورد روش به عنوان عنصر دوم هم در این نظریه به تقلیل قائل نیستیم و از ملاحظات متافیزیکی یاری می جوییم و در نهایت در مورد عنصر سوم که درجه شمول مدل است، آنچه در اینجا از آن دفاع میشود این است که قوانینی از علوم خاص که دو تا محمول قابل تحقق چندگانه منفرد را به هم وصل می کنند، با قوانین علوم پایه.دارای وحدت اند، اما اینکه محمول قابل تحقق چندگانه چیست و منفرد بودنشان در طول بحث روشن می شود. اما این مدل براحتی به قوانینی که محمولهای جمعی را به هم وصل میکنند، قابل تعمیم نیست.
شیخ رضایی در ادامه پس از اشاره به مدل بدیل شومیکر مبتنی بر تحلیل علی، به شرح چارچوب متافیزیکی بحث خود با توجه مدل یک لایه(تخت) از ویژگیها که توسط مارتین و هایل ارائه شده، پرداخت و دو تز اصلی هایل را چنین خواند: تز اول این است که تصور اینکه یک نظام لایه لایه از ویژگیها داریم غلط است و از نظر او یک لایه بیشتر نداریم، و تز دوم او این است که هر ویژگی همزمان هم تمایلی و هم کیفی و هم مقولی است.
این جلسه با بحث و بررسی در توانمندی مدل هایل برای تبیین وحدت علوم ادامه یافت.
نظر شما